نام پژوهشگر: [email protected] بیگلریان
مریم محمدپور فاطمه بهنیا
مقدمه: آگاهی متخصصان توانبخشی و پزشکی از چگونگی استفاده از زمان مادران دارای کودک اوتیستیک می تواند به ارتقاء سطح سلامت مادر و خانواده کمک کند. مطالعات نشان داده که عموما مراقبت از کودکان کم توان به عهده مادر است و عملکرد مناسب مادر به استفاده صحیح و مناسب از زمان مرتبط می باشد. بنابراین در این پژوهش به بررسی چگونگی استفاده از زمان مادران دارای کودک اوتیستیک پرداختیم. مواد و روش ها: در یک مطالعه از نوع مقطعی، نمونه گیری به روش در دسترس انجام شد. در هر گروه، 42 نفر مادر دارای کودک اوتیستیک و 42 نفر مادر دارای کودک عادی شرکت کردند. از پرسشنامه دموگرافیک، آزمون گارز-2 و پرسشنامه استفاده از زمان مادران برای جمع آوری داده ها استفاده شد. داده ها با آزمون t مستقل و chi- square در 17spss تحلیل شدند. یافته ها: مادران دارای کودک اوتیستیک در مقایسه با مادران دارای کودک عادی، در طی روز زمان بیشتری را صرف امور مربوط به کودک مبتلا می کردند (001/0>p)، اما در دیگر حیطه ها تفاوت معناداری بین دو گروه یافت نشد. همچنین کیفیت و لذت از فعالیت های روزانه، اوقات فراغت کلی و کیفیت مدیریت زمان در مادران دارای کودک اوتیستیک نسبت به مادران دارای کودک عادی بصورت معناداری پایین تر بود (05/0p <). اهمیت دادن به فعالیت های روزانه و رضایت از مهارت های مدیریت زمان، برای مادران دو گروه تفاوت معناداری نداشت (05/0p>). نتیجه گیری: اختصاص زمان بیشتر به امور کودک باعث بر هم خوردن توازن حیطه های فعالیت می شود و وجود کودک اوتیستیک، جنبه های کیفی استفاده از زمان، اوقات فراغت و کیفیت مدیریت زمان را تحت تأثیر قرار می دهد. کلید واژه ها: اوتیسم، کم توانی، استفاده از زمان، مادران، آزمون گارز.
نرجس یارمحمدی فاطمه بهنیا
هدف: بررسی روایی و پایایی نسخه فارسی پرسشنامه"کیفیت زندگی نوجوانان مبتلا به فلج مغزی (نسخه والدین)" روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع متدولوژیک است و در فرآیند ترجمه و معادل سازی، که بر اساس پروتکل پروژه بین المللی ابزار کیفیت زندگی (iqola) صورت گرفت طی سه مرحله پرسشنامه "کیفیت زندگی نوجوانان مبتلا به فلج مغزی(نسخه والدین)" به زبان فارسی ترجمه گردید و سپس روایی و پایایی آن بررسی شد. نمونه مورد مطالعه شامل 82 نفر از والدین نوجوانان مبتلا به فلج مغزی 18-13 ساله مراجعه کننده به مدارس استثنایی و مراکز توانبخشی در دسترس شهر تهران بود. داده های به دست آمده از پرسشنامه "کیفیت زندگی نوجوانان مبتلا به فلج مغزی(نسخه والدین)" از نظر پایایی آزمون-بازآزمون به فاصله دو هفته و هم خوانی درونی بررسی شد و نیز روایی [ظاهری، محتوایی، ساختاری با سیستم طبقه بندی عملکرد حرکتی درشت (gmfcs) و سیستم طبقه بندی توانایی دستی (macs)] مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: روایی ظاهری ومحتوایی پرسشنامه براساس نظر متخصصین و والدین نوجوانان مبتلا به فلج مغزی سنجیده شد و شاخص روایی محتوایی آیتم ها 62/0بدست آمد. همبستگی معناداری بین نمره کل پرسشنامه با نمره خرده مقیاس سلامت عمومی و مشارکت (859/0r=)، ارتباطات و سلامت جسمانی (854/0 r=)، سلامت مدرسه (582/0r=)، سلامت اجتماعی (744/0r=)، دسترسی به خدمات (523/0r=)، سلامت خانواده (579/0r=)، احساسات درباره عملکرد (764/0r=) و با نمره سیستم طبقه بندی عملکرد حرکتی درشت (216/0r=-) بدست آمد. ضریب همبستگی درون رده ای برای نمره کل پرسشنامه 994/0 بود. ضریب آلفای کرونباخ برای هم خوانی درونی 89 سوال پرسشنامه نیز برابر 996/0 به دست آمد. نتیجه گیری: نسخه فارسی پرسشنامه "کیفیت زندگی نوجوانان مبتلا به فلج مغزی(نسخه والدین)" از اعتبار و پایایی قابل قبولی در جامعه مورد نظر برخوردار است. بنابراین نسخه فارسی این پرسشنامه را می توان در زمینه های بالینی و تحقیقاتی عنوان ابزار بررسی کیفیت زندگی نوجوانان فلج مغزی استفاده کرد.