نام پژوهشگر: زهرا عطارزاده فدکی
زهرا عطارزاده فدکی علیرضا کهنسال
عنوان ثمرات و نتایج بحث، شاید عنوان چندان زیبنده ای نباشد و نویسنده نیز در اختیار آن مختار نبوده است. بحث افضلیت، موضوعی است که در کتب کلامی مورد پژوهش قرار گرفته است و مهتران و پیشاهنگان ما، خود بی عنوان ثمره، ثمره آن را تعیین کرده اند. این بحث در "شرایط امام" منعقد می گردد و در آن جا یکی از شروط امام افضلیت دانسته می شود. روشن است که با قبول این شرط، که قبول آن بدیهی است، دانسته می شود که اگر کسی افضل نباشد امام نیست. پس نتیجه این بحث، تعیین مصداق امام وغاصبان است. اهل کلام جز این ثمره ای برای بحث ننوشته اند و به جز این فایده نیازی به سود دیگر نیست. بر این اساس، فایده بحث، از خود آن عیان است و به عنوان مجزایی نیاز نیست. نکته شایان ذکر در این بحث آن است که بحث مذکور مستغنی از این است که نصب امام بر عهده خداست یا مردم. اگر چه شیعه نصب امام را بر عهده خدا می دانند اما حتی اگر به رأی سنیان، این امر به مردم واگذار شده باشد، باز هم افضلیت باید ملاک گزینش باشد اهل سنت برآنند که پیامبر مردم را در انتخاب آزاد نهاده وآنان نیز به شیوه دموکراسی، امام خود را برگزیده-اند. این بهانه ای است برای بخشیدن رنگ تمدن و تجدد به چهره غصب قدرت. دو دعوی در سخنان آنان است که افضلیت هر دو را ابطال می کند. نخست آن که پیامبر مردم را در اختیار امام مختار نهاده است (درحالی که آنان را در آداب راه رفتن و آب خوردن مختار نگذاشته بود !) تا خود حاکم خویش را برگزینند و لابد مردم را دارای شعور دینی واجتماعی دیده است که خطیرترین امور را به آنان وانهاده است. (اگر چه پیامبر برای سفر سه روزه جانشین تعیین می کرد و شعور مردم را برای انتخاب جانشین سه روزه لایق نمی دید!) باری اگر به گمان اهل سنت پیامبر مردم را شایسته می دید ، مردم شایسته باید حاکم شایسته را اختیار کنند، پس شرط افضلیت به جای خود محفوظ است. دعوی دوم سنیان انتخاب دموکراتیک خلیفه بوده است؛ که در آن نیز اگر بنا بر شایسته سالاری است باید سالار مومنان گزینش شود و اگر بنا بر رأی مردم است که مردم حاضر نبوده اند. به هر روی بحث افضلیت این حسن را دارد که در آن نیازی به اثبات وجوب نصب امام بر خدا نیست؛ زیرا امر بدیهی برای اظهار خود به هیچ چیز نیاز ندارد. و غیر از این اصل مطالب دیگری که می توان از این پایان نامه به دست آورد به شرح زیر می باشد: 1- این یک قاعده عقلی و عرفی است که امام باید از افراد جامعه برتر باشد وگر نه امام و خلیفه ای که از مردم خود پایین تر و مفضول باشد چگونه قابل اطاعت آن هم به نحو وجوبی می تواند باشد آیا عقل قبول می نماید خداوند امر به اطاعت چنین امامی کند که افضل از او در افراد جامعه وجود دارد؟ آیا برای هیچ عاقلی قابل قبول است که خلیفه یک امت که واجب الاطاعه هم است انسان جاهلی باشد و برای اجرای حدود و پاسخ به مشکلات محتاج دیگری باشد؟ در این صورت معادله از یک حالت خارج نیست، و آن این که این به اصطلاح خلیفه ای که محتاج به دیگری است خلیفه ای نیست که از جانب خداوند واجب الاطاعه باشد بلکه در این میان حقی ضایع شده است؟ 2- دلیل عقلی که بر افضلیت امام علی (ع) می توان آورد به این صورت است که : مقدمه اول: هرکس دارای جمیع کمالات نفسانی و فضائل انسانی از علم، تقوی، زهد، صبر، شجاعت، سخاوت، عفت، عدالت، عصمت، ورع و سایر اخلاق حمیده باشد افضل است. مقدمه دوم: علی (ع) دارای جمیع کمالات نفسانی و فضائل انسانی از علم، تقوی، زهد، صبر، شجاعت، سخاوت، عفت، عدالت، عصمت، ورع و سایر اخلاق حمیده و بالاخره اعلی مرتبه ایمان و مبرای از جمیع رذائل نفسانی و موانع امامت از اخلاق رذیله و نقایص خلقی و عیوب جسمی و حسبی و نسبی بوده است. نتیجه: علی (ع) در همه کمالات از دیگران افضل و بالاتر بوده است. 3- آیات بسیاری دلالت بر افضلیت امام علی (ع) دارد. که مهم ترین آن آیه مباهله می باشد. آیه مباهله با روایاتی که در ذیل آن آمده، دلالت بر فضیلتی بسیار بزرگ برای اهل بیت پیامبر (ع) و در رأس آن امام علی (ع) دارد، فضیلتی که قابل مقایسه با هیچ فضیلتی از دیگران نیست، و لذا دلالت بر افضلیت و برتری امام علی(ع) بر سایر صحابه دارد و با ضمیمه کردن این مطلب با کبرای کلّی که افضل باید امام باشد، همان گونه که ابن تیمیه نیز بر آن تصریح دارد، نتیجه این میشود که امام علی (ع) بعد از رسول خدا (ص) امام و خلیفه بر مردم است. در این آیه خداوند امام علی(7) را نفس و جان رسول خدا (ص) معرفی کرده است و این بلندترین تعبیری است که میتوان در شأن آن حضرت(ع) آورد. 4- یکی از شرایط امامت، افضلیت است (افضلیت امام) و از طرفی، علی (ع) افضل صحابه و بلکه افضل افراد بشر پس از پیامبر (ص) است. بنابراین، امامت در وی تعین یافته است از دیگر شرایط امامت این است که، امام باید به عموم احکام شریعت علم بالفعل و مصون از خطا داشته باشد هیچ یک از مدعیان امامت به جز علی (ع) از چنین علم گسترده و کاملی برخوردار نبودند. آن چه اهل سنت درباره ابوبکر و عباس عموی پیامبر معتقدند، علم اجتهادی است که هم محدود است وهم خطاپذیر. بنابراین، امامت به علی (ع) اختصاص داشته است. کسانی که مدعی امامت بودند علاوه بر این که فاقد صفات عصمت، افضلیت و اعلمیت بودند، دست به کارهایی زدند که نشان دهنده عدم صلاحیت آنان برای احراز مقام امامت است. متکلمان شیعه این بحث را ذیل عنوان «مطاعن خلفا» مطرح کرده و موارد بسیاری از مطاعن خلفای سه گانه را نقل کرده اند با اثبات عدم شایستگی مدعیان امامت، امامت در علی (ع) تعین خواهد یافت، زیرا در غیر این صورت، حق از امت اسلامی بیرون خواهد بود که بر خلاف اجماع است. 5- افضلیت خلفا با توجه به دلایل اهل سنت و خدماتی که ایشان برای جامعه مسلمین داشتند، به این شرط که تصدی خلافت حق مشروع آنان باشد مورد قبول خواهد بود؛ وگرنه چون غاصب بوده اند هیچ تصرفی در کار خلافت از آنان مقبول نیست. پس اثبات افضلیت آنان به خدمات، متوقف بر صحت تصدی خلافت است و صحت تصدی خلافت، متوقف بر اثبات افضلیت و این دور است. 6- فتوحات به شرطی می تواند دلیل بر فضیلت باشد که دین ارائه شده به مردم، اسلام حقیقی باشد نه اسلام سنی. آنچه به مردم عرضه شد دینی نبود که پیامبر اسلام آورده بود. ممکن است گفته شود که بر فرض بطلان اسلام سنی نسبت به شیعه باز هم این دین از دین زردشتی بهتر است و به هر حال عرضه این دین عمل صحیحی خواهد بود. پاسخ آن است که با وجود بودن امیرمومنان و امکان عرضه دین حقیقی، هیچ مذهب و آیین دیگری از نظر خدا مورد قبول نیست؛ و امیرمومنان شخصاً در این جنگ ها شرکت نداشتند. 7- بر فرض که این فتوحات دلیل فضیلت باشد، ملاک سنجش میان فضایل دو نفر آن است که هر دو امکان کسب آن فضیلت را داشته باشند. اگر امکان تصدی خلافت در دست امیرمومنان بود، آن گاه دانسته می شد که فضایل ایشان با داشتن قدرت بیشتر است یا فضایل دیگران. فضیلت مورد ادعا؛ اگر چه پوچ واهی است اما در همین عالم وهم نیز، تصدی قدرت به ایشان، امکان انجام چنین کارهایی را داده است. این مطلب در بقیه خدمات خلفا نیز صادق است.