نام پژوهشگر: الناز انصاری پور
الناز انصاری پور محمدجواد صافیان
این پژوهش به مفهوم فلسفه در نزد هیدگر پرداخته و با ذکر نظریات و رویکرد هایی که متفکران قبل از وی نسبت به فلسفه و رسالت آن داشتند ، تمایز نگرش وی نسبت به فلسفه را مورد بررسی قرار داده است. محور اصلی این تحقیق کتاب مشهور هیدگر با نام "فلسفه چیست" می باشد. به عقیده هیدگر آنچه امروزه فلسفه نامیده می شود ، در واقع تفکری اصیل نیست ، بلکه باید گفت تفکری است که از مسیر اصلی خود دور گشته است . و این انحراف از زمان افلاطون و ارسطو آغاز گشته است .فلسفه ی حقیقی همان اندیشیدن به وجود است . وجودی که تاریخ چند هزار ساله ی تفکر ، ناخواسته از آن غفلت کرده. هیدگر هیچ یک از مکاتب فلسفی را تحقیر نکرده و نادرست به شمار نمی آورد . اما معتقد است آنچه در همه فلسفه ها مشترک است ، (( نادیده انگاشتن وجود )) است. هیدگر معتقد است تفکر متافیزیکی همان تفکری است که در موجود به کاوش پرداخته است.او فلسفه کنونی را مترادف با متافیزیک می داند و همواره از غفلت از وجود سخن می گوید. هیدگر به دنبال چیرگی برمتافیزیک است.اما چیرگی او بر متافیزیک دعوت به تفکری فلسفی است از نوعی دیگر،یعنی تفکری که به دنبال بازگشت به خود هستی است. هیدگر از پایان فلسفه نیز سخن به میان می آورد ، و این وضعیتی است ، که به زعم او ، اکنون برای فلسفه پیش آمده است . گر چه هیدگر آن را نقص بشمار نمی آورد، اما می گوید فلسفه به نهایی ترین امکان خود رسیده است ، این مطلب به معنای کمال فلسفه نیست بلکه به معنای پایان آن است . لذا او فلسفه حقیقی را عبارت ازهماهنگی و مطابقت با ندای وجود می داند . بدین معنی که ما برای نیل تفکر اصیل ، می بایست در مسیر آن چیزی قرار گیریم که فیلسوفان را مورد خطاب قرار داده است و این امکانپذیر نیست مگر از طریق همزبانی با سنت فلسفه یونانی . روش هیدگر برای رسیدن به این مهم پدیدار شناسی هرمنوتیکی است، با استفاده از این روش تفاوت میان موجود و وجود آشکار شده و بر این اساس چیزها می توانند همانگونه که وجود دارند و از جانب خویش بر ما ظاهر شوند ، به نظر هیدگر تا زمانی که تفکر ما از تصورات تغذیه می کند ، نمی توان اندیشیدن را به نحو اصیل آموخت . لذا هیدگر در فلسفه اش همواره ما را به سوی چنین تفکری فرا می خواند و بدینسان ما را به سوی مفهومی کاملا بدیع و اصیل از فلسفه رهنمون می سازد