نام پژوهشگر: شهرام جنابی
عاطفه رشیدفرخی میرزا حسن حسینی
امروزه سازمان ها نگران ایجاد و نگهداشت شهرت برند خود، به صورت با کیفیت هستند؛ زیرا به روش های مختلف، از ارتباط میان شهرت برند و جنبه های مختلف سازمان مطلع شده اند. در حقیقت، شهرت برند مهمترین منبع کیفی موثر در موفقیت شرکت ها است و مهمترین کارکرد آن ایجاد وفاداری در ذینفعان است. تحقیقات زیادی در خصوص تاثیر عوامل داخلی شرکتها همچون آگاهی کارکنان بر شهرت برند صورت گرفته است اما مفاهیم مرتبط با مدیریت دانش کارکنان همچون هوش سازمانی که در دهه اخیر بوجود آمده-اند، در هیچ یک از تحقیقات گذشته مورد بررسی قرار نگرفته اند. این تحقیق تلاش دارد تا با بررسی اثرات هوش سازمانی بر شهرت برند صنعت لاستیک، متغیری جدید را در ایجاد اشتهار سازمان معرفی نماید. در این پژوهش به دلیل تعداد زیاد مدیران ارشد و میانی ده شرکت فعّال در صنعت لاستیک و نیز برای ایجاد امکان انجام آزمونهای آماری، از روش نمونه گیری در جامعه محدود استفاده شد. با توجه به اینکه در پژوهش حاضر حجم جامعه آماری مورد مطالعه دقیقا معادل 211 نفر می باشد، جهت تعیین انحراف معیار جامعه از یک نمونه گیری مقدماتی استفاده گردید. بدین منظور پرسشنامه تحقیق به صورت تصادفی بین 36 نفر از مدیران توزیع گردید. نتایج بررسی انحراف معیار سوالات پرسشنامه پژوهش حاکی از این بود که بیشترین انحراف معیار در جامعه برابر با 0.371 می باشد. بنابراین با توجّه به انحراف معیار بدست آمده، حداکثر حجم نمونه برآورد شده در سطح خطای 5 درصد برابر با 106 نفر می باشد که بعد از توزیع پرسشنامه به تعداد بیشتر، نهایتا تعداد 117 پرسشنامه برگشت داده شد و با حذف 3 پرسشنامه ناقص، تعداد 114 پرسشنامه کامل مبنای تحلیلها قرار گرفت. پس از تائید روایی و پایایی دو پرسشنامه استاندارد تحقیق، بررسی فرضیه های تحقیق در ابعاد هوش سازمانی حاکی از این بود که دو گروه از مجموع هفت بعد در نظر گرفته شده در این پژوهش در صنعت لاستیک، در وضعیت مطلوبی قرار ندارند (ابعاد چشم انداز استراتژیک و میل به تغییر) ولی سایر ابعاد از وضعیت مناسبی برخوردار هستند. در میان ابعاد شهرت برند نیز فقط ابعاد (شاخص مالی، وضعیت رهبری و مدیریت) در وضعیت نامطلوب قرار داشته اند. نتایج تحلیل همبستگی بین متغیرهای پژوهش نشان داد که بین دو متغیر تحقیق، در سطح 0.184 در همبستگی پیرسون ارتباط وجود دارد و این ارتباط در سطح خطای 1 درصد معنادار می باشد و بدین ترتیب فرض اول تحقیق، تائید می شود. از سوی دیگر می توان بین سطح هوش سازمانی و پنج بعد از شهرت برند ارتباط معنادار و مثبت مشاهده نمود با اینحال هوش سازمانی بر ابعاد (مسئولیت اجتماعی) و (سودمندی اجتماعی) تاثیری معنادار نداشته است. در پایان تحقیق راهکارهایی برای ارتقای ابعاد نامطلوب هوش سازمانی و در نتیجه بهبود شهرت برند در صنعت لاستیک پیشنهاد شده است.