نام پژوهشگر: امیرکاووس بالازاده
آزاده فخری قطب الدین صادقی
در این پژوهش که با روش توصیفی-تحلیلی و در قالب مطالعه ای کیفی انجام شده است، هدف، بررسی این مطلب بوده است که چگونه می توان یک اثر فولکلور مردمی مانند حماسه کوراغلو را آداپتاسیون کرد ،چه قابلیت هایی برای آداپته شدن دارد ، و آیا برداشت های فعلی که تا به حال شده موفق بوده است یا خیر .به همین منظور ابتدا به مفاهیم اولیه در باب حماسه و ویژگی های ادبیات و شعر حماسی پرداخته شده است.سپس به طور کلی ویژگی های دراماتیک و عناصر نمایشی یک اثر کهن مورد بررسی قرار گرفته و آن گاه به صورت موردیاین مطالعه انجام یافته است؛ و برای این منظور مبنای مطالعه بر اساس حماسه ی کوراوغلو بوده است. حماسه ی کوراوغلو از دیرباز دست آویز اقتباس های متعدد در کشور های مختلف بوده است؛از آنجایی که هدف تحقیق، بررسی ویژگی ها و سپس تحلیلدگردیسی دراماتیک این حماسه بر مبنای اقتباس های صورت گرفته از آن می باشد، در راستای بررسی موفق بودن یا موفق نبودن اقتباس ها، در هر یک از اقتباس های موجود در زمینه ی فیلم، اپرا و نمایش سه اثر شاخص انتخاب شده و مطالعه و بررسی بر روی آن ها انجام گرفته است؛نتیجه ی بررسی ها و تحلیل ها ، این نکته را آشکار کرد که حماسه کوراوغلو، مانند اکثر آثار کهن و حماسی، دارای ویژگی های دراماتیک متعددی است که موجب می شود این حماسه بستر مناسبی برای اقتباس های دراماتیک باشد.حال بنا به معیارهای یک اقتباس صحیح و اصولی، ممکن است اقتباس انجام گرفته موفق، یا ناموفق باشد.چنانچه با تحلیل های صورت گرفته بر اساس معیارهای حرفه ای، اقتباس نمایشی و اقتباس اپرا از این اثر، چندان موفق نبوده ولی اقتباس سینمایی به اکثر موازین یک اقتباس خوب نزدیک بوده و در مجموع از نقطه نظر ویژگی های دراماتیک ، اقتباس موفقی را به دست می دهد، چرا که با شناخت نیازهای زمانه ی خود،توانسته است هم در تغییر داستان و هم در پرداخت تازه ی شخصیت کوراوغلو و سایر قهرمانان، اقتباسی نوین ارایه نماید. واژگان کلیدی : حماسه ،حماسه کوراغلو ، عناصر دراماتیک ، اقتباس
زهرا مومنی تنکابنی منیژه محامدی
هنر تجلی آفرینش و ابتکار است. تاثیری که هنر بر روح انسان می گذاردتاثیری عمیق و ماندگار است.درشرایط کنونی که باپدیده ی جهانی شدن واهمیت روزافزون دانش دررقابت جهانی روبرو هستیم،ضرورت نیاز به انتقال سریع تر دانش ودرک وکاربردآن به وضوح به چشم می آید. انتقال دانش یکی از اهداف اصیل در تمام منظومه های آکادمیک از جمله تئاتر می باشد.رسانه ها و تکنولوژی هایی که درخدمت انتقال دانش می باشند نیز از اهمیتی غیر قابل کتمان برخوردارند.اگر رسانه راوسیله ای بدانیم برای نقل وانتقال اطلاعات،ایده ها و افکار افراد یا جامعه، می توانیم، محامدی را به عنوان یک رسانه تلقی نمائیم. چرا که رسانه یک واسطه ی عینی و عملی در فرآیند انتقال اطلاعات محسوب می گردد.محامدی باارتباطات پیوسته وهدفمندی که با مجامع علمی، هنری دنیابرقرارمی نمایند، می تواننددربسترانتقال دانش تئاتربین هنرمندان تئاتراین مرزوبوم وهنرمندان تئاتر سایرملل پل ارتباطی قابل تاملی باشند. لذادرپژوهش حاضرتلاش شده تااین ویژه گی محامدی مورد بررسی قرارگیرد.لذا با کندوکاو در زندگی شخصی وهنری ایشان، نقش رسانه ای ایشان را درانتقال دانش تئاتر موردارزیابی قرار دادیم.
امین خادمی اردشیر صالح پور
واسازی در نمایش تعزیه می تواند به عنوان یک روش علمی مددکار اجراکنندگان و پژوهشگران باشد. ارکان اصلی تعزیه بازیگری، موسیقی و متن شناسی است. تعزیه امروز به سبب فقدان رویکردهای علمی با مشکلات جدی ربروست. تا آنجا که حیات تعزیه را به خطر انداخته است. تعزیه خوانان جوان و جویای نام برای جلب نظر مخاطب به هرکاری دست می زنند. حتی با زیرپا گذاشتن اصول و قراردادهایی که باید رعایت نمود. واسازی در نخستین قدمش راه را بر ورود بی رویه این قیبل بدعتها به تعزیه می بندد. چراکه واسازی با شکستن بنیادین همه داشته ها- اصول و قراردادها- آنرا دوباره بنا می سازد. این بنا می تواند به عنوان معیار نقد و تحلیل برای تعزیه خوانان خوش ذوق به کا رود. در این پژوهش تلاش شده در حد توان با ذکر نمونه هایی کاربردی از ارکان تعزیه این فرضیه به اثبات برسد. متافیزیک حضور- واسازی- ژاک دریدا- تقابلهای دو قطبی- تعزیه
فرناز صالحی قطب الدین صادقی
این پژوهش به بررسی نقش دلقک ها و نمایش های شادی آور در دو برهه ی تاریخی: دوره ی الیزابتین در انگلستان و دوران ناصرالدین شاه قاجاردر ایران، می پردازد. هدف از این پژوهش یکی بررسی شرایط اجتماعی دو دوره وتأثیر حکومت ها در ایجاد شرایط کارناوالی در نمایش ها از یک سو و از سوی دیگر، بررسی عناصر کارناوالیته در نمایش ها و دلقک های این دو دوره، می باشد. در این پژوهش سعی شده است بر اساس نظریات کارناوال میخاییل باختین به بررسی نمایش ها و شخصیت دلقک ها در این دو برهه و این دو جامعه پرداخته شود. بدین منظور، ابتدا به بررسی زندگی شکسپیر، دوره ی اجتماعی الیزابتین و نقش پادشاهی در روند توسعه ی نمایش در آن دوران، هم چنین تاریخچه ی نمایش و دلقک در انگلستان پرداخته می شود. سپس به بررسی نمایش در ایران به ویژه در دوره ی ناصرالدین شاه قاجار، دوره ی تاریخی و اجتماعی ناصرالدین شاه، نقش سلطنت و ویژگی های اجتماعی در نمایش های آن دوره، هم چنین نقش دلقک ها در دربار و نمایش پرداخته شده است. در نهایت با بررسی زندگی و اندیشه های باختین و با تأکید بر سه عنصر گفتگوگرایی، رئالیسم گروتسک و کارناوالیته، به بررسی عناصر کارناوالی در نمایش ها و دلقک های این دو دوره ، هم چنین به نقش گروتسک وار این دلقکان و نمایش های کارناوالی در اشتراک مردم در فعالیت های اجتماعی و آزاد سازی انرژی جمعی و هم چنین ایجاد حس آزادی وآرامش موقت در شرایط دشوار سلطنت می پردازد. با توجه به زمینه ی تاریخی حوزه ی مطالعاتی، روش پژوهش این رساله به صورت اسنادی- تحلیلی می باشد. به منظور بررسی شرایط تاریخی و اجتماعی دو دوره، ابتدا از منابع و اسناد کتابخانه ای و تاریخی استفاده و در پایان به تحلیل، ارزیابی و تطبیق آن ها پرداخته شده است.
آناهیتا آذری نائی اردشیر صالحپور
اساساً عنصر خیال در تار و پود ادبیات بافته شده است و ادبیات نمایشی به دلیل خاستگاه آیینی که دارد به این خیالات و خرق عادات زندگی می بخشد. ادبیات در ایران پر است از مضامین جادویی و خرق عادت. به طور مثال هزار و یک شب که ریشه ای هندو-ایرانی دارد و شاهنامه فردوسی که تاریخ منظوم ایران باستان است در جای جای خود از عنصر جادو و جادوگری بهره گرفته است. جادو در اساطیر، باورهای اعتقادی و فرهنگ ما تنیده شده است و با بررسی ریشه های آن می توانیم به خوانش بهتر و دقیق تری از این دسته از متون ادبی دست پیدا کنیم و فاصله به وجود آمده بین ادبیات نمایشی معاصر و فرهنگ ایران و همچنین شکاف میان متون نمایشی این روزگار با متون کهن را پر کنیم.