نام پژوهشگر: مونا فرمانبر

تغییرجایگاه خدایان و بنده در نمایشنامه هاب برشت و تاثیر آن بر ساختار اِپیک(با نگاهی به نمایشنامه های آدم آدم است،زن نیک ایالت سیچوان و ننه دلاور فرزندان او)
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده هنر و معماری 1392
  مونا فرمانبر   حمیدرضا افشار

انسان از دیرباز تا کنون براین باور بوده است که تقدیرش در دست نیرویی است برتراز اراده ی خود، نیرویی که خدایان نام دارد. جَدل یا دیالکتیک تاریخی، جَدل خدایگان و بنده است. مسئله بندگی از زمان ارسطو مطرح بوده است، او بندگی را برای زندگی اجتماعی ضروری می دانست. این تفکر بعدها در الهیات مسیحی نیز گنجانده شد، که بندگی نتیج? گناه نخستینِ بشر است. هگل بر این اعتقاد است که انسان در حالت ظهور خود، انسان محض و مطلق نیست، بلکه به حکم ضرورت و به حکم ذات خود، همیشه یا خدایگان است و یا بنده. اصطلاح های معروف «شی وارگی» و «از خود بیگانگی» که از دل پیکار میان خدایگان و بند? هگل بیرون آمده است، توسط مارکس و به دنبال او مارکسیست های ایده الیست هگلی، مارکسیست های مکتب انتقادی، اندیشمندان روانکاوی مدرن و در نهایت توسط برشت مورد تفسیر و تعبیرات گوناگونی قرار گرفته است. پژوهش حاضر به روش توصیفی- تحلیلی، می کوشد تا روند دگرگونی دیالکتیک خدایگان و بنده، در برهه های گوناگون سیاسی و اجتماعی و تاثیری این دگرگونی در شکل گیری ساختار دیالکتیک نمایشنامه های برشت را مورد بررسی قرار دهد. برشت یکی از پر نفوذترین چهره های تئاتر در سد? بیستم به عنوان نمایند? مدرنیت? انتقادی، خواهان دگرگونی در انسان تک ساحتی زاده ی جامع? مدرنیته است. تئاتر دیالکتیک برشت، ریشه در فلسفه «هگل» و جهانبینی «مارکس» دارد و تکنیک هایی که او در ساختار ضد ارسطویی خود مورد استفاده قرار داده است، همه از خود او تنها به دلیل مدرن بودن و انقلابی بودن، نشأت نگرفته است. آنچه برشت را از دیگر نویسندگان متعهد تئاتر متمایز می سازد، نگرش صریح و قاطع او نسبت به مسائل و نمودهایی اجتماعی است. تئاتر برشت آزمایشگاهی است که در آن مسائل اجتماعی، در زمینه ای اقتصادی با ذره بین متریالیسم تاریخی مورد تجزیه و تشریح قرار می گیرد. برشت در این آزمایشگاه گذشته ،حال و آیند? انسان مدرن را با استفاده از تئوری ماتریالیسم تاریخی مورد واکاوی قرار می دهد تا اندیشه ی مخاطبانش را دگرگون سازد. از آنجا که انسان مدرن در قفس آهنین عقل گرفتار گشته است، و اندیشه ی او نسبت به جهان پیرامونش بر اساس واقعیتی تحریف شده شکل گرفته است، برشت دگرگونی اندیشه ی توده را وظیف? نویسند? متعهد می داند. برشت بر این باور است که بندگان با شناختِ خدایگان درون خود قادر به دگرگونی جهان هستند. از آنجا که جهان و تمام عناصر تشکیل دهند? آن دارای چهره ای دوگانه اند و هیچ چیز مطلق نیست، انسان با آگاهی از تناقضات وجود خود قادر به شناخت نظام هستی خواهد بود تئاتر اِپیک با به کار گیری ساختار دیالکتیک، در پی آن است که انسان را به کشف حقیقت ترغیب گرداند. حقیقتی که شکاف و گسست درون وجود انسان را از میان ببرد و او را به جایگاه اولیه اش که همان خدایگانی است، برساند. این حقیقت از نظر برشت تنها از طریق اندیش? یک انسان حاصل نمی شود، بلکه اندیش? توأم با عمل(پراکسیس) گروهی از انسان ها، بندگان را از یوغ بندگیِ پول، سرمایه داری،فاشیسم وامپریالیسم نجات خواهد داد.