نام پژوهشگر: تکتم میرباقری
تکتم میرباقری خشایار قاضی زاده
نوزاد در بدو ورود به جهان کاملا وابسته مادر است . بنابراین تا مدتها پس از تولد اتحادی دو جانبه را که هم جنبه فیزیکی دارد و هم جنبه روانی حفظ می کنند. هر گونه غیبت طولانی والد باعث به وجود آمدن تنش در نوزاد و در نتیجه رفتارهای پرخاش جویانه می شود ؛ به همین ترتیب هنگامی که مادر مجبور می شود کودک را محدود کند ، عکس العمل های خشن پرخاشگرانه بروز می کند. بنابراین اولین دشمن کودک با اولین عشق او و اولین ایده آل زندگی اش یکی می شود. چون تطابقی آشکار و نزدیک بین دیدگاه بچه ی کوچک نسبت به مادر و دیدگاه یک بالغ نسبت به جهان مادی اطراف اش وجود دارد،تجربه همزاد عشق مادر و خشم او باعث به وجود آمدن یکی از نیرومندترین انگاره های جهان اسطوره شده است . اصل مادینه ی هستی در قالب بزرگ ایزد زن یا مادر کــبیـر نمودار میشود و از آنجا که تمام طبیعت و جلوه های آن مظهر اوست ، سرشتی دوگانه دارد . هستی بخش و مرگ آفرین است . مهربان و قهار است . به شکل اسطوره ای او مادر باکره است ، مادر خدا. او مادر بزرگ است،همچون ایزیس ،هاثور، سیبل ،ایشتر،لاکشمی، پرواتی تارا،کوان_یین، دمتر، سوفیا که حضرت مریم و فاطمه زهرا(س) نمودهای تاریخی آن هستند. مادر کبیر در سیر اسطوره یگانه قهرمان نقش اساسی دارد. سفر اسطوره ای قهرمان ، معمولاً، تکریم ، و تکرار الگوی مراسم گذار است . جدایی – تشرف – بازگشت : که می توان آن را هسته ی اسطوره ی یگانه نامید. ماجراجویی معمول قهرمان با شخصی آغاز می شود که چیزی از او گرفته شده یا حس می کند در تجارب معمول موجود یا مجاز برای اعضای جامعه اش چیزی کم است . این شخص به یک سلسله ماجراجویی های خارق العاده دست می زند،تا آنچه را که از دست داده است باز گرداند یا نوعی اکسیر حیات را کشف کند . ماجرا غالباً در یک دور ، شامل یک رفت و یک برگشت ، اتفاق می افتد.آخرین آزمون قهرمان معمولاً ازدواج جادویی روح قهرمان پیروز با خدا بانو ، ملکه جهان است تا بتواند در قدم آخر اصطلاحاً با پدر آشتی کند یا به زبان آشناتر با خدا یکی شود شود و به مقام فنا فی الله برسد که پایان داستان قهرمانان بزرگ تاریخ است. آخرین آزمون قهرمان ، برای به دست آوردن موهبت عشق است و این موهبت چیزی جز لذت بردن از زندگی به عنوان نمونه ای کوچک از جادوانگی نیست . ازدواج جادویی با خدا بانو – ملکه جهان نشاندهنده ی تسلط کامل قهرمان به زندگی است ؛ چون زن همان زندگی و قهرمان عارف و ارباب آن است .داستان هفت پیکر با تولد بهرام گور به عنوان کودکی خوش طالع آغاز می شود. که برای تربیت از پدر که پادشاهی ظالم و نابخرد است دورش میکنند، تا زیر دست نعمان که خود عارفی تمام عیار است درخورنق که مانند ور جمشیدی تکه ای نمادین از بهشت است ، بزرگ شود. آغاز سفر اسطوره ای بهرام با عنوان قهرمان با دیدن تصویر هفت شاهدخت هفت اقلیم و نقش تصویرآنان بر لوح دلش میباشد. از این پس بهرام آرام ندارد تا زمانی که مالک این هفت شهبانو شود و با مالکیت این هفت دختر و نشاندنشان در هفت گنبد مالک جهان. چون در واقع این هفت شاهدخت نماد این جهانند و بهرام از این پس ارباب این جهان.