نام پژوهشگر: مرضیه شکاری
مرضیه شکاری علیرضا مظفری
در این پژوهش سعی شده است اوضاع سیاسی- اجتماعی قرن نخست تا آخر سد? هشتم هجری مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد. زیرا شرایط زندگی و محیط جامعه در هر دوره ای، مستقیماً در تفکر و بینش شاعر تأثیر گذاشته، و جهان بینی او را شکل می دهد. تلقی شاعران سه سبک معروف خراسانی، آذربایجانی و عراقی نسبت به پدید? مرگ بسیار متفاوت و متمایز از یکدیگر است. شاعرانی همچون عنصری، فرخی سیستانی، منوچهری، انوری و ... دیدگاه خاص و متمایزی به پدید? مرگ نداشته، و آن را امری طبیعی می دانند که گریزی از آن نیست. درواقع، دیدگاهی عقلانی و واقع گرایانه به مرگ دارند. درمقابل، رودکی دو نوع نگاه به مرگ دارد: یکی مربوط به اوان جوانی است که ناشی از دید سطحی و ظاهری اوست. و دیگری مربوط به سال های آخر عمرش و غلب? ضعف و پیری بر وی می باشد. او اعتقاد دارد به ناچار باید از درواز? مرگ عبور کرد. همچنین، فردوسی توسی، مانند شاعران هم عصر خود، مرگ را با دیدی منطقی و عقلانی می پذیرد و می گوید از مرگ رهایی و خلاصی نیست. سنایی عارف مسلک نیز، این دنیای تباه را شایست? زندگی نمی داند و خواهان هرچه بیشتر نابودی صفات پست حیوانی است. از طرفی دیگر، شاعرانی همچون خاقانی، نظامی گنجوی و مجیرالدین بیلقانی دیدگاهی عقلانی- عاطفی به مرگ داشته، بارها و بارها بر ناپایداری عمر و بی وفایی دنیا تأکید نموده و می گویند باید از این دنیای فانی به سرای باقی رهسپار شد. مولانا و عطار نیشابوری، عرفای بزرگ سبک عراقی، مرگ را رهایی و آزادی از جسم مادی و کشتن خواهش های نفسانی و لذّات شهوانی می دانند. یعنی رسیدن به مرگ اختیاری یا ارادی. سعدی شیرازی نیز با دیدی منطقی و اخلاقی به مرگ نگریسته و اعتقاد دارد وقتی سرانجام آدمی جز مرگ نیست بهتر است در فرصت باقی مانده چنان زندگی کرد که بعد از مرگ، نام و یاد نیکی از آدمی بر جای بماند نه اینکه با نفرین و لعنت از او یاد شود. سرانجام، خواجه حافظ شیرازی همچون خیام نیشابوری مرگ و رفتن از این دنیا را امری حتمی و گریزناپذیر می داند که قطعاً به وقوع خواهد پیوست. بنابراین، برای گریز از یاد تلخ مرگ، باده نوشی و عیش و نوش را توصیه می کند.