نام پژوهشگر: عصمت پیرحیاتی
عصمت پیرحیاتی جواد علی محمدی اردکانی
عنوان این پژوهش به خوبی محتوی و درون مایه آن را نشان می دهد ( بررسی ریشه های ظهور سینمای آرمان گرا در ایران پس از انقلاب1369-1360). پژوهش حاضر ظهور سینمای آرمان گرا در ایران پس از انقلاب را نمونه ای از «تولید فرهنگ» در ایران معاصر دانسته و کوشیده است به این دو پرسش پاسخ دهد: 1- چه عواملی (چه کسانی) منابع و فضای اجتماعی لازم برای تولید و رشد این جنبش سینمایی را فراهم آوردند؟؛ 2- چه عواملی محتوی این جنبش سینمایی را تعیین نمودند؟ بدون شک تاکنون محققان بسیاری این دو پرسش را در مقابل مسأله ظهور جنبش های هنری و یا بروز تحولات هنری در ایران معاصر مطرح ساخته اند. اما این پژوهش سعی دارد، چشم انداز نظری کلی بر تمامی اجزاء آن اعم از رویکرد آن به مفاهیم « فرهنگ هنر» و مفهوم سازی آن ها به مثابه «محصولات فرهنگی و هنری» و رویکرد آن به مفهوم «ظهور» و مفهوم سازی آن به مثابه «تولید»، رویکرد آن به مفهوم «ساختار اجتماعی» و مفهوم سازی آن به مثابه «بانک یا ذخیره منابع» و رویکرد آن به مسأله «رابطه هنر و ساختار اجتماعی» و مفهوم سازی آن به مثابه «مسأله پیوند» داشته باشد، که معتقدیم نگاهی کلی و جامع به مطالعه هنر، به ویژه مطالعه «تغییر هنری»، داشته است. در تاریخ هنر ایران معاصر، موارد متعددی از تلاش های نوگرایانه هنرمندان ایرانی دیده می شود. ظهور جنبش سینمای آرمان گرا در ایران سال های 1369-1360، به عنوان یکی از این موارد، حاکی از یک تحول مهم در هنر ایران معاصر و نمونه ای چشمگیر از تغییر فرهنگی- هنری معنادار در تاریخ نه چندان بلند هنر مدرن در ایران معاصر است. برای تبیین ریشه های ظهور این جنبش هنری دو دسته از شرایط را مورد توجه قرار دادیم: 1- شرایطی که منابع و فضای اجتماعی لازم برای ظهور یک جنبش نوین هنری را فراهم آوردند. 2- شرایطی که به شکل گیری محتوی و تولید واقعی آثار سینمایی متعلق به این جنبش کمک کردند. تغییرات اجتماعی ایران در دهه نخست پس از انقلاب اسلامی مجموعه شرایط نخست را فراهم آورد. در ایران سال های 1369-1360، آغاز شرایط انقلابی، آغاز به کار دولت انقلابی و تأسیس نظام جمهوری اسلامی، بوجود آمدن یک نظم ایدئولوژیک جدید مسلط ، پیدایش گروه ها و نیروهای سیاسی جدید و شکل گیری ائتلاف های جدید سیاسی میان آن ها، آغاز سیاست های فرهنگی انقلابی و اعمال آنها در حوزه هنر و سبک جدید زندگی اجتماعی زمینه لازم برای ظهور جنبش هنری سینمای آرمان گرا را فراهم آوردند. پژوهش حاضر به ظهور سینمای آرمان گرا در ایران پس از انقلاب به عنوان نمونه ای از تولید فرهنگ و هنر نگریسته است. گفته شد که اگر به هنر به این شیوه، یعنی به عنوان محصولی که تولید می شود نگریسته شود، آنگاه در تبیین ظهور یک جنبش هنری باید به مطالعه در خصوص شرایط خاصی پرداخت که منابع لازم برای تولید محصولات متعلق به این جنبش و فضای اجتماعی مناسب برای رشد آن ها را فراهم می آورند. از این رو، در این پژوهش با مطالعه شرایط تاریخی سال های پس از بر سرکار آمدن دولت انقلابی، کوشیده شد نشان داده شود که چگونه فرآیند اصلاحات انقلابی که این دولت به عنوان برنامه اصلی خود آن را دنبال می نمود، منابع لازم و فضای اجتماعی مناسب برای تولید سینمای آرمان گرا را فراهم آورد. ادعا و استدلال نگارنده در این پژوهش که با بررسی داده های تجربی سعی شده است درستی یا نادرستی آن آزمون شود، عبارت بود از این که فرآیند اعمال سیاست های انقلابی از سوی دولت انقلابی از دو طریق توانست موانع نهادی موجود در مقابل خلاقیت هنری را از میان بردارد و به ظهور این جنبش سینمایی کمک نماید: اولاً دولت انقلابی با تلاش برای توسعه فرهنگ و هنر اسلامی- انقلابی، دامن زدن به گسترش اندیشه های دینی حامی نظم جدید اجتماعی، گسترش نهادهای هنری انقلابی، به وجود آوردن موقعیت های شغلی مناسب برای تولیدکنندگان فرهنگ و هنر انقلابی، به وجود آوردن امید زندگی بیشتر در نیروهای مدافع هنر اسلامی- انقلابی و تشویق آنان به تولید آثار دارای محتوای دینی و اندیشه های انقلابی، موانع نهادی موجود در مقابل تولید فرهنگ و هنر را از میان برد و فضای اجتماعی مناسب برای رشد هنر را فراهم آورد. ثانیاً سیاست های دولت انقلابی با دامن زدن به ظهور نیروهای سیاسی تازه و شکل گیری مجادلات ایدئولوژیک در میان آن ها، زمینه مناسب برای تضعیف نظم ایدئولوژیک پیشین و هژمونیک شدن اندیشه های دینی- انقلابی ، محدود شدن دامنه گفتارها و کنش های فرهنگی مجاز به گفتارهای اسلامی- انقلابی را فراهم آورد. در پی هژمونیک شدن اندیشه اسلامی انقلابی فضای مناسبی برای هنرمندان مدافع این گونه هنر به وجود آمد، هنرمندان آرمانگرا توانستند به خلق تازه های هنری خود بپردازند. بدون شک، فرآیند تحولات اجتماعی زمینه لازم برای ظهور جنبش سینمای آرمان گرا را فراهم آورد. با این حال، شیوه عمل فیلمسازان ایرانی در پردازش و تدوین آثار و اندیشه هایشان از منطق خاص خود برخوردار بود و نمی توان آن را تابع تحولات در شرایط اجتماعی و نتیجه سیاست های اقتصادی- اجتماعی دولت انقلابی دانست. شکل گیری و شدت یافتن مباحثات و گفتگوهای ایدئولوژیک در میان رقبای فکری متفاوتی همچون نیروهای حامی اندیشه سلطنت طلب پیشین، دینداران سنتی ولایت مدار، حامیان جامعه مدنی، طرفداران حقوق زنان، روشنفکران دینی، متفکران حامی اندیشه مارکسیستی و نیروهای لیبرال و انباشته شدن فضای فکری جامعه از ایدئولوژی های متفاوت که هر یک به ارائه تعبیری خاص از واقعیت های اجتماعی می پرداختند، ظهور جنبش سینمای آرمانگرا را در دوره پس از هژمونیک شدن گفتمان اسلامی باعث شد: فضای فکری جامعه ایران در فاصله سال های 1369-1360 در برگیرنده ی یک گفتمان اصلی، یعنی گفتمان اسلامی – انقلابی بود که سایر گفتمان های دیگر را از صحنه خارج کرد؛ در نتیجه شکل گیری گفتمان ایدئولوژیک، فضای فرهنگی ایران انباشته از دیدگاه و تعابیری در خصوص مسائل و موضوعات مهمی همچون مذهب و اعتقادات دینی، جنگ و رزمندگان جنگ، مستضعفین، عدالت، دفاع از حقوق مظلومین و غیره شد؛ هنرمندان به ویژه فیلمسازان، تحت تأثیر این بافت گفتمانی با دیدگاه ها و اندیشه های تازه وارد عرصه ی فیلم سازی شدند و آن ها را به تصویر کشیدند؛بنابراین، می توان ادعا کرد که ماهیت مضامین و درونمایه هایی که در آثار هنری و سینمایی مطرح می شوند، شیوه شخصیت پردازی ارائه شده در آثار هنری و الگوهای گفتاری مطرح شده در آثار هنری تابعی است از ماهیت بافت گفتمانی که آثار هنری در آن ها تولید می شوند؛ این پژوهش شامل پنج فصل است. در فصل نخست به مسأله پژوهش و شرح اهداف و ضرورت های آن پرداخته ایم. در فصل دوم به ارائه ی چارچوب نظری پژوهش خود پرداخته ایم. مدل نظری نهایی پیش نهادی ما ترکیبی از مفاهیم برگرفته از نظریه های وسنو و میخائیل باختین خواهد بود و در ادامه مباحث روش شناسی را مطرح کرده ایم راهکار روش شناسی پژوهش حاضر برای تبیین چگونگی شکل گیری محتوای سینمای آرمان گرا مبتنی بر ضوابط و معیارهای روش «تحلیل گفتمان» بوده است. در فصل سوم به بررسی تاریخی و تحولات اجتماعی و فرهنگی مسأله پژوهش پرداخته ایم. در فصل چهارم به ویژگی های سینمای آرمان گرا، پیشگامان سینمای مذکور و تحلیل پنج نمونه از فیلم های این جنبش پرداخته ایم، که عبارت اند از: «توبه نصوح»، «استعاذه»،« دو چشم بی سو»، «مهاجر» و « افق» . توضیح این که پژوهش حاضر تنها به سه فیلمساز ایدئولوژیک و آرمان گرای تأثیر گذار پرداخته است در این پژوهش، این سه فیلمساز، «محسن مخملباف»، «ابراهیم حاتمی کیا» و «رسول ملاقلی پور»، را نمونه ای موفق در زمینه ی تولید فیلم های آرمان گرا دانسته است، که تأثیر گذار بر فضای سینمای دهه ی شصت بوده اند. فصل پنجم شامل یک جمع بندی از پژوهش حاضر می باشد و نتایج نهایی این پژوهش را در ادامه همین فصل تشریح کرده ایم.