نام پژوهشگر: سعید امینزاده
فاطمه محمدی زهره رحیمی
مالتیپل اسکلروز (ms) بیماری مزمن ژنتیکی شایع سیستم اعصاب مرکزی (cns) می باشد که در اثر تخریب غلاف میلین در سلولهای عصبی ایجاد می شود. تظاهرات بالینی آن شامل: اختلالات عملکرد نورولوژیک مانند بینایی، مسایل حسی، ضعف اندام و یا اختلال در راه رفتن می باشد. شیوع ms بین 2 تا 160 مورد در هر 100000 نفر در کشورها متفاوت است. یکی از فاکتورهایی که موجب پیشرفت ms می شود افزایش فعالیت ماتریکس متالوپروتئینازها (mmps) با همزمانی کاهش مهارکنندگان بافتی ماتریکس متالو پروتئینازها (timps) است. mmps خانواده ای از اندوپپتیدازهای وابسته بهzn2+ در ماتریکس خارج سلولی است؛ که قابلیت هضم آنزیمی در غشای پایه اندوتلیال و دیگر اجزای خارج سلولی را داراست. مطالعات انجام شده بر روی بافت مغز، سرم و مایع مغزی نخاعی (csf) بیمارانی که ms داشته اند عدم تعادل و تنظیم mmp های مختلف را نشان داده است. ماتریکس متالوپروتئیناز-7 (mmp-7) یک عضو مهم از خانواده mmp ها می باشد که بر روی تعداد زیادی از سوبستراهای ماتریکس خارج سلولی (ecm) و غیر ecm اثر می گذارد. پلی مورفیسم شایعmmp-7 -181 a:g باعث تعدیل فعالیت رونویسی ژن شده و با برخی سرطان ها مرتبط است. از این رو ما در مطالعه حاضر بدنبال یافتن ارتباط احتمالی و ارزشیابی پلی مورفیسم شایع ژن mmp-7 شامل -181 a:g بعنوان مارکر مرتبط با استعداد ابتلاء در جمعیت استان کرمانشاه مبتلایان به مالتیپل اسکلروز می باشیم. روشها: درمطالعه مورد - شاهدی حاضر، پلی مورفیسم شایع ژن mmp-7 شامل-181 a:g در 118 بیمار ms و 118 فرد سالم توسط روش pcr-rflpمورد بررسی قرارگرفت. سپس داده های حاصل توسط نرم افزار spss16 تجزیه و تحلیل گردید. نتیجه: در مطالعه کنونی ارتباط معنی داری ما بین پلی مورفیسم mmp-7 و بیماری ms مشاهده نگردید (05/0p >). اما در مقابل ارتباط معنی داری بین پلی مورفیسم mmp-7 -181 a:g با خطر ابتلا به ms در افراد زیر 20سال در مقایسه با افراد بالای 20سال مشاهده شد (01/0 p =).
بهرام پورعیدی سعید امین زاده
لیپازها یکی از مهمترین گروه های کاتالیزورهای زیستی می باشند که در صنایع مختلفی کاربرد دارند. باکتری ترموفیل بومی cohnella sp. a01 دارای دمای بهینه رشد 60 درجه سانتی گراد می باشد. انتظار می رود که لیپاز این باکتری پایداری دمایی بالایی داشته باشد و بتوان از آن در صنایعی مثل صنایع شوینده و چرم سازی استفاده کرد. بنابراین در این مطالعه، ژن لیپاز باکتری cohnella sp. a01 در حامل بیانی pet 26 b (+) همسانه سازی گردید و بیان پروتئینی آن، در باکتری اشریشیاکولی (de3) صورت گرفت. تخلیص پروتئین با استفاده از ستون تعویض یونی با راندمان 38% انجام گرفت. در مرحله بعد خصوصیات ساختاری و عملکردی آنزیم مورد بررسی قرار گرفت. خصوصیات عملکردی آنزیم با استفاده از پارانیتروفنیل پالمیتات بررسی شد. آنزیم بیش ترین فعالیت را در دمای 70 درجه سانتی گراد (ph 8/5) دارا می باشد. مطالعه سوبسترایی نشان داد که آنزیم بیش ترین فعالیت را به ترتیب در حضور سوبستراهای 4 کربنه، 18 کربنه، 16 کربنه و 6 کربنه دارد که فعالیت هیدرولیز سوبسترای 18 و 16 کربنه نشان می دهد که این آنزیم، یک لیپاز حقیقی می باشد. آنزیم در حضور اکثر یون های فلزی، حلال های آلی و شوینده ها از فعالیت بالایی برخوردار می باشد و برای فعالیت نیازی به کوفاکتور ندارد. حالت مولتن گلبول با تکنیک های دورنگ نمایی دورانی، فلورسانس ذاتی، فلورسانس خارجی، خاموش سازی فلورسانس و اثر ph بر حجم آنزیم مورد ارزیابی قرار گرفت. درصد ساختارهای ثانویه با دورنگ نمایی دورانی برابر با: 37/5% آلفا هلیکس، 12/8% صفحه بتا، 22/7% پیچه بتا و 27% پیچه نامنظم بدست آمد.
مجید پرنور قاسم آهنگری
سرطان پستان ، جز شایع¬ترین سرطان¬ها در زنان دنیا و شایع¬ترین سرطان در زنان ایرانی می¬باشد. محققین عقیده دارند که استرس مزمن نقش مهمی را در بروز سرطان ها خصوصا سرطان پستان بازی می¬کند و باعث ترشح نوروترانسمیترها می¬شود. همچنین مطالعات زیادی نشان داده¬اند که نوروترانسمیترها با تاثیر از طریق گیرنده های متفاوت¬شان در بروز وگسترش سرطان¬های مختلف نقش داشته باشند. این مطالعه در راستای بررسی تغییرات بیان ژن¬ گیرنده¬های دوپامینی و آنزیم کاتکول آمین o متیل ترانسفراز (comt) در بیماران مبتلا به سرطان سینه و بررسی تاثیرات فارماکوژنومیک آنها برروی سلول¬های سرطانی mcf-7 انجام شده است. برای انجام این مطالعه به طور هم¬زمان از 30 نفر از بیماران مبتلا به سرطان سینه و30 فرد غیر مبتلا خونگیری به عمل آمد. در مرحله بعد از سلول¬های تک هسته¬ای خون محیطی جدا شده rna استخراج شد و سپس حضور گیرنده¬های دوپامین (drd1-drd5) و آنزیم کاتکول آمین o متیل ترانسفراز (comt) در سطح سلول¬های خون محیطی با rt-pcr تایید شد. سپس تغییرات بیان این ژن¬ها در بیماران با میزان بیان آن در افراد سالم با تکنیک real time pcr مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفت و در ادامه میزان فعالیت اختصاصی آنزیم comt در نمونه¬های سرم خون بیماران مبتلا به سرطان پستان با گروه افراد غیرمبتلا مقایسه شد. در مرحله بعد، با استفاده از داروهای آگونیست و آنتاگونسیست اختصاصی این گیرنده¬ها بر اساس الگوی بیان گیرنده¬های دوپامین در سلول¬های خون محیطی ، سلول-هایmcf-7 تیمار و میزان viability این سلول¬ها توسط تست mtt سنجیده شد. میزان القای آپوپتوزیس توسط داروها با استفاده از تکنیک¬های رنگ¬آمیزی هم¬زمان با رنگ¬های آکریدین اورنج و اتیدیوم بروماید و تکنیک فلوسایتومتری ارزیابی و میزان کاهش تکثیر در این سلول¬ها توسط سنجش میزان بیان ژن pcna در مقایسه با گروه کنترل تعیین شد. مشاهده شد که بیان گیرنده¬های drd2-drd4 وآنزیم comt در بیماران مبتلا به سرطان سینه دارای افزایش معنی¬دار می¬باشد و میزان فعالیت اختصاصی آنزیم comt موجود در خون بیماران به صورت معنی¬داری بیشتر از خون گروه افراد غیرمبتلا بود. همچنین آگونیست drd2 توانست به طور معنی-داری باعث مهار رشد سلول¬های سرطانی mcf-7 شده و باعث القای بیش از 50 درصد آپوپتوزیس در این سلول¬ها شده بود. این نتایج گویای نقش گیرنده¬های دوپامین در القای آپوپتوزیس در سلول¬های توموری سرطان سینه بوده و می¬تواند به عنوان یک دیدگاه جدید در خصوص به کارگیری آگونیست¬ها و آنتاگونیست¬های مناسب این گیرنده¬ها بعد از تعیین الگوی بیان¬شان در امر درمان بیماران مبتلا به سرطان سینه مطرح شود.
الناز فهیمی بایرامی سعید امین زاده
پلی گالاکتوروناز قارچmacrophomina phaseolina (عامل بیماری پوسیدگی ذغالی در طیف وسیعی از گیاهان) از عوامل مهم بیماریزایی قارچی جهت نفوذ به سلول میزبان گیاهی می باشد. در این پژوهش به منظور بررسی خصوصیات و افکتورها، این آنزیم با استفاده از کروماتوگرافی تعویض یونی خالص سازی گردید. بیشترین فعالیت آنزیم خالص با وزن مولکولی تقریبی 80 کیلو دالتون، در اسیدیته 3 و دمای 60 درجه سانتی گراد بود. آنزیم از پایداری دمایی و اسیدیته بالایی برخوردار بود به طوریکه، نیمه عمرحرارتی آن در دمای 90 درجه سانتی گراد 177 دقیقه است که حاکی از پتانسیل بالای این آنزیم جهت کاربرد در صنایع می باشد. انرژی اکتیواسیون و تغییرات آنتالپی غیر فعال سازی حرارتی آنزیم به ترتیب kj/mol 15/26و kj/mol12/41 بود. بررسی کینتیک آنزیم (10/1 = nh و 1/7 = rs)، الگوی کینتیک غیر میکائیلیس-منتن با اتصال تعاونی مثبت به سوبسترای پلی گالاکتورونیک اسید را نشان داد. نمودار تغییرات سرعت در برابر غلظت های گوناگون سوبسترای پلی گالاکتورونیک اسید با mg/ml 3 = k0.5 و µmol/min 0/008 = vmax، سیگموئیدی بود. آنزیم آلوستریک است و حداقل دو جایگاه کاتالیتیک دارد. ترایتون x-100، mncl2، feso4، mnso4 و cocl2 موجب افزایش و تویین 20 و 80، pmsf، niso4، bacl2، cuso4، licl و تمامی نمک های فسفات موجب مهار فعالیت آنزیم گردیدند. یدواستامید و یدو استیک تاثیری بر فعالیت آنزیم نداشتند و احتمالا سیستئین، اسیدآمینه کاتالیتیکی آنزیم نمی-باشد.