نام پژوهشگر: مجتبی امراللهی
مجتبی امراللهی سید حسین اطهری
قابوس نامه، اثر عنصرالمعالی متعلق به قرن پنچم هجری از جمله آثار بجای مانده از ایران پس از اسلام (دوران میانه) می باشد. قابوس نامه هرچند منحصراً در باب سیاست نگاشته نشده است، اما از آن جایی که چندین باب از آن، به موضوع حکومت و حکومت داری اختصاص یافته است، می توان برای آن، اندیشه سیاسیِ منظمی متصور شد. هدف ما در پژوهش حاضر نیز، بررسی و تحلیل این اندیشه سیاسی است. در واقع، ما با در نظر گرفتن مبدأیی برای شکل گیری اندیشه سیاسی در قابوس نامه (که همان جهان بینی دوانگارانه نام دارد)، تحلیلی معرفت شناسانه از مفاهیم بکار گرفته شده در اندیشه سیاسی قابوس نامه داشته ایم. یافته های این پژوهش نشان می دهد؛ تصوری که از قدرت سیاسی در قابوس نامه وجود دارد، منطبق با همان تصوری است که جهان بینی دوانگارانه خالق آن است. یعنی قدرت سیاسی، همچون جایگاهی است در سلسله مراتب هستی که به تصاحب کننده آن، حالتی قدسی یا همان فرازمینی اعطا می کند. در این میان، مشروعیت نظامِ سیاسیِ برآمده از چنین قدرتی نیز، مشروعیتی است مستقل از جامعه و البته درونی. درونی به این معنا که حاکم برای برقراری نظم اهورایی در جامعه انسانی، فارغ از خواست های جامعه، تنها نیاز به عنصری درونی دارد، که همان دادگری است. در نهایت حاکم یا همان نظام سیاسی، با قرار گرفتن در رأس جامعه، موجودیتی مستقل از جامعه پیدا کرده و جامعه را همچون کلیتی برای بازتاب مشروعیت درونی خویش در نظر می گیرد. در این جا، جامعه به جای آن که خود، پایه ای برای مشروعیت حاکم قلمداد گردد، تنها نقش بازتاب دهنده ی دادگری پادشاه را ایفا می نماید.