نام پژوهشگر: حمیده عاشوری
حمیده عاشوری ناهید عبدی
ادبیات همواره به عنوان یکی از منابع مهم مضمون شناسانه و زیبایی شناسانه در هنر ایرانی تأثیر داشته است. از میان متون ادبی، شاهنامهی فردوسی مهم ترین کتابی است که در عرصه های گوناگون ادبی به ویژه هنری بازتولید شده و از بهترین نمونه های یک اسطوره متن محسوب می شود. از میان داستان های شاهنامه، داستان زندگی سیاوش، موضوع آفرینش آثار متعدد ادبی و هنری به شمار می آید. در این میان بازتاب تفاوت در سلیقه های مولفان وگرایش های فرهنگی در هر زمان را می توان در این آثار به خوبی مشاهده نمود. در این پژوهش سعی بر آن است تا داستان گذر سیاوش از آتش، که در نظام های نشانه ای گوناگون از دوره ی قاجار تا عصر حاضر، توسط هنرمندان خلق شده است، مورد مطالعه قرار گیرد. این ترجمه های بینانشانه ای یعنی انتقال روایت کلامی به روایت های تجسمی و نمایشی و موسیقی نیازمند تحلیل بینامتنی و بیش متنی خواهد بود. هنرمندان، سیاوش و لحظه ی گذشتن وی از آتش را، با توجه به شرایط فرهنگی و اجتماعی و سیاسی زمان خود خلق نموده اند و پیروزی سیاوش در این آزمون را با شرایط زمان خود تعبیر نموده اند. بنابراین این پژوهش در نظر دارد با روش اسطوره کاوی ژیلبر دوران که به بررسی همزمان متن و بافت می پردازد، به تحلیل اسطوره کاوانه شخصیت سیاوش در نظام های نشانه ای خلق شده در سه دوره ی تاریخی، بپردازد. پرسش اصلی این است که علت تداوم و تکثیر متنی این روایت در دوره قاجار تا دوره معاصر چیست و اینکه چه تفاوت های بیانی و سبکی در بازتولید هنری این روایت ایجاد شده است؟ و تأثیرات فرهنگی در دگرگونی های نشانه ای این روایت چگونه است؟ هدف اصلی این پژوهش، جستجو و بررسی نظام های نشانه ای مرتبط با داستان گذر سیاوش از آتش به منظور پی بردن به تغییر آثار نسبت به نظام کلامی آن در شاهنامه و تأثیر پذیری آنها از فضای حاکم می باشد.