نام پژوهشگر: محمد رئوف معینی
فریده رضایی محمد رئوف معینی
یکی از عناصر اصلی مهارت زبانی در چهار بخش گفت، شنود، قرائت و نگارش برخورداری کافی از دانش همنشین ها می باشد. این رساله به بررسی تاثیر فعالیت های تعاملی و برجسته سازی داده های متنی بر یادگیری همنشین های واژگانی پرداخته است. بدین منظور، 120 زبان آموز ایرانی که در قالب چهار کلاس در دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم مشغول به تحصیل بودند به صورت تصادفی در چهار گروه مطالعه قرار گرفتند. گروه ها عبارتند از الف) گروه آزمایشی 1 (+ فعالیت های تعاملی - برجسته سازی داده های متنی)، ب) گروه آزمایشی 2 (- فعالیت های تعاملی + برجسته سازی داده های متنی)، پ) گروه آزمایشی 3 (+ فعالیت های تعاملی + برجسته سازی داده های متنی) و ت) گروه گواه. در گروه اول، 4 تمرین حاوی فعالیت های تعاملی تهیه گشته و از شرکت کنندگان خواسته شد که طی 4 جلسه به صورت دو نفره این تمرینها را انجام دهند. در گروه دوم، 4 متن حاوی 20 همنشین واژگانی برجسته شده در طول 4 جلسه به دانشجویان داده شد و از آنها خواسته شد که پس از خواندن متن ها به سوالات درک مطلب پاسخ دهند. در گروه سوم، فعالیت های گروه اول تکرار شد با این تفاوت که در این گروه متنهای استفاده شده در تمرین ها برجسته سازی شده بودند. و در نهایت، در گروه گواه، از دانشجویان خواسته شد که 4 متن ساده را در طول 4 جلسه مطالعه کرده و به سوالات درک مطلب پاسخ دهند. به طور کل، تمام گروه ها در هر جلسه تنها بر یک متن و یا تمرین تمرکز می کردند. جهت آگاهی از میزان دانش همنشین های واژگانی، پیش و پس از یادگیری از شرکت کنندگان آزمون تکمیل جمله گرفته شد. محقق آزمون ها را به صورت 20 عبارت ناقص تدوین کرده بود. نتایج t-test نشان داد که فعالیت تعاملی (گروه 1) و فعالیت تعاملی به همراه برجسته سازی داده های متنی (گروه 3) تاثیر معناداری بر یادگیری همنشین های واژگانی داشته است. به رغم این نتیجه مثبت، تاثیرمعناداری از برجسته سازی داده های متنی به دست نیامد. علاوه بر این، نتایج anova و post-hoc test نشان داد که گروه فعالیت های تعاملی و برجسته سازی داده های متنی (گروه 3) به شکل معناداری بهتر از سایر گروه ها عمل کرده است. لذا، کاربرد اصلی این مطالعه استفاده از تمرین های ارتباطی ای خواهد بود که داده های برجسته سازی شده را در بر دارد.
مریم رحیمی راد محمد رضا شمس
این مطالعه به بررسی تاثیر فعال سازی استراتژی های فراشناختی بر عملکرد شنیداری دانشجویان زبان خارجی می پردازد و همچنین تاثیر چنین استراتژی هایی را بر آگاهی فراشناختی دانشجویان از فعالیت شنیداری مورد کاوش قرار می دهد. شرکت کنندگان در این مطالعه 50 نفر از دانشجویان زبان و ادبیات انگلیسی دختر در دانشگاه سراسری قم بودند که پس از غربال گری دانشجویان از میان 60 نفر توسط آزمون ielts، به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش (25 نفر) آموزش استراتژی های فراشناختی بر اساس مدل های پیشنهادی وندرگریفت و تفقدتری (2010) دریافت نمودند، در حالیکه گروه کنترل 25) نفر) هیچ گونه آموزش فراشناختی در طی دوره ندیدند. بخش شنیداری آزمون ielts برای سنجش عملکرد listening دانشجویان قبل و بعد از آموزش استراتژی های فراشتاختی به کار گرفته شد و همچنین پرسشنامه ی استاندارد malq برای ارزیابی آگاهی فراشناختی گروه آزمایش قبل و بعد از دریافت استراتژی ها مورد استفاده قرار گرفت. برای بررسی سوالهای این تحقیق از روش تجربی (experimental) ، پرسشنامه ی malq و همچنین مصاحبه بر اساس یادآوری برانگیخته (stimulated recall) بهره گرفته شد. نتایج آزمون ieltsنشان داد که گروه آزمایش به صورت قابل ملاحظه ای در آزمون پایانی از گروه کنترل پیشی گرفت و بر طبق تحلیلmalq ، پیشرفت قابل قبولی در سطح آگاهی فراشناختی دانشجویان پس از آموزش استراتژی ها مشاهده شد. نتایج مصاحبه های انجام شده با تکنیک "یادآوری برانگیخته" نتایج را تایید کرد و جزییات بیشتری را از این فرآیند روشن ساخت. نتایج آموزشی این مطالعه بر فرآیند تدریس زبان خارجی در سطح آموزش عالی نیز مورد بحث قرار گرفته است.
شهرزاد عشقی نژاد محمد رئوف معینی
هدف از انجام این تحقیق بررسی استفاده از راه کارهای ادب مثبت و منفی و فرم های خطاب در پیام های کوتاه فارسی و انگلیسی دانشجویان مرد و زن ایرانی (فارسی زبان) زبان انگلیسی به اساتید خود است. همچنین تفاوت های عمده در استفاده از راه کارهای ادب مثبت و منفی و فرم های خطاب در پیام های کوتاه فارسی و انگلیسی دانشجویان مرد و زن ایرانی زبان انگلیسی مورد بررسی قرار گرفته است. مجموع اطلاعات جمع آوری شده در این مطالعه شامل 300 پیام کوتاه فارسی و انگلیسی ارسال شده توسط دانشجویان مرد و زن ایرانی زبان انگلیسی به اساتیدشان است. به منظور بررسی راه کارهای ادب مثبت و منفی و فرم های خطاب، این پیام های کوتاه فارسی و انگلیسی مورد تجزیه و تحلیل کیفی و کمی قرار گرفت. به این معنا که ابتدا پیام های کوتاه از لحاظ استفاده انواع راه کارهای ادب مثبت و منفی و فرم های خطاب بررسی و دفعات تکرار آنها محاسبه شد. سپس، به منظور بررسی تفاوت های عمده در استفاده از راه کارهای ادب مثبت و منفی و فرم های خطاب در پیام های کوتاه فارسی و انگلیسی دانشجویان مرد و زن ایرانی زبان انگلیسی محاسبات آماری chi-square test انجام شد. در آخر، نتایج به دست آمده هیچ گونه تفاوت عمده ای در استفاده از راه کارهای ادب مثبت و منفی در پیام های کوتاه فارسی و انگلیسی دانشجویان مرد و زن ایرانی زبان انگلیسی را نشان نداد. در حالی که نتایج، حاکی از تفاوتی عمده در استفاده از فرم های خطاب در پیام های کوتاه فارسی و انگلیسی دانشجویان مرد و زن ایرانی زبان انگلیسی به اساتید خود بود.
فاطمه مهدوی عباس زارعی
"چه عاملی باعث می شود تا زبان آموزان هر یک به درجه ی متفاوتی از دانش زبان دوم دست یابند؟" این سوالی است اساسی که ذهن اغلب محققان در زمینه ی زبان دوم را به خود مشغول ساخته است. تا کنون تحقیقات متعددی در رابطه با موضوع "نقش تفاوتهای فردی در فرایند فراگیری زبان دوم، و تأثیر عوامل شناختی در کسب مهارتهای گفتاری و خوانش در این فرایند" صورت گرفته است. اما اهمیت این موضوع در فرایندهای نگارش زبان دوم نادیده گرفته شده است. این بی توجهی به عوامل فردی هم در فرایند یادگیری زبان دوم و هم در فرایند نگارش به آن زبان به چشم می خورد. تحقیق حاضر به بررسی استعداد زبانی افراد و نقش آن در به کارگیری فرایندهای متفاوت حین نگارش زبان دوم می پردازد. افراد مورد مطالعه در این تحقیق، شامل فراگیران زبان انگلیسی در مقطع کارشناسی (70 نفر) در دانشگاه کاشان بوده و پس از بررسی اطلاعات حاصل از تست استعداد زبانی دانشجویان به دو گروه دارای استعداد بالا و استعداد پائین تقسیم شده اند. بدنبال بررسی فرایندهای نگارش این افراد، فرضیه تحقیق مبنی بر تفاوتهای احتمالی بین این دو گروه اثبات شد. بر این اساس افراد دارای استعداد زبانی بالا نسبت به افراد دارای استعداد زبانی پایین عبارات طولانی تری را نوشته و نیز توجه بیشتری نسبت به پیچیدگی متن خود داشته اند. در مقابل، افراد دارای استعداد زبانی پایین در حین نگارش اغلب به زبان اول خود، فارسی، رجوع می کردند.
مصطفی رشیدی احمد آبادی عباس زارعی
هدف از انجام این تحقیق بررسی نیازهای زبانی دانشجویان غیر زبانی در دروس زبان عمومی وتخصصی بر اساس درک آنها از ضرورتها، خواسته ها، و کمبودهای آنها در رابطه با این دروس می باشد. در این رابطه، اطلاعات لازم درباره شرایط کنونی نیاز سنجی در دروس زبان دانشگاهی و تفاوت های موجود بین آنها جمع اوری گردید. برای جمع آوری اطلاعات لازم، 317 نفر از دانشجویان رشته های مدیریت، کامپیوتر، زیست شناسی، حسابداری، و معماری در دورهای کاردانی و کارشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد سما به صورت تصادفی انتخاب گردیدند. با 20 نفر از این افراد که مجدد به صورت تصادفی انتخاب شدند مصاحبه ای در باره درک آنها از ضرورت ها، خواسته ها، و کمبودهای آنها در دروس زبان عمومی و تخصصی صورت گرفت. بقیه افراد پرسشنامه ای را که در این رابطه طراحی شده بود تکمیل نمودند. نتایج تحلیل اطلاعات نشان داد که دانشجویان درک متفاوتی از ضرورت ها، خواسته ها، و کمبودهای خود در رابطه با دروس زبان عمومی و تخصصی ارائه شده در دانشگاهها دارند. نتایج همچنین نشان داد که بین اهداف تحصیلی دروس ارائه شده و درک دانشجویان از نیازهای خود تفاوت چشمگیری وجود دارد که ثابت میکند بحث نیازهای زبانی و نیاز سنجی آن یک موضوع کاملا پیچیده است و مستلزم توجه بیشتر می باشد. یافته های پژوهش ثابت کرد که شرایط کنونی یادگیری زبان انگلیسی به عنوان زبان خارجی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد سما رضایت بخش نمی باشد. این موضوع بیانگر این مسئله است که تدوین مطالب درسی و طرح درس موجود در رابطه با دروس زبان عمومی و تخصصی رضایت بخش نمی باشد. یافته ها نشان دادند که مهمترین نیاز دانشجویان در دروس عمومی و تخصصی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد سما از نظر خود دانشجویان بهبود مهارت خواندن می باشد. نتایج همچنین ثابت کرد که نیازهای دانشجویان در دروس عمومی و تخصصی دارای الگوی یکسانی می باشد در حالی این الگو از نظر دانشجویان رشته های مختلف متفاوت است. با این وجود جنسیت دانشجویان تاثیری در الگوی ذکر شده ندارد.
مینا اسدی ساجد محمد رضا شمس
هدف از انجام این پژوهش بررسی راهبرد های آموزشی مورد استفاده ی اساتید رشته ی زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه های ایران به منظور آموزش ادبیات انگلیسی و مهارت تفکر انتقادی به عنوان یکی از دستاوردهای مطالعه ادبیات می باشد. این مطالعه هم چنین به بررسی آشنایی اساتید رشته ی زبان و ادبیات انگلیسی با دانش آموزش ادبیات به دانشجویان (غیر انگلیسی زبان) میباشد.پس از تحلیل داده ها دریافتیم که بیشترین راهبرد مورد استفاده اساتید در دانشگاه ها ی ایران روش سمینار یا سخنرانی استاد است و سایر راهبردهای مورد استفاده اساتید عبارتند از پرسش و پاسخ و روش آموزش استنتاجی و استخراجی، روایت، تدریس مبتنی بر مکالمه بین استاد و دانشجو و آموزش مبتنی بر ارزشیابی می باشند. یافته ی دیگر این پژوهش در رابطه با پرسش دوم تحقیق نشان داد که اساتید اهمیت بسیاری برای آموزش تفکر انتفادی قائل هستند اما تنها به طرح پرسش اکتفا کرده واز سایر مراحل آموزش تفکر انتقادی نظیر تشویق دانشجویان به سکوت و تعمق، تعامل با یکدیگر، ایجاد فضای مطلوب و طراحی تکالیف مرتبط با موضوع بحث باز می مانند. این پژوهش نشان داد که هیچ یک از شرکت کنندگان تحقیق به طور اصولی و آکادمیک با تدریس در آموزش عالی آشنایی نداشته و بر اساس تجارب زیسته ی خود به امر تدریس در دانشگاه می پردازند.
زینب تقیان الموتی محمد رئوف معینی
هدف اصلی این پژوهش بررسی باورها و میزان و چالش های استفاده معلمان زبان انگلیسی از نظریه هوش های چندگانه گاردنر است. برای دستیابی به این هدف از پرسشنامه و مشاهده کلاس های درس و مصاحبه استفاده شده است. پرسشنامه مورد استفاده ضمن بررسی اطلاعاتی نظیر سن معلمان و سوابق تدریس آنها شامل سوالاتی است که نظر کلی معلمان را در زمینه نظریه گاردنر و بکارگیری آن در کلاس درس جویا می شود. جامعه آماری پرسشنامه شامل 61 معلم زبان انگلیسی بود که با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب گردید. همچنین مصاحبه با پنج نفر از معلمان زبان انگلیسی برای بررسی چالش های پیش روی آن ها در بکارگیری نظریه هوش های چندگانه در تدریسشان انجام شده است. در زمینه مشاهده کلاس درس معلمان، مشاهده گر با حضور در14 کلاس به بررسی میزان استفاده از این نظریه وتکمیل چک لیست تهیه شده پرداخته است.
آزاده موسوی خرزوقی محمد رئوف معینی
چکیده لیست لغات آکادمیک می تواند به زبان آموزان و معلمان کمک کند تا بر لغات ضروری آکادمیک به طور آگاهانه تری تمرکز کنند و به طراحان مطالب درسی نیز کمک می کند. این تحقیق به گزارش مطالعه ای در مورد لغات می پردازد که بر اساس پیکره می باشد و به دنبال یافتن فراوان ترین لغات آکادمیک در متون روانشناسی و همچنین لیست لغات آکادمیک روانشناسی می باشد. هدف دیگر این مطالعه مقایسه ی لیست لغات آکادمیک روانشناسی با لیست کاکس هد می باشد تا تفاوتهای دو لیست از نظر رتبه بندی و فراوانی لغات و میزان هم پوشانی لیست لغات آکادمیک با لیست لغات آکادمیک روانشناسی می باشد. به این منظور پیکره ای متشکل از 196 مقاله که بین سالهای 2000 تا 2013 به چاپ رسیده بودند و 15 کتاب روانشناسی با مجموع 4015113 لغت جمع آوری شد. به منظور استخراج لیست فراوان ترین لغات پیکره ی روانشناسی مطابق با معیارهای این مطالعه که دارای فراوانی 80 و دامنه ی وقوع 5 بود، نرم افزار ورد اسمیس استفاده شد و سپس لغات عموی و تکنیکی حذف شدند. 1151 گروه لغات آکادمیک در متون روانشناسی یافت شد. از مجموع 570 گروه کلمه ی موجود در لیست لغات آکادمیک، 453 گروه کلمه با لیست لغات روانشناسی یکسان بودند و میانگین توزیع این لغات در این متون 15.34 درصد بود.
سعید فرزانه محمد رئوف معینی
این پایان نامه یک مطالعه ی ژانر مقابله ای است که تفاوت ها و شباهت های ساختار اجزاء »معرفی نامه ی کتاب« در کتاب های دانشگاهی رشته های مختلف و همچنین عناصر زبانی به کار رفته در ساختار ژانر آن ها در زبان انگلیسی و فارسی را مورد بررسی قرار می دهد. بدین منظور، تحقیق حاضر مجموعه ای از ??? »معرفی نامه کتاب«?? معرفی نامه کتاب در انگلیسی و ?? معرفی نامه کتاب در فارسی را مورد تحلیل قرار داد. ساختار اجزاء این مجموعه بر اساس مدل تحلیلی جی والر (????) مورد بررسی قرار گرفت.
علی قدیری طادی محمد رئوف معینی
انسجام به ارتباط سطحی بین عناصر متن اطلاق می شود. این تحقیق تلاش می کند تا استفاده از انسجام واژگانی و دستوری را در مکالمات تلفنی زنان و مردان در دو زبان انگلیسی و فارسی ارزیابی کند. مدل انسجام هلیدی و حسن (1976) به خاطر جامع تر بودن و عملی تر بودن به عنوان مدل مورد مطالعه انتخاب شد. نتایج تحقیق نشان داد که تفاوت معناداری در استفاده از عوامل انسجام واژگانی بین مردان و زنان در فارسی و انگلیسی وجود نداشت. ولی این تحقیق همچنین نشان داد که تفاوت معناداری در استفاده از عوامل انسجام دستوری (کلمات ربط) بین مردان و زنان در انگلیسی و فارسی وجود دارد. این تحقیق می تواند به کسانیکه علاقه مند به ارتباطات بین اجزای متن هستند و کسانیکه می خواهند بیشتر در زمینه یکپارچگی، انسجام و به هم پیوستگی متون تحقیق کنند، کمک کند. کلمات کلیدی: انسجام واژگانی، انسجام دستوری، گفتمان، تفاوتهای جنسیتی، مکالمات تلفنی
فاطمه خیرخواه محمدرضا شمس
cohesion is an indispensable linguistic feature in discourse analysis. lexicald such a differe cohesion and conjunction in particular as two crucial elements to textual cohesion and comprehension has been the focus of a wide range of studies up to now. yet the relationship between the open register and cohesive devices has not been thoroughly investigated in discourse studies. this study concentrates on the potential similarities and differences between literature for children and adult level (regular) with respect to the frequency of lexical cohesive markers and conjunctions. to this end, selected excerpts of two contemporary famous novels (danny the champion of the world by roald dahl as a representative of the children literature and coming up for air by george orwell as the representative of regular) were analyzed and codified with regard to the use of different kinds of lexical cohesion (reiteration and collocation), conjunctions (elaboration, extension and enhancement) and their subcategories. the results of chi square tests showed that the child and regular novel texts were significantly different in terms of reiteration and collocation as the main categories of lexical cohesion as well as total frequency of lexical cohesive pairs. significant difference between two corpora in the case of lexical cohesion subtypes was related to simple repetition and elaborative collocation. as to the use of conjunctions, elaboration and extension showed significant difference. yet, the difference was non-significant for enhancement. among subcategories of conjunction, additive, clarificative, concessive and variative revealence in child novel and regular novel. the findings of this study can be helpful and inspiring in discourse studies, child language studies and english teaching and learning.