نام پژوهشگر: سید فرهاد حسینی
سید فرهاد حسینی پرویز احمدی
قرن بیست و یکم گواه رشد وابستگی متقابل و همگرایی در جهان است؛یکی از دستاوردهای آن، برنامه ریزی برای اوقات فراغت انسان ها است از این رو بزرگترین تولید و مصرف قرن بیست و یکم را حول محور تولید و مصرف اوقات فراغت می دانند. از آنجا که صنعت گردشگری می تواند در پر کردن اوقات فراغت نقش بسزایی داشته باشد لذا امروزه این صنعت به یکی از بزرگترین منابع درآمد ملی و در عین حال از عوامل موثر در تبادلات فرهنگی میان کشورها تبدیل شده است. این تغییرات بنابر دیدگاه بسیاری از اندیشمندان، همانطور که به همگرایی فرهنگها منجر می شود می تواند تفاوت های قومی را نیز پایدار نماید و منجر به تمایلات ملی، دینی، نژادی و قومی شود چرا که اصلی ترین مشخصه ای را که می توان به «پسامدرنیته» نسبت داد، عبارت از «تکثرگرائی» دایم و غیر قابل کاهش فرهنگ ها، سنت های همگانی و جهان بینی ها می باشد. گسترش گردشگری قومی نه تنها رونق اقتصادی کشور را بدنبال دارد بلکه به گسترش روابط بین المللی، همزیستی مسالمت آمیز، گسترش صلح و امنیت جهانی و رشد و شکوفایی هنر و استعدادهای مردم بومی می انجامد. هدف از این تحقیق، طراحی الگوی توسعه گردشگری قومی با تاکید بر موضوعات فرهنگی- اجتماعی می باشد. در این تحقیق براساس مطالعات کتابخانه ای و بررسی منابع موجود، مهمترین موضوعات فرهنگی- اجتماعی مرتبط با توسعه گردشگری قومی احصا شد و در قالب الگوی توسعه گردشگری قومی بیان گردید. پس از آن، پرسشنامه-های مقتضی طراحی و در اختیار گروه های ذینفع امر توسعه گردشگری قومی قرار گرفت. براساس نتایج تحقیق، همه فرضیات فرعی و فرضیه اصلی در سطح اطمینان 95% تایید و مشخص شد که از نظر گروه های ذی نفع، توسعه گردشگری قومی بر ابعاد اجتماعی- فرهنگی جامعه تاثیرگذار می باشد. طبق نتایج آزمون دوجمله ای و شاخص های آماری رتبه بندی گویه های مرتبط با موضوعات فرهنگی - اجتماعی گردشگری قومی نشان می دهد که موضوعات مرتبط با ابعاد چهارگانه اجتماعی- فرهنگی، دارای یک درجه اهمیت نیستند از دیدگاه گروه های ذی نفع توسعه گردشگری قومی، بعد هنجارهای فرهنگی در برترین اولویت قرار دارد و به ترتیب موضوعات بعد اجتماعی، بعد محافظت فرهنگی و بعد اصالت قومی در اولویت های بعدی می باشند.
سید فرهاد حسینی سید حمید خداداد حسینی
تحقیقات پیشین نشان می دهد که تدوین خوب همراه با اجرای مناسب استراتژی منجر به اثربخشی برنامه ها می شود. در حوزه ی اجرای استراتژی، الگوی غالب که بتواند عوامل موثر و تعامل میان آن ها را به خوبی تبیین کند، اندک است. هدف پژوهش حاضر، ارائه مدل اجرای موفق استراتژی با استفاده از ترکیب عوامل موثر بر اجرا و بر اساس شرایط بومی کشور است؛ در این پژوهش به بسترسازی اجرا بعنوان پیش نیاز شروع اجرای استراتژی ها و نیز بحث فرآیندهای درون سازمانی و تأثیرات مدیران در قالب معنابخشی توجه شده است. پژوهش حاضر ازنظر رویکرد، یک پژوهش ترکیبی(کیفی-کمی) است که از روش تئوری داده بنیاد استفاده می کند. مدل اجرای موفق استراتژی به تبیین عوامل موثر بر اجرای موفق و نحوه تعامــل آن ها با یکدیــگر می پردازد. اجرای موفق استراتژی تابعی از بسترسازی مناسب برای اجرا، مدیریت کنشی، عوامل درون سازمانی، ثبات نسبی و همراهی سازمانی است. بسترسازی شرط علی ایجاد مدیریت کنشی بوده و مدیریت کنشی نیز همراه با عوامل درون سازمانی و ثبات نسبی محیط منجر به همراهی سازمانی می شود. پیامد نهایی مدل، اجرای موفق استراتژی است که در قالب اجماع سازمانی، تحقق چشـم انداز و اهداف، بهبود سازمانی و اجرای مستمر برنامه ها است. یافته های تحقیق حاکی از آن است که تمامی فرضیه های تحقیق مورد تایید قرار گرفته اند و مدل قابلیت تعیین و تبیین 5/56 % تغییرات متغیر وابسته نهایی یعنی اجرای موفق را داراست.