نام پژوهشگر: مسعود روحانی
عصمت عامری علی اکبر باقری خلیلی
شادی از حالات ذهنی مثبت و بخش ذاتی آن است و عبارت از طیفی از لذّت مادّی و معنوی همراه با حالت خوشحالی و سرور یا دیگر هیجانات مثبت است. در روان شناسی بنیاد آن را ذهنیت مثبت می دانند. در برابر این هیجان، غم قرار دارد که از ناکامی یا احساس ازدست دادن کسی یا چیزی و یا حتی از سردرگمی درونی ناشی می شود. این هیجان با ایجاد فشار، شادابی و انگیزه های تحرک و پویایی و عوامل سلامت و سعادت را کاهش می دهد. در جامعه شناسی بنیاد شادی را احساس سعادت دانسته اند و در مقابل آن، غم از منظر اجتماعی از دو حوزه ی عینی(عدم دست یابی به رفاه مادّی و...) و ذهنی(عدم دست یابی به آزادی های فردی و...) نشأت می گیرد. شادی را در دین و عرفان، طلب و کشف حقیقت و کسب رضای حق دانسته اند و غم از این منظر، برخاسته از عدم دست یابی به امور متعالی و وابستگی به تعلّقات بی اعتبار دنیوی است. در بررسی سیر شادی و غم در فرهنگ و ادب ایرانی می توان گفت که ایرانیان باستان مردمی سرشار از نشاط بوده و ایران سرزمین نشاط و عبادت محسوب می گردید. در دوره ی ساسانی به دلیل وخامت وضعیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، زمینه های ناامنی و ملال ایرانیان فراهم آمد و با شکل گیری دولت سامانی و حتی غزنوی، وجود امنیّت سیاسی و اجتماعی و رونق اقتصادی و فرهنگی، اسباب عیش و شادخواری ایرانیان را که اساساً از نوع آفاقی و بیرونی بود، مهیا ساخت؛ امّا شکوفایی این دوران چندان نپایید و در دوره ی سلجوقیان و خوارزمشاهیان و به ویژه مغولان، شرایط خاص سیاسی و اجتماعی اندوه و ملال ایرانیان را رقم زد و با گسترش تقدیرپذیری و درون گرایی و دامنه ی روحیه ی قبض گرا، شادی نیز صبغه ی انفسی و درونی به خود گرفت. مولوی که پرورده ی چنین دوران آشوب زده ای است، هرچندکه در ابتدا تحت سیطره ی روحیه ی حاکم بر زمانش تصوف مبتنی بر قبض را برگزیده بود امّا با سلوک در تصوف بسطی و عرفان عاشقانه ، شادی و طرب را در درون خود جاری ساخت. در این پژوهش به انعکاس دو حالت شادی و غم در غزلیّات شمس پرداخته ایم. با توجه به بررسی عوامل شادی در غزلیّات وی روشن می گردد که نوع شادی او انفسی است و او از میان عوامل شادی، بر عشق، معشوق، رهایی از خود و وصال بیش از سایر عوامل تأکید دارد. عوامل غم در غزلیّات شمس را می توان به دو نوع مثبت و منفی تقسیم کرد. غم مثبت ناشی از احساسات متعالی آدمی است و نوع منفی آن برخاسته از خصیصه های ناشایست بشری است. او در غزلیاتش از میان عوامل مثبت غم بیشتر بر چهار عامل، عشق، هجر، دنیا و خودپرستی تأکید می نماید.
حسین رفیعی کشتلی مسعود روحانی
مولانا جلال الدین محمد بلخی مشهور به مولوی در کلیات شمس به دلیل انس و آشنایی عمیق با قرآن مجید از آیات و شخصیت ها و داستانهای قرآنی بسیار بهره برده است. مصادیق دیگر تلمیح اعم از احادیث، اساطیر، اشاره به ابیات، داستان پیامبران ، ضرب المثلها، فرهنگ عامه اعم از آداب و رسوم و اعتقادات و باورها ونیز مشاهیر موجود در کلیات شمس نیز در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است. بررسی تلمیح در این پایان نامه محدود به جلد 1 و 2 کلیات شمس می باشدو در پایان کار آماری از تلمیحات استخراج شده است.
مریم شاگرد موتاب حسین حسن پور آلاشتی
چکیده : خاقانی یکی از برجسته ترین شاعران صاحب سبک در قرن ششم هجری است. زبان عالمانه ی مشحون از اصطلاحات علمی روزگار، ترکیبات بدیع و تخیلات قوی شاعرانه که همگی آنها در شبکه ای از تناسبات لفظی و معنوی شکل می گیرد، سبب شده است که زبان شعر او پرطنین و توجه برانگیز و در عین حال معنای شعر او دشوار و مبهم گردد. توجه فراوان شاعر به فرم و صورت و میل سیری ناپذیری او به انواع تناسبات و ملائمات ادبی، شعر او را سرشار از شگردهای شاعرانه کرده است که گویی غایت شعر در صناعت است. بدین جهت، نقد فرمالیستی، بنابر تأکید آن بر تحلیل عناصر برجسته ساز ـ که فرم و شکل اثر ادبی را تدارک می بیند ـ مناسب ترین رویکرد از تحلیل شعر خاقانی به نظر می رسد. در این پژوهش قصاید خاقانی بر مبنای این نظریه مورد ارزیابی قرار گرفته است و با ارائه ی شواهد و نمونه هایی در چهارچوب بسامد آماری روشن گردید که وی تا چه حد در اشعارش به قاعده افزایی و هنجار گریزی دست یافته است، که توانسته از این رهگذر موجب برجسته سازی و در نتیجه تشخصّ کلام خود در نگاه مخاطب گردد. آنچه در این جستار بدان رسیدیم، بازگوی آن است که خاقانی پیش از آنکه معنی گرا باشد، لفظ گراست و متناسب با اسلوب بیان خاص خود که بر پیچاندن معانی آشناست، به هر دو عامل برجسته ساز (هنجارگریزی و قاعده افزایی) و در این میان به خصوص به انواع توازن و جلوه های هنری دیگر، توجه ویژه نشان داده است.
سمیه درویش نیا فندری مسعود روحانی
چکیده شاهنامه، اثر حماسی فردوسی را می توان در زمره ی برجسته ترین آثار داستانی به شمار آورد. فردوسی در خلق اثر جاویدان خویش، از عناصر داستانی بهره ی فراوانی برده است. از جمله این عناصر، می توان به عنصر فضا اشاره کرد که در دو داستان رستم و سهراب و رستم و اسفندیار به گونه ای شگفت و موثر به کار گرفته شده. مقدمه ی این داستان ها در خلق فضای کلی حاکم بر داستان نقش بسزایی دارد. در این مقدمه ها با عناصر فضاسازی مواجه می گردیم که در کل داستان در جریان و سیلانند و به عبارتی جان مایه و فشرده ی فضای کلی داستان به شمار می آیند. از طرفی می توان این داستان ها را به سه بخش فضای عاطفی، فضای اجتماعی و فضای طبیعی تقسیم کرد. در بخش فضای عاطفی، بیشتر با احساسات، عواطف و انگیزه های موثر در خلق رفتار و کنش های اشخاص و قهرمانان داستان و تاثیرات این عواطف بر کل داستان و اتفاقات بعدی مواجهیم. در فضای اجتماعی، این عوامل و عناصر اجتماعی حاکم بر اشخاص و اعمال آنان است که برکاویده می شود و در فضای طبیعی با محیطی مواجه می گردیم که در آن عوامل و عناصر طبیعت، دست اندرکار خلق حال و هوایی خاص هستند. در این پژوهش، آنچه در فصل اول می خوانیم نگاهی است اجمالی به طرح کلی مسئله و حدود و فرضیات پژوهش. در فصل دوم سعی بر آن شده که با استفاده از منابع گوناگون تعریفی جامع و کامل از فضا و فضاسازی در داستان و عناصر فضاسازی ارائه گردد. فصل سوم به طور کلی به شرح مختصری از دو داستان، برای آشنایی بیشتر خوانندگان با بن مایه ی حوادث و رویدادهای آن اختصاص یافته. و در فصل چهارم به بحث و ارائه ی موارد یافت شده در دو داستان و دسته بندی عناصر فضاساز در هر کدام به تفکیک پرداخته شده و فصل پنجم به طور کلی به نتیجه گیری و پاسخ به فرضیات مطرح شده اختصاص یافته است. واژه های کلیدی: فضا، مقدمه ی داستان، فضای عاطفی، فضای اجتماعی، فضای طبیعی و فضای کلی.
ماهروزه محمدی سنگدهی مسعود روحانی
میخاییل باختین درنظریه منطق گفتگویی چندصدایی رابه عنوان مهمترین ویژگی دیالوژی مطرح می نماید.دراین دیدگاه برخی متون دارای امکانات گفتگویی میباشند.اشعارمولانا دارای این امکانات وعناصربوده ودرپایان نامه به بررسی چگونگی آن پرداخته ایم.امکانات گفتگویی اشعارمولانارا میتوان اینگونه طبقه بندی نمود:آشنایی اوبازبان های مختلف وتاثیر موسیقی براواشنایی مولاناباعلوم مختلف و...
عالمه سیفی مسعود روحانی
تلاش روایت شناسان برای رسیدن به الگویی ثابت جهت بررسی داستان ها در آغاز قرن بیستم ، با ظهور فرمالسیستها ، شدت یافت. در همین زمان ولادیمیر پراپ با الگو گرفتن از این روایت شناسان ، روشی جهت بررسی داستان ها طرح کرد. پراپ با بررسی یکصد قصه ی عامیانه ، به سی و یک خویشکاری دست یافت. روشی که پراپ در یافتن خویشکاری ها به کار گرفت ، آنقدر دقیق بود که بتوان اثر او را تا این زمان به عنوان الگویی ثابت و درست برای بررسی داستان ها در نظر گرفت. این نوشته با توجه به روشی که پراپ به دست داده، به ریخت شناسی ده حکایت از مثنوی می پردازد. پس از بررسی کنش شخصیت ها چهارده خویشکاری به دست آمد که برخی با خویشکاری های مجموعه ی پراپ همسان و برخی مختص عارفانه هاست. گوناگونی داستان های بررسی شده ، نشان می دهد با وجود محدودیت تعداد خویشکاری ها ، تنوع بسیاری در طرح داستان ها وجود دارد.
ساجده تیرگر بهنمیری علی اکبر باقری خلیلی
این پایان نامه در برگیرنده ی نوصیف شمایل وسیمای ظاهری ،سیرت و مکارم اخلاقی ، ویژگی های باطنی ،معجزات و خوارق عادات پیامبر(ص) و ذکر فضایل خویشاوندان و صحابه و همین طور اشاره به احوال برخی از دشمنان و معاندان اوست.
لیلا غلامپور مسعود روحانی
فرهنگ ایرانی یکی از فرهنگ های اصیل و پایدار جهانی است و مثنوی معنوی از پایه های استوار فرهنگ ایرانی است و باورهای عامیانه به عنوان یکی از پایه های اصلی فرهنگ هر ملت، از پرکاربردترین موضوعاتی است که در مثنوی بازتاب داشته است. هدف از این پژوهش: مبانی باورها چیست؟ آیا میان باورها و اساطیر و رابطه وجود دارد؟ و چه رابطه ای میان باورها و کهن الگوها وجود دارد؟ در این پژوهش مشخّص گردید که باورها در مثنوی دارای جنبه های دینی و اعتقادی، علمی، نجومی، طب سنتی و مکمل، آداب و رسوم اجتماعی و جنبه های خرافی و ... هستند که در همه ی آن ها می توان نشانه هایی از علوم انسان دیرین را مشاهده نمود. باورها به زبان زمان خود بیان شده اند. اغلب باورها ریشه در اساطیر، ضمیرناخودآگاه جمعی و کهن الگوها دارند. به همین دلیل نه تنها در نزد عوام دارای قداست هستند؛ بلکه خواص و عالمان را نیز به خود مشغول نموده اند. آنهایی که ظاهراً جنبه ی خرافاتی دارند، یا دقیقا نماد گشایی نشده اند (در حالی که با علم زمان خود سازگار بوده اند) و یا هنوز رمز آنها کشف نشده است. باورها در اشعار شاعران و در مثنوی معنوی از یک طرف، برای خلق صور خیال و تصویرسازی و مضمون آفرینی شاعرانه، مخصوصا تمثیل مورد توجه قرار می گیرد و از طرف دیگر، از آن جایی که مولوی در مثنوی معنوی برای نزدیکی به افق ادراک عامه ی مریدانش، زبان ادیبانه به کار نمی گیرد، از باورهای عامیانه برای بیان اهداف اخلاقی و عرفانی خود استفاده نموده است که در نتیجه این باورها سبب غنی تر شدن گنجینه ی واژگان زبان گردیدند. موضوع پژوهش، تحلیل باورهای عامیانه ی برجسته ی هماهنگ با اهداف پژوهش، در شش دفتر مثنوی معنوی به -روش کتابخانه ای و به شیوه ی توصیفی- تحلیلی است. کلمات کلیدی مثنوی معنوی، باورهای عامیانه، اسطوره، کهن الگو، فرهنگ.
عادله قایمی دیوکلایی غلامرضا پیروز
شعر سپهری عصاره ی افکار،عواطف،آمال و درونیات وی است که ابزاری برای شناخت جهان ذهنی او محسوب میگردد. وجود مولفه هایی چون طبیعت،سفر،گریز از شهرنشینی، و صنعت گرایی،رویا و تخیل و مبانی ایدئولوژیکی در این آثار نمادهایی از جهان ذهنی سپهری است که با شناخت آنها در متن-شعر- می توان به درک تجربیات او نائل آمد. زیرا این مولفه ها جزیی از کل جهان ذهنی سپهری است که در کنار هم و در ارتباط با کل، معنا می یابد.بنابراین شناخت سپهری در گرو شناخت آثار وی میباشد و از طرف دیگر برای شناخت آثار وی باید جهانبینی وی را درک نمود و در این رفت وبرگشت به بازتولید اندیشه های سپهری خواهیم رسید. این شیوه ی برخورد با متن را ویلهلم دیلتای در نطریه ی هرمنوتیک خود تبیین نموده است که برای فهم اثر باید جهان ذهنی مولف را با از بین بردن فاصله ی زمانی مولف و درک شرایط پدیدآمدن اثر شناخت.زیرا اثر نماد جهان ذهنی مولف است که بازتولید عواطف،احساسات وآمال مولف به واسطه ی فهم متن حاصل می گردد.
فاطمه قنبری کناری مسعود روحانی
مینوی خرد و روایت پهلوی، دو اثر به زبان پهلوی هستند که بن مایه شان مباحث دینی آیین زرتشتی است. از نویسندگان این آثار و نیز تاریخ نگارششان، اطّلاعی در دست نیست امّا، با توجّه به محتوای آثار، می توان به آگاهی دقیق نویسندگان و تسلّطشان بر مسایل دینی زرتشتی و مباحث مربوط به آن، پی برد. با توجّه به محتویات و مضامین مینوی خرد، این کتاب را می توان، نوعی اندرزنامه به شمار آورد. آفرینش آسمان، گیاه، زمین و بشر، مباحث اساطیری سرنوشت روان پس از مرگ، معاد و همچنین وقایع اساطیری ای چون گنگ دژ، ورجمکرد، در کنار یادکردهایی از شخصیّت های اسطوره ای و حماسی، ازجمله مسایلی ست که در این دو متن، از آن ها سخن می رود. در کنار این دو کتاب، شاهنامه، متنی ست حماسی که از تاریخ افسانه ای ایران، آغاز می شود و تا ورود تازیان به ایران را در بر می گیرد. از این رو علاوه بر مضامین مشترک، شخصیّت های مشترکی را می توان در این سه متن یافت. در نگاه کلّی و با غور و تفحصّ در عناصر و موارد مشابه اسطوره ای- حماسی موجود در سه متن، می توان دو متن پهلوی را به خاطر نزدیک بودن به متن اوستا- که اسطوره ی موجود، از ضمیر آن برخاسته است- از اصالت اسطوره ای بیشتری برخوردار دانست و شاهنامه هم، با وجود حفظ اصالت و شاخص های اسطوره ای در محتوای شخصیّت های خود، به دلیل سرگذشت ایّام، تأثیر ناقلان و تباین مذهبی و عقلانی روزگار شاعر، پا به مرحله ی حماسی گذارده، نمود و جنبه های حماسی اش، چشمگیرتر و برجسته تر می باشد. واژه های کلیدی: شاهنامه، مینوی خرد، روایت پهلوی، شخصیّت های اسطوره ای- حماسی، اوستا
سهراب تورانی مسعود روحانی
با وجود گذشت قرون متمادی ، زبان فارسی هم چنان صلابت و اصالت خود را به شکلی پویا حفظ کرده است که دلیل آن چیزی نیست مگر غنی بودن این زبان چه از جهت لفظ و چه از جهت محتوا. همین امر باعث شده است که در سال های اخیر، شاعران معاصر ایران زمین در سرودن اشعار در فرم و محتوای جدید که به شعر نو معروف شده است هنوز هم به استفاده از مصادیق کهن زبان فارسی چه از نظر واژگان و چه از نظر محتوا اقبال نشان داده و آرکائیسم یا همان باستان گرایی به یکی از مشخصات بارز شعر آنان تبدیل شود. از بین شاعران معاصر، مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو و محمدرضا شفیعی کدکنی از این حیث، نمود بیشتری یافته اند و باستان گرایی را به عنوان محملی برای ایجاد فخامت و شیوایی زبان خویش برگزیدند و به کار بردند. باستان گرایی واژگانی و نحوی در شعر هر کدام از شاعران فوق الذکر جایگاه خاصی دارد که در این تحقیق، با بررسی آثار آنها به تأثیر واژه یا نحو کهن در شعر آنان پرداخته و با مقایسه ی آنان دریافته ایم که هر یک چه مقدار و تحت تأثیر کدام یک از انواع باستان گرایی قرار گرفته اند. ضمن آن که جایگاه و اهمیت باستان گرایی در شعر معاصر نیز مورد بررسی و مداقه قرار گرفته است. بی شک می توان اخوان ثالث را سرآمد شاعران مورد نظر در این خصوص دانست و پس از آن نیز به ترتیب احمد شاملو و شفیعی کدکنی قرار می گیرند
پریوش خجیرانگاس مسعود روحانی
قصه، همچون هر اثر داستانی دیگر از عناصری تشکیل می شود که مهم ترین آن ها شخصیت است. نویسندگان آثار داستانی، متناسب با هر اثر داستانی، شیوه ها و شگردهای خاصی را برای پردازش صحیح و مطلوب شخصیت به کار می گیرند. بنابراین بررسی و تحلیل پردازش آن ها، می تواند ملاک و معیار مناسبی برای تعیین ارزشمندی یک اثر ادبی و میزان موفقیت نویسنده ی آن باشد. این تحقیق با هدف بررسی عنصر شخصیت در تفسیر سوره ی یوسف (ع) اثر ابوبکر احمد بن محمد بن زید طوسی (قرن ششم هجری) انجام شده است. یوسف(ع) شخصیت اصلی و قهرمان داستان است. علاوه بر او شخصیت های فرعی زیادی در پیشبرد داستان نقش دارند که از این نظر، تفسیر یوسف با قصه روایت شده در قرآن متمایز میباشد. البته باتوجه به ساختار تفسیری اثر مورد نظر ما، در مقایسه با شیوه ی روایت در قرآن که مبتنی بر اعجاز و ایجاز است، این اختلاف دور از انتظار هم نیست. در تفسیر سوره ی یوسف (ع) علاوه بر شخصیت های انسانی فراوان، شخصیت های غیرانسانی مثل فرشتگان حیوانات، اشیاء و حتی عناصر طبیعی مثل باد نقش دارند. طولانی بودن قصه یکی از عوامل اصلی در پردازش مطلوب شخصیت ها محسوب می شود. شخصیت پردازی در تفسیر سوره ی یوسف (ع) به دو شیو? مستقیم و غیر مستقیم انجام شده است و با توجه به ساختار تفسیری و روایتی اثر، بیشتر از طریق گفتگوی نمایشی شخصیت ها در هنگام انجام عمل، صورت گرفته است.
مریم رستگار مازندرانی حسین حسن پور الاشتی
چکیده : کشف المحجوب و ترجمه رساله قشیریه ، هر دو از امّهات متون تعلیمی منثور فارسی اند ،که بسیاری از مفاهیم بنیادین تصوّف و شخصیّت های برجسته را تحلیل و معرفی کرده اند. در پایان نامه ی حاضر به طور اجمالی به متون تعلیمی عرفانی و پیدایش عرفان و تصوّف در جامعه ی اسلامی و قرن پنجم،شناخت زندگی و طرز فکر،روش و آثار هجویری و قشیری اشاره شده است. در این تحقیق به طور دقیق به شناخت آراء و نظریات هجویری و قشیری پرداخته و از جنبه های محتوایی و موضوعی آرای آن ها در جداول مختلف مقایسه شده و تشابهات وتفاوت های آن ها در انتخاب موضوع و نحوه ی ورود به بحث و نتیجه گیری از هر باب بیان شده است. با این حال هجویری نظر خود را به همراه مثال های مختلف در رد یا قبول گفته های مشایخ و اهل تصوّف می آورد امّا قشیری معمولاً اکتفا به نظر بزرگان می کند و از خودش خیلی کم ابراز عقیده می کند.
ریحانه عمادی غلامرضا پیروز
نقد فمینیستی به عنوان یکی از تاثیر گذارترین پدیده های موجود در نوشته های زنان و بخشی از نگاه رایج بر مفهوم جنسیت، در آثار معاصر نمود پیدا کرده است. این نگاه گاه چنان با ناخودآگاه فرهنگی بر نویسنده مستولی می شود، که به وسیله این تاثیر هویت نویسنده و جنسیت او از پس اثرش فاش می شود. استفاده از کلمات جنسیت زده، بیان عریان احساسات و تمایلات جسمی و یا توصیف حالات عجین شده با فعالیت های روزمره، همگی نشانگر سلطه ی این نحله جدید بر نوشتار نویسندگان معاصر است. ادبیات زنانه به لحاظ ویژگی زبانی، سبک بیان و نگارش و استفاده از کلمات با مردان متفاوت است. زنانه نویسی را از چند جنبه می توان مورد بررسی قرار داد. جنبه فمینیستی که شامل به تصویر کشیدن تفاوت های جسمی زنانه و احساسات متفاوت در برخورد با موضوعی مشترک با مردان است. آنچه به عنوان زبان زنانه نامیده می شود، حاصل تلاش فمینیست های فرانسوی پسامدرن است. بانوانی چون ژولیا کریستوا، الن سیزو، لوسه ایریگاری و. .. که با توجه به نظریات روانشناسی روز زمان خود - نظریات فروید و لاکان - به زبان ساخته شده توسط مردان اشاره کرده و خواستار تغییرات در زبان شدند و این که زنان در نوشتارشان زنانگی خویش را بی هراس به تصویر بکشند. ایشان به تفاوت های زنان و مردان معتقد بودند، اما این تفاوت را حاصل تأثیر جامعه و زبان و ناخودآگاه که بر کودک تحمیل می شود می دانستند. (زبان زنانه) اما جنبه زبان شناسی اجتماعی ،تأثیر جنسیت را در زبان نویسنده بازگو می کند و چگونگی استفاده کلمات و تفکرات و جهان ذهنی نویسنده را با توجه به مولفه های زبان زنانه مورد ارزیابی قرار می دهد. (زنانه نویسی) جامعه شناسی زبان مقوله ی دیگری است که به آن در این مجال پرداخته می شود. جامعه شناسی زبان تأثیر عوامل بیرونی و محیط و جنسیت را بر نوشته های زنان بازگو می کند. (ادبیات زنانه یا نگارش زنانه) در این پژوهش تاثیر این زبان در شعر سیمین بهبهانی با توجه به سیر تحول اندیشه و چگونگی کاربرد این مفاهیم در اشعارش مورد بررسی قرار می گیرد.
ساحره مرادی قدسیه رضوانیان
فرآیند نوشتن یک روند دوطرفه و سیال است که همواره با گذشته در پیوند و به سمت آینده رو به حرکت و تغییر و تکامل می باشد. متونی که توسط نویسندگان نوشته می شوند تنها یک خالق یگانه ندارند بلکه در پشت سر خود حجم عظیمی از تاریخ و تمدن و ادب گذشته را به یدک می کشند و به نوبه ی خود راهی برای ارتباط به سوی آینده می گشایند. به این معنا که هر هنرمند از رهگذر پیش زمینه های ذهنی خود فرصت پیدا می کند که در مسیر چالش های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی عصر دست به خلاقیت و نوآوری بزند. بر این مبنا متون علاوه بر این که می توانند زمینه های مشترک فراوانی داشته باشند و از این لحاظ با هم قابل قیاس باشند در عین حال رنگ عصر و زمان خود را هم دارند و به عبارتی نتیجه ی خلاقیت ذهن و اندیشه ی مولف از دل همه ی دانسته ها و تجارب و اطلاعات او می باشند. محمدرضا شفیعی کدکنی به واسطه ی برخورداری از پشتوانه ی وسیع اطلاعاتی در زمینه های تاریخ، فرهنگ و ادب گذشته حجم قابل توجهی از این گونه روابط و مناسبات را در اشعار خود پیاده کرده است. یعنی او در این اشعار علاوه بر این که خواننده را در گستره ی تاریخ و فرهنگ گذشته به گردش درمی آود، طرحی از مختصات واژگانی و زبانی گذشته را پیش روی او قرار می دهد، نمایی از آداب و رسوم و اعتقادات مشترک قومی را پیش چشم او قرار می دهد و از متون کهن عرفانی و ادبی در اشعارش بهره می گیرد، در نهایت از این همه در شعر خود به منزله ی اساس و الگویی استفاده می کند تا با توجه به مسائل زمان، احساسات و عواطف شخصی خود و بسیار مسائل پیدا و پنهان دیگر معنا و مفهومی جدید پیدا کنند.
سمیه مسرور حمزه کلایی مسعود روحانی
چکیده حمیدالدین در قرن ششم هجری مقامات، سعدی در قرن هفتم هجری گلستان و سال ها بعد قاآنی در قرن سیزدهم هجری پریشان را نوشتهاند. هر سه کتاب فوق از لحاظ ساختاری، شباهت زیادی با هم دارند، به طوری که در هر سه اثر نویسندگان بعد از حمد و سپاس پروردگار و پیامبر، و آوردن فصلی جداگانه در سبب تألیف کتاب حکایت هایی را می آورند. و بعد از پایان حکایات در فصلی جداگانه ــ خاتمه الکتاب ــ تأکید می کنند که در نوشتن کتاب از نویسندگان دیگر چیزی را به عاریت نگرفته ایم. نثر هر سه اثر، نثری مسجع همراه با لغات و عبارات و آیات و اشعار عربی است. بیش تر جملات نیز در نثر این آثار دارای وزن عروضی هستند و با کوچک ترین تغییری تبدیل به شعر می شوند. از آن جا که تکرار بر موسیقی درونی متن می افزاید در هر سه اثر بسامد بالایی دارد و به صورت جمله، کلمه، سجع و جناس در اثر نویسندگان تکرار شده است. تشبیه، استعاره و کنایه در نثر هر سه اثر دیده می شود. بیش تر تشبیهات و استعارات در مقامات دور از ذهن و انتزاعی است؛ حمیدالدین از تشبیه و استعاره در مقامات بیش از گلستان و پریشان بهره برده است. اما بسامد کنایه در این سه اثر، در گلستان بیش تر است، و این ریشه در زبان سعدی در حکایات گلستان دارد؛ زیرا کنایه از یک سو ریشه در زبان مردم دارد و زبان سعدی، زبان مردم است. تصور می شود سعدی مضامین و جملاتی را از مقامات حمیدی، و قاآنی نیز مضامین و جملات و حکایاتی را عیناً از سعدی تقلید و اقتباس کرده است. در این پایان نامه سعی شده است ویژگی های سبکی هر سه اثر استخراج و نشان داده شود؛ و با آوردن شواهد از هر سه اثر سبک نویسندگان شناخته و وجوه تشابه و تفاوت آن ها مشخص شود. از این نظر، در دو حوزه زبانی و ادبی به بررسی آثار پرداخته شده است. کلید واژه: سبک، سبک شناسی، مقامات حمیدی، گلستان سعدی، پریشان قاآنی
کمال الدین یموتی مسعود روحانی
سبک و سبک شناسی از حوزه های میان رشته ای زبان شناسی و ادبیات است.سبک در معنی عام و در متداول ترین و رایج ترین مفهوم، عبارت است از شیوه ی خاص انجام یک کار. اصطلاح سبک که در زبان شناسی و ادبیات بر شیوه ی رفتارهای زبانی افراد اطلاق می شود، از دیرباز دگرگونی معنایی قابل توجهی داشته است. در تعریف زبان شناسان سبک عبارت است از شیوه ی کاربرد زبان در یک بافت معین، به وسیله ی شخص معین، برای هدفی مشخص. نخلبند شعرا کمال الدین ابوالعطاء محمود بن علی بن محمود مرشدی متخلص به خواجوی کرمانی از شاعرانی است که بررسی سبک شناختی غزل او بسیار حائز اهمیت است، زیرا یکی از شاعران گروه تلفیق و الگوی اصلی حافظ در امر غزلسرایی است. در این پایان نامه به بررسی ویژگی های زبانی و ادبی غزلیات خواجو پرداخته ایم. خواجو هم در زبان و هم در بیان دست به ابتکار و نوآوری زده است. در زمینه ی زبان، استفاده از واژه های مغولی و عربی از مشخصات بارز غزل وی است. هم چنین استفاده از صفات و ضمایر در غزل وی کاربرد فراوانی دارد. در زمینه ی بیان تشبیه رکن اساسی غزل خواجو است. وی از انواع تشبیه در غزل خود استفاده کرده است اما بسامد بالای تشبیه حسی به حسی و عقلی به حسی نشان دهنده ی این است که، خواجو به امور محسوس و عینی بیشتر توجه دارد تا امور باطنی و متافیزیکی. استعاره نیز از دیگر ویژگی های سبکی خواجو به شمار می رود. در زمینه ی استعاره بسامد استعاره ی مصرحه و مکنیه زیاد است. خواجو به موسیقی نیز علاقه ی خاصی دارد. غزل وی در انواع موسیقی از جمله موسیقی بیرونی، کناری، درونی و معنوی غنی است. به ویژه در عرصه ی موسیقی درونی که استفاده از انواع جناس تحرک و پویایی خاصی به غزلیات وی بخشیده است.
پروین خانلری مسعود روحانی
با توجّه به کاهش قدرت، و رواج و حضور روز افزون دین در دنیای امروزی، و به دنبال آن با بروز چالشها و مباحثی میان دین و مدرنیته، جامعهشناسان وروانشناسان به دفاع از کاردکردهای دین و دینداری و آثار معنوی و تربیتی دین پرداختند، که سبب شکلگیری دانشهای جدیدی، نظیر جامعهشناسی دین و روانشناسی دین در حوزهی دین پژوهی شد. دانشمندان این دو حوزه کوشیدند تا نظریهها و راه حلهایی برای پیشبرد اهداف دین، و عینیّت بخشیدن به آثار و پیامدهای دین و دینداری در سازمان روانی و رفتار آدمی، و مناسبات اجتماعی ارائه نمایند. از این رو، ابعاد و ویژگیهای مختلفی برای دین مطرح نموده، و آن را به عنوان پدیدهای چند بُعدی معرفی کردند. یکی از مهمترین ابعاد دینداری، بُعد تجربی دین است، که قول به اصالت تجربهی دینی را میتوان واکنشی دیندارانه به نقد دین در دورهی مدرن دانست.پیش آهنگان طرح آن که متفکّران غربی بودند، سرآغاز دین و دیانت را احساسات و عواطف و نوعی تجربهی درونی قرار دادند و آن را منبعی برای شناخت دانستند. تجربهی دینی از عناصر مشترک همهی ادیان است، که برخی از دین پژوهان برای آن شاخصها و مولّفههای ویژهای برشمردهاند. از جملهی این پژوهشگران، ویلیام جیمز است که تجربهی دینی را دارای چهار شاخص 1. کیفیّت معرفتی 2. بیان ناپذیری 3. انفعال و 4. ناپایداری میداند. استاد شهریار به عنوان یک مسلمان شیعی مذهب و عارف مسلک، صاحب تجربههای دینی است. بر اساس مولّفههای ویلیام جیمز، تجربهی دینی شهریار از نوع اشراق، و کشف و شهود است. او در لحظات تجربهی دینی آن چنان در مقام استغراق بوده که ارادهاش از وی سلب شده و تسلیم محض مکاشفات است، و به دلیل زودگذر بودن کشف و ناتوانی زبان در انتقال احساس،از بیان تجربهی دینی و روحانی خویش در برخی موارد، تا حدودی اظهار ناتوانی کرده است.
فرزانه پسرکلو قدسیه رضوانیان
مقامات حمیدی، یک اثر کلاسیک ارزشمند در ادب فارسی و نخسین اثر در مقامه نویسی، به شمار می¬رود که با الگوهای ساختارگرایانه و ریخت شناسانه قابل تحلیل و ارزیابی است. کلود برمون، ساختارگرای مطرح فرانسوی در نظریه¬پردازی¬های روایت¬شناسانه¬ی خود، به الگویی کاملاً انتزاعی دست یافت که دست¬مایه¬ی بسیاری از محققان و روایت¬شناسان در تحلیل ساختار روایت قرار گرفت. مطالعه¬ی بیست و سه مقامه¬ی حمیدالدین بلخی بر اساس الگوی برمون نشان می¬دهد که این اثر، مطلقاً اثری فرمالیستی و دارای قابلیت بررسی¬های ریخت¬شناسانه¬ی روایت است. در واقع ریخت¬شناسی، موجب شناخت بهتر و کامل¬تر و دقیق¬تر انواع روایت شده و موجبات شناخت دقیق¬تر و ارزیابی جامع¬تر آن را فراهم می¬کند. این پژوهش مشتمل بر پنج فصل است که در آن پس از تبیین مسأله و اهداف پژوهش، در فصل دو، به ارائه¬ی آرای ریخت¬شناسانه و روایت¬شناسانه¬ی فرمالیست¬ها و ساختارگرایان تا نظریات کلود برمون پرداخته شده است. سپس در فصل سه، شرح مبسوطی از معنای لغوی مقامه و زمینه¬های پیدایش آن در زبان عربی و ورود آن به فارسی در شرایط تکوین نثر فارسی متکلف و مصنوع قرن ششم و مقامه¬نویسان عرب و عجم صورت گرفته است. در فصل چهار مطابفت جزئیات نظریه¬ی برمون با مقامات حمیدی، مورد بحث و بررسی قرار گرفته و در پایان نتایج حاصله از این پژوهش ذکر گردیده که مبین مطابقت کامل این اثر با نظریات ریخت¬شناسانه بوده و نشان می¬دهد مقامات حمیدی، به عنوان یک اثر فرمال و ساختاری، سه مرحله¬ی مورد نظر برمون یعنی مراحل امکان، فرآیند و پیامد را دارا می¬باشد.
کلثوم بخشنده چمازکتی مسعود روحانی
شعر غنایی ، گونه ای از شعر است که عواطف و احساسات شاعر در آن مطرح می شود. در بین قالب های متعدد و متنوع شعر پارسی ، غزل به طور خاص ، جلوه گاه ادب و شعر غنایی است. غزل از ابتدا به این صورت وجود نداشته و به مرور ، وارد دنیای شاعری شد و در طول زمان تکامل یافت تا این که با حافظ به اوج کمال خود رسید. در دوره ی معاصر ، با تولد شعر نوی فارسی ، شاعران به این قالب نو ، روی آورده و به نوعی در آن طبع آزمایی می کردند و قالب های کهن ، کم تر مورد استقبال قرار می گرفت. اما در همین زمان ، بودند شاعرانی که در کنار سرودن شعر در قالب شعر نو ، به قالب های سنتی و کلاسیک شعر فارسی ، وفادار بوده و به سرودن اشعاری زیبا در این قالب ها ، به خصوص قالب غزل پرداختند. از جمله ی این شاعران ، محمدحسین شهریار و امیرهوشنگ ابتهاج متخلص به سایه هستند. این دو شاعر که نگاهی ویژه به شعر و غزل خواجه حافظ شیرازی داشتند ، به نوعی غزل پرداز بوده و اشعار تغزلی فراوانی را سرودند که تعدادی از آن ها از شهرت بسیاری برخوردار شد. البته برخلاف دیوانِ حجیمِ شهریار و تعداد زیاد غزل های او ، سروده های سایه چندان زیاد نیست. او بسیار گُزیده گوی است. غزل های عاشقانه ی این دو شاعر به سه دسته تقسیم می شود : 1) غزل های عاشقانه ( عشق مجازی ) 2) غزل های عارفانه 3) غزل های اجتماعی و ملی غزل های عارفانه ی شهریار از عمق بیشتری برخوردار بوده و غزل های اجتماعی و ملی سایه ، بسیار جدی تر و بیش تر از غزل های اجتماعی شهریار است.
مراد اسماعیلی حسین حسن پور آلاشتی
چکیده: سبک هندی یکی از سبک هایی است که با سبک های قبل از خود، یعنی خراسانی و عراقی، تفاوت های آشکاری دارد و اغلب متخصصان و منتقدان، این سبک را به منزله ی نوعی گسست ادبی می دانند که به سبب آن شعر فارسی یک دوره ی متمایز و قیاس ناپذیر از دوره های قبل را تجربه کرده است. در رساله ی حاضر، این موضوع، یعنی تمایز و قیاس ناپذیری این سبک، بر اساس چشم انداز نظریه ی تامس کوهن، فیلسوف برجسته ی علم، تبیین و بررسی شده و به چگونگی و چرایی این تمایز پاسخ داده شده است. چنین رویکردی به ما می گوید که اساس هر پارادایم یک یا چند الگو است که هنجارها و گزاره های پذیرفته شده ی تمام حوزه های (فکری، هنری، ادبی) هر دوره را شکل می دهند. این الگوها را در دوره ی مورد بررسی ما می توان به ترتیب زمینی شدن، تلفیق و تناسب بدانیم. مطالعه ی حوزه هایی چون فلسفه، نقاشی و معماری این دوره و قوانین رایج آنها نیز بر درستی این امر صحّه می گذارد. ادبیات نیز به عنوان یکی دیگر از حوزه های علوم در این دوره، از این قاعده مستثنی نبوده و مشروعیت خود را از این الگو ها می گیرد؛ به گونه ای که تجزیه و تحلیل گزاره ها و هنجارهای مورد اجماع شاعران سبک هندی تردیدی در این باره باقی نمی گذارند. با این رویکرد، سبک هندی را نمی توان ادامه و دنباله ی سبک عراقی دانست؛ بلکه این سبک، دارای پارادایم خاص خود است و شاعران این سبک به مجموعه ای از اصول و موازین مشترک پایبندند که با موازین دوره های قبل قابل مقایسه نیست و بر این اساس، مفاهیم، روش ها و مشاهدات شاعران این دوره، با دیگران متفاوت است و بدین سبب این سبک، با سبک های دیگر قابل قیاس نیست.
سیف الله نصیری واشکن مسعود روحانی
اثر ادبی نوشته ایست که در آن، زبان متداول، با روش ها و تمهیداتی که شاعر به کار می برد به هم می ریزد تا زبانی ناآشنا، با نظامی جدید به وجود آید و این همان چیزی است که فرمالیست ها از آن با عنوان آشنایی زدایی یاد می کنند. یکی از ابزارهای آشنایی زدایی، هنجارگریزی است که بر مبنای آن می توان سبک آثار ادبی را از روساختی ترین اجزا تا مولفه های معنایی آن بررسی و معین کرد. زبان شعری مولانا با معاصرانش تا حدودی فرق دارد. از ویژگی های این زبان ، گستردگی واژگان و ترکیبات، کهنگی و تأثیرات گویشی در زبان، تنوع در اوزان و موسیقی زبان است. او برخلاف بسیاری از شاعران گذشته، زبان را به خدمت اندیشه اش درآورد. ما در این رساله،غزلیات شمس تبریزی را براساس مولفه ی هنجارگریزی از جنبه ی زبانی آن، از قبیل واژگان، آواها، نحو زبان و ... مورد بررسی قرار دادیم و با ارائه ی شواهد و نمونه هایی نشان دادیم که مولانا تا چه حد در اشعارش به هنجارگریزی دست یافته استو مشخص گردید که عمده هنجارگریزی هایی که در زبان غزل ها راه یافته در زمینه ی نحو و آواهای زبان و در درجه ی بعد، در گویش و ترکیبات زبان شعراو است. کلید واژه: غزلیات شمس، فرمالیسم، آشنایی زدایی، هنج
مائده ملائی دیوکلائی مسعود روحانی
یکی از عناصر مهم و بسیار تعیین کننده در داستان نویسی امروزی پرداختن به شخصیت و شخصیت پردازی است . شخصیت به اشخاص ساخته شده در داستان و نمایشنامه می گویند و شخصیت در اثر روایتی یا نمایشی ، فردی است که کیفیت روانی و اخلاقی او در عمل وی و در آنچه که می گوید و می کند ، وجود داشته باشد . خلق چنین شخصیت هایی را که برای خواننده در حوز? داستان و رمان مثل افراد واقعی جلوه می کنند ، شخصیت پردازی می گویند . در این پایان نامه پس از بیان مقدماتی در باب بیان مسئله و اهداف و روش و پیشینه تحقیق و نیز طرح مباحثی در مبانی نظری تحقیق چون تاریخچه ، انواع ، تعاریف و نظریه های شخصیت و نیز شیوه های شخصیت پردازی ، به بررسی شیوه های شخصیت پردازی در آثار داستانی بهرام صادقی پرداخته شده است . دراین بررسی دریافتیم که شیوه های شخصیت پردازی در هر داستانی متفاوت است . یعنی هر داستانی یک دید کلی نسبت به شخصیت ها می دهد و شخصیت ها به طور جزئی پرداخته نمی شوند . شخصیت ها به صورت غیرمعمول معرفی می شوند . بدون اینکه خواننده وارد جزئیات عمیق روحی آنها شود به صورت بالماسکه معرفی می شوند . در برخی از داستان ها به کمک اظهارنظرهای مستقیم ، هم از طرف راوی داستان و هم از طرف شخصیت ها نسبت به یکدیگر شخصیت پردازی انجام می گیرد و در بعضی دیگر شخصیت ها با رفتار و گفتارشان خود را خواننده معرفی می کنند که توسط نویسنده صورت می گیرد و صادقی برای انجام این کار از عوامل تحلیل شخصیت ( نام ، قیافه ظاهری ، گفتگو و ... ) بهره برده است . واژه های کلیدی : شخصیت ، شخصیت پردازی ، داستان کوتاه ، بهرام صادقی ، سنگروقمقمه های خالی
رحمان گل عمویی مرزونی مسعود روحانی
سبک شناسی یکی از رشته های زبان شناسی و ادبیّات است که به بررسی ویژگی های نحوی و زبانی شاعر می پردازد. سبک عبارت از کاربرد ادبی زبان در یک بافت مشخّص. سیّد حسن غزنوی، ملقّب به اشرف از شاعرانی است که کم تر اشعارش مورد توجّه سبک شناسی قرار گرفته است و با توجّه به این که وی از شاعران بزرگ عصر خود بوده و بر شاعران بعد از خود تاثیر فراوانی داشته، در این پایان نامه سعی شده است که اشعار وی در دو حوزه ی ادبی و زبانی مورد بررسی قرار گیرد. در زمینه ی زبان استفاده ی فراوان وی از زبان عربی و استفاده ی اندک از زبان کهن و دور بودن از زبان ترکی غالب دربار می باشد . در بیان، کنایه در اشعار سیّد از بسامد بالایی برخوردار است.در تشبیه، به تشبیه حسّی به حسّی تمایل فراوان دارد. استعاره ی مصرّحه، فراوان در اشعار وی دیده می شود. تمثیل یکی از ویژگی های مهمّ اشعار سیّد است. چنان که می شود گفت که دیوان وی گنجینه ای از ارسال المثل و تمثیل است. به موسیقی بیرونی و درونی توجّه خاصّی داشته و آن را هنرمندانه در اشعارش به کار برده است. از دیگر ویژگی مهمّ اشعار وی مفاخره است که در اشعارش فراوان از آن استفاده می کند. کلید واژه: سیّد حسن غزنوی، دیوان اشعار، سبک، سبک شناسی
سید محسن مهدی نیا چوبی احمد غنی پور ملکشاه
چکیده سنایی غزنوی به شکل گسترده در حوزه ی شعر فارسی، تغییر و تحول ایجاد کرده و این تغییر و تحول و نوآوری هم در حوزه ی ساختاری است و هم در حوزه ی معنایی. این تغییرات تا حدی است که می توان از او به عنوان یک شاعر سنّت شکن و نوآور نام برد. با وجود این که بسیاری از شاعران صاحب سبک در ادب فارسی؛ مانند، مولانا، سعدی، حافظ و دیگران در سرودن غزل های خود به سنایی توجه خاصی داشته اند، امّا در پژوهش های ادبی آن چنان که شایسته جایگاه این شاعر است به او توجه نشده است. بدین سبب، در این رساله بر آن شدیم تا سازوکارهای زیبایی شناسی غزل سنایی را بر اساس نظریه ی ساختارگرایان پراگ تحلیل و تبیین کنیم. با توجه به یافته های این پژوهش می توان گفت که غزل های سنایی کلّیتی اندام وار دارد و تمامی اجزای سازنده ی آن ها، از کوچک ترین واحد زبانی، واج، تا بزرگ ترین آن ها، جمله، در ایجاد ارتباط و انتقال پیام نقش دارند، آن چنان که با کوچک ترین جابه جایی، کلیّت اندام وار سروده به هم می ریزد و هم چنین مشخص گردید که به کارگیری استعاره های فراوان و گزینش واژه ها در محور جانشینی که مبتنی بر شباهت اند، این غزل ها را به سوی استعاری شدن، سوق داده است. در این رساله کوشش شد تا در هر زمینه، وجه غالب، مشخص و به طور کلی ساختار غزلیات سنایی با توجه به اجزای سازنده ی آن، آشکار شود.
فاطمه اسماعیلی قدسیه رضوانیان
نقد ادبی در دوران معاصر راهکارهای گوناگونی را برای فهم و خوانش متون ارائه داده است. یکی از آن ها، فهم متون از طریق خوانش گفتگویی است. این رویکرد که در آن بر وجود رابطه ی دیالکتیکی میان چهار عنصر: متن، آفریننده، خواننده و جهان پیرامون تأکید می گردد، به عنوان بحثی معرفت شناسانه در مورد تمایز علوم انسانی و علوم طبیعی مورد توجّه قرار گرفت. این نظریّه توسّط میخاییل باختین نظریّه پرداز معروف روسی مطرح شد. کارناوال از جمله مولّفه های نظریّه ی گفتگویی(مکالمه گری) باختین است. کارناوال نوعی خرده فرهنگ انتقادی است که آیین ها و آداب و اخلاق حاکم و هنجارهای رایج را به سخره می گیرد. باختین بارها یادآوری می کند که در طول جشن کارناوال مردم به خود می خندند و این جاست که پای طنز به کارناوال باز می شود. از طرفی طنز یکی از شگردهای انتقاد اجتماعی و سیاسی در جامعه است. از این رو می توان نتیجه گرفت که طنز و کارناوال رابطه ای چندسویه باهم دارند. محمّدعلی جمال زاده در داستان هایش شیوه ی جدید داستان نویسی را بکار برد. او از قالب طنز استفاده کرد و با خلق شخصیّت هایی ساده و عامّی، از اوضاع اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و حتّی ادبی ایران، انتقاد کرد. جمال زاده در پی آن است که مردم غفلت زده را بیدار کند و آنان را از قید و بند سنّت های دست و پاگیر رهایی دهد و به آزادی و دموکراسی رهنمون سازد. او خواهان این است که هم وطنانش به سمت مدرنیسم قدم بردارند. نگارنده ی پژوهش، نظریّه ی کارناوالی باختین را در اثر معروف جمال زاده یعنی «دارالمجانین» برّرسی کرده است. از آن-جایی که این اثر در ژانر طنز نوشته شده و از طرفی یکی از نمودهای اصلی کارناوال طنز است، نتایج مهمّی به دست آمد.
امیر سفیدجان مسعود روحانی
پایان نامه حاضر تحقیقی است تحت عنوان تحلیل زیبایی شناختی غزلیات حسین منزوی ، که جهت بررسی جنبه های گوناگون عناصر زیبایی شناختی در غزلیات این شاعر معاصر که در سال های اخیر آثارش مقبول طبع عام و خاص واقع شده است، تهیه و تنظیم گردیده است. روش کار این پایان نامه کتابخانه ای است بدین ترتیب که ابتدا ابیات مطالعه و شماره گذاری می شود تا در ارجاع دادن مشکلی ایجاد نشود، سپس مطالب در سه بخش مجزا فیش برداری و مطالب هر بخش دسته بندی شد تا در شرح مبسوط مطالب ، نظم منطقی مشاهده شود.تحقیق حاضر در پنج فصل تقسیم بندی و تنظیم شده است. در فصل اول کلّیّات ، فصل دوم موسیقی شعر شامل عروض و قافیه و ردیف ، فصل سوم بیان حاوی تشبیه ، استعاره ، کنایه و مجاز ، فصل چهارم بدیع در بردارنده ی آرایه های لفظی و معنوی بررسی و تحلیل گردید و در فصل پنجم ماحصل و نتایج پژوهش مشاهده می گردد.در فصل موسیقی شعر حاصل بررسی ها چنین بود که بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف « مفعول فاعلات مفاعیلن فاعلن» که دومین وزن پر کاربرد شعر فارسی است و بسامد بالایی نیز در شعر حافظ دارد بیشترین کاربرد را در غزلیات منزوی دارد.غزل ها بیشتر مردّف می باشند و ردیف فعلی بیشترین بسامد را دارا می باشد. در فصل بیان بخش تشبیه مشاهده شد که تشبیه بلیغ کاربرد بالایی دارد و تشبیه حسی به حسی بالاترین بسامد را داراست. در استعاره با کاربرد بسیار بالای استعاره ی مکنیه مواجه ایم که بسامد بیشتری نسبت به استعاره مصرحه دارد.کنایه ها بیشتر از نوع ایما می باشد و در بخش مجاز علاقه های جزئیه و کلیه و محلیه کاربرد بالاتری نسبت به سایر علاقه های مجاز دارد.در فصل بدیع آرایه های جناس ، واج آرایی و تلمیح و مراعات نظیر کاربرد بالاتری دارند و آرایه های لفظی و معنوی نیز هرچند به صورت محدودتری به کار رفته اند. ولی بر زیبایی شعر وی افزوده اند.
مهین موسوی مسعود روحانی
این نوشتار پژوهشی است بر پایه ی تطبیق دو آثار ارزشمند سیرالعباد الی المعاد حکیم سنایی غزنوی و منطق الطیر شیخ عطار نیشابوری که سیر روح ملکوتی و موانع آن را در سفر روحانی وعرفانی مورد بررسی قرار داده و به بازشناسی بن مایه های فکری آنها می پردازد. این دو منظومه که آثاری جذاب با درون مایه های رمزی و تمثیلی هستند، افق های تازه از فرهنگ و ادب و عرفان را به روی علاقمندان می گشایند. موضوع این دو منظومه که شرح تمثیلی و رمزی سفر روح ملکوتی از اسفل السافلین یا عالم خاک تا به اعلی علیین یا عالم پاک است، به زبان رمزی شرح داده شده است. عشق، عایت و مدار خلقت وجود آدمی است، زیرا که روح انسانی بازگشت و اتصال به مبدأ و منشأ اصلی خویش را می جوید . این عشق با انقطاع از ماسوی شروع می شود و به اتحاد و اتصال معشوق منتهی می گردد. حکیم سنایی به راهنمایی پیر، سفری را آغاز می کند و تلاش می نماید تا راه پالایش را به آدمی نشان دهد و او را از عالم مادی عبور داده و به کمال برساند. سیرالعباد داستان سفر عروج روح، رستاخیز و تولدی در خلاقیت و معنویت است. منطق الطیر شیخ عطار، حماسه ی نمادینی است برای عروج روح که به شیوه ی سمبلیک به موضوع های گوناگون سلوک و مقامات می پردازد و راه سالکان را برای رسیدن به هدف والا و مرتبتی برتر به تصویر در می آورد. در این منظومه پرندگان (سالکان طریقت) که نماد جان ما هستند، پس از گذشتن از هفت وادی (طلب، عشق، معرفت ، استغنا، توحید، فقر و فنا) که سیر جاده ی متعالی است و انسان را از منزلگاه نفس تا معراج روح بال می برد، از فراسوی زمان و مکان ها می گذرند تا با در نظر داشتن مقصدی عالی به سوی نور پرواز کنند و تمام فاصله هایی را که بین وجود محدود متناهی و هستی لایتناهی وجود دارد، طی کنند . دیگر پرندگان، غمگین و ماتم زده باز می مانند و این همان سالکان طریقی هستند که نمی توانند از مهالک وعقبه های سخت بگذرند و درمانده می شوند و از رسیدن به مرتبت اعلی باز می مانند، بدین گونه سیرالی الله، عبور از منازل بسیار را بر سالک ناگزیر می کند. در این زمینه انسان ها باید به نفس مطمئنه برسند ودر ضمیر آئینه مانندشان همه چیز و همه کس را به وضوح ملاحظه کنند، زیرا جهان هستی تجلی و جلوه ی دوست است. در هر دو منظومه برای تفهیم و اثبات یکی از مهم ترین مبانی عرفان و تصوف که وحدت وجود می باشد، مفاهیمی بلند و شایان توجه عرضه شده است.
علی اکبر شوبکلائی مسعود روحانی
عرفان اسلامی در سیر تطوّر و تحوّل خود به مکتب وحدت وجود رسید که به دست محیی الدین ابن عربی ایجاد شده است. هرچند اندیشه های وحدت انگارانه در میان عارفان پیشین سابقه داشته، ولی مدوّن کننده و انسجام دهنده ی آن ابن عربی است. از این جهت او را پایه گذار عرفان نظری اسلامی دانسته اند. اندیشه ی وحدت وجود پس از ابن عربی به وسیله ی پیروانش در سراسر سرزمین های اسلامی از جمله سرزمین ایران رواج یافت. به نحوی که بعدها ایران مهد و محل اصلی استقرار اندیشه ی وحدت وجود گردید. این اندیشه ی عرفانی همانند دیگر مکتب های عرفانی پیش از آن وارد متون ادبی فارسی شد. متون ادبی به ویژه شعر فارسی یکی از عوامل گسترش این مکتب عرفانی در ایران بوده است. به موازات گسترش اسلام و زبان و ادبیات فارسی در هندوستان عرفان اسلامی و در پی آن عرفان وحدت وجودی در آن سرزمین گسترش یافت و بر فضای شعر فارسی هند سایه افکند. یکی از شاعران فارسی زبان هند که به این تفکّر توجه عمیق و فراوان داشته، عبدالقادر بیدل دهلوی است. بیدل در غزلیات و رباعیات به نحو بارز و گسترده ای از موضوعات و مولفه های عرفان وحدت وجودی سخن گفته و به تحلیل و تفسیر خدا، انسان، جهان و رابطه ی این ها بر اساس مبانی این مکتب پرداخته است. موضوعاتی چون وحدت وجود، وحدت ادیان، خلقت و نظام آن، ظهور و تجلّی الهی، تجدّد خلق، انسان، انسان کامل و پارادوکس های مطرح در این مکتب مثل: وجود و عدم، تشبیه و تنزیه، ظاهر و باطن، وحدت و کثرت و ... در غزلیات و رباعیات بیدل مطرح می باشد. با بررسی غزلیات و رباعیات بیدل روشن شده است که وی به اندیشه ی ابن عربی اعتقادی راسخ دارد و در کلامی استوار و گاهی مبهم که تحت تأثیر عرفان وحدت وجود ویژگی خاصّی هم گرفته، به تبیین و گزارش مسائل و مباحث و مولفه های آن پرداخته است.
مرضیه قلی نژاد شورکایی احمد غنی پور ملکشاه
چکیده رهی معیری از شاعران سنت گرای معاصر است که نزدیک به نیم قرن در عرصه شعر و شاعری درخشیده است. شعر رهی ریشه عمیق در سنّت و گذشته دارد و استفاده از واژگان مخفّف به طور گسترده در کلام وی دیده می شود و نیز نحو کلامش سنتی است. رهی در انتخاب واژگان به تناسب آوایی و معنایی اهمیت بسیار می دهد و در سبک ادبی خویش از موسیقی شعر غافل نبوده است و توجه خاص به این بعد شعر دارد. وی با تکرارهای بی شمار نجوای درونی اش را به مخاطب منتقل می سازد. اغلب، شیوه بیان او با تشبیه صورت می گیرد، تشبیه بلیغ به زیبایی در کلام او نشسته است و بهره بردن از عناصر طبیعت به عنوان مشبه به وی را شاعری طبیعت گرا شناسانده است. استعاره مصرحه بسامد بیشتری نسبت به استعاره مکینه دارد و تشبیهات و استعارات و کنایات وی اغلب همان موارد مستعمل ا ست، اما گاهی نوعی تازگی در آن است و نیز از ترکیب های وصفی بسیار بهره می برد که بیشتر حالت عینی و ملموس به اشعار او می بخشد.
سید میثم احمدیان حسین حسن پور آلاشتی
جایگاه تصویر در ادبیات فارسی بسیار حائز اهمیت است. درواقع تصویر، دریافت های حسی و انتزاعی شاعر است و طریقه ی خاصی است که شعور انسانی به وسیله ی آن، یک شئ را به خود ارائه می دهد. اهمیت آن در شعر، تا بدان حد است که هنر شاعر و توان وی، به میزان خلق تصاویر، بستگی داشته است. تصویر معشوق در دورههای مختلف تاریخ ادبی متفاوت بوده است . هدف ما در این رساله ببرسی جایگاه معشوق در ادبیات معاصر، بویژه در اشعار شاملو،فرخزاد و مشیری است.
ام البنین ایزدی مسعود روحانی
درونمایه، همان هدف و مقصود اصلی شاعر است. هدفی که گاه ساده و زمانی با صناعات بیانی و بدیعی گوناگون آراسته می گردد تا به زیبایی هرچه تمامتر و با قدرت تأثیر و نفوذ بیشتر به مخاطبان انتقال یابد. اگر بخواهیم به شناخت دقیقی از یک شاعر دست پیدا کنیم باید به بررسی درونمایههای اشعارش بپردازیم. عشق، نوستالژی، شکوائیه، مفاخره، مدح، وصف، اخلاق از جمله درونمایههای شعری طالب آملی است. طالب آملی یکی از شاعران بزرگ سبک هندی است که در سرزمین هند و در دربار جهانگیر شاه، شهرت فراوانی کسب کرد، و توانست با فرصت کوتاهی که از روزگار یافته بود، به سمت ملکالشعرایی دست پیدا کند.
رضا یوسف زاده پایین رودپشتی مسعود روحانی
چکیده ندارد.
بی بی حمیده سن سبلی مسعود روحانی
خاقانی شروانی یکی از بزرگترین قصیده سرایان قرن ششم است. گستره ی اطلاعات او در زمینه ی ادیان قابل تامل است یکی از ادیان مطرح در دیوان او، آئین مسیحیت است. در این پایان نامه، داستان زندگی مریم (ع) و مسیح که در دیوان خاقانی به آنها اشاره شده، با قرآن و کتب تفسیر و اناجیل چهارگانه مورد سنجش و ارزیابی قرار گرفته است.این مقایسه و تطبیق با بهره گیری از کتاب هایی چون کشف الاسرار، تفسیر طبری، تفسیر طبرسی، روض الجنان، تفسیر سور آبادی و قصص الانبیاء نیشابوری و اناجیل چهارگانه انجام شده و نگارنده به این نتیجه رسیده که آگاهی و دانش خاقانی از داستان مسیح از سطح آگاهی های عمومی دیگر شاعران بالاتر و ژرفتر است. داستان مسیح، دستمایه ی خاقانی برای مفاهیمی چون نعت پیامبر، مدح، مدح کعبه، باده سرایی، طنز، هجو، سوگند، وصف، خود ستایی، حسب حال، وصف معشوق، مفاهیم عرفانی و مرثیه شده است.او برای تبیین نگرش خود، از شیوه های بیانی چون: استعاره، تشبیه، کنایه و مجاز و آرایه های بدیعی چون: اغراق، ایهام، جناس، حسن تعلیل، سیاقه الاعداد ، مراعات النظیر، موازنه و واج آرایی بهره برده است. محور زبانی داستان مسیح، شامل ترکیبات اضافی و وصفی، صفت مرکب، قید، اسم مشتق، استفهام پرسشی و استفهام انکاری می شود.
الهه حسن پور آهنگر مرتضی محسنی
ادبیات فارسی با همه ی گستردگی مفهومی و درون مایه ی زیبایی شناختی، به تصویر درآورنده ی نیازهای عینی و آرمانی زندگی مردم در جامعه ی ایرانی پس از اسلام گردید. شعر کلاسیک فارسی ضمن بهره بردن از زمینه های معنایی گوناگون بیش از همه متأثر از فرهنگ دینی است.در این پژوهش سعی شده است با معرفی فرهنگ اجتماعی پیش از عصر مشروطه و پس از آن که به سوی الگوی فرهنگی جامعه ی غیر دینی سوق می یافت، با ارائه ی جدول ها و آمار،گرایش بهار، نسیم شمال و عشقی را به آیات و احادیث در طول حیات شاعری آنان نشان دهد.هم چنین نگارنده، برای تبیین جنبه های زیبایی شناختی اشعار محدوده ی پژوهش که سرایندگان آن از آیات و احادیث تأثیر پذیرفته اند به تقسیم بندی و تحلیل هایی در حوزه های : قالب ، موضوع، چگونگی طرح آیات و احادیث دست زده است.