نام پژوهشگر: منصور نصیری
فاضل موسوی منصور نصیری
هذا البحث هو عباره عن دراسه مقارنه ونقدیه لأهم الاختلافات ما بین العلمین الکبیرین الشیخ أبو جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی، الملقّب بالصدوق، والشیخ أبو عبد الله محمد بن النعمان الحارثی البغدادی الملقّب بابن المعلم أو المفید، فی کتابیهما ?الاعتقادات فی دین الإمامیه? للشیخ الصدوق، و ?تصحیح اعتقادات الإمامیه? للشیخ المفید. وقد رتّبنا البحث فی اربعه فصول وخاتمه: أ ــ تناولنا فی الفصل الأول بعض المسائل الکلیه, امثال فرضیات البحث , وبیان الموضوع, وسبب اختیاره, والجدید الذی طرحناه فی هذه الرساله, وأهداف البحث واهمیته العقائدیه, وسابقه البحث وحدوده الزمانیه والمکانیه, والمنهج الذی اعتمدناه فی تناولنا لهذا الموضوع . ب ــ وتناولنا فی الفصل الثانی بعض الأبحاث التمهیدیه المتعلقه بالعقیده عموماً، کالعقیده فی ضوء العقل والدین، ومسأله أصاله الاعتقاد فی حیاه الإنسان، ودور العقیده فی بناء الإنسان فکریاً ونفسیاً واجتماعیاً، ودور العقیده الصحیحه فی محاربه الجهل والانحرافات، ومناهج البحث العقائدی المعروفه فی واقعنا الإسلامی، ومسأله وجوب الاجتهاد أو جواز التقلید فی العقائد. ج ــ وتناولنا فی الفصل الثالث ترجمه وافیه ومختصره للشیخین الصدوق والمفید، من الولاده إلی الوفاه، مرکّزین علی أهم جوانب حیاتهما، وممیزات شخصیه کل منهما. د ــ وتناولنا فی الفصل الرابع ــ الذی هو المحور الأساسی ــ عرض ومقارنه ومناقشه آراء هذین العلمین فی کتابیهما السالفین، مرکّزین علی مواضع الخلاف بینهما، معرضین عن الآراء الأخری التی کانت محلاًّ للوفاق بینهما، أو تلک الآراء التی یکون الاختلاف فیها فنیاً ولا یمس جوهر الموضوع. وأمثله هذا الفصل کثیره، منها: معنی کشف الساق فی یوم القیامه، وتأویل الید فی قولـه تعالی: ?یَدُ اللهِ فوقَ أیْدیهِم? ( )، ومعنی نفخ الروح فی قولـه تعالی: ?وَنَفَخْتُ فیهِ مِنْ روحِی? ( )، وحقیقه المکر والخداع الإلهی الوارد فی القرآن، ومسأله خلق أفعال العباد، والفرق بین الجبر والتفویض، ومعنی الإراده والمشیئه، والقضاء والقدر، وحقیقه الاستطاعه، والبداء، والعرش، واللوح والقلم والأرواح والنفوس، وإلی ما شابه ذلک من الموضوعات التی سوف یجدها القارئ الکریم فی طیّات هذا البحث. هـ ــ وذکرنا فی خاتمه البحث بعض النتائج التی استخلصناها من البحث , سواء ما یتعلق بسبب الاختلاف ما بین هذین العلمین ,او معطیات هذا الاختلاف وثمراته علی واقعنا العلمی عموما والعقائدی خصوصا. و ــ لقد کان عملنا متنوّعاً فی هذا البحث، فبعض الأحیان وبسبب کون الموضوع مهماً ولا زال محلاًّ للخلاف لم نکتف بعرض آراء العلمین ومقارنتهما وبیان الصحیح منهما فحسب، وإنما حاولنا تسلیط الضوء علی نفس الموضوع بشکل یرفع الإیهام ویوضح الصوره التی لم تتضح أو تتجلی من خلال ما ذکره کلا الشیخین، کما حدث ذلک فی موضوع البداء، والقضاء والقدر، وحقیقه الأرواح وغیر ذلک، واکتفینا فی بعض الأحیان بالمقارنه والمحاکمه لآراء الشیخین فحسب، وحاولنا فی جمیع المسائل الخلافیه التوفیق بین الشیخین ما استطعنا إلی ذلک سبیلاً، کحمل الخلاف علی النزاع اللفظی فی بعض الموارد، أو إلی أن الفرق فی الإجمال والتفصیل، وما شابه ذلک. رأینا فی بعض الأحیان أنّ عرض خصوص محل الخلاف من کلامیهما کاف فی بیان وجهه نظر کل منهما، فاکتفینا بذلک، إلاّ أننا فی العدید من الأحیان رأینا الحاجه إلی ذکر جمیع کلامهما حتی یتضح موضع الخلاف من خلال سیاق الکلام لا مجرداً عنه. ز ــ کان منهجنا فی النقد والمحاکمه منهجاً موضوعیاً، منطلقاً من معطیات نضوج العدید من المسائل التی لم تکن فی زمان العلمین ناضجه بشکل کامل لقلّه الأبحاث المعمّقه فیها. وحاولنا دائماً أن نمسک العصا من الوسط، فلم نتبع المنهج العقلی الصرف، ولا المنهج الاخباری المجرّد، وإنما حاولنا التوفیق بین النقل والعقل، مستعینین لذلک بآلیات معرفیه وعلمیه منقحه ومحققه، سواء فی مجال فهم الآیات أو الروایات أو بقیه الاعتقادات والأفکار. أسأل الله تعالی أن نکون قد وفّقنا فی عملنا هذا، لخدمه الدین والعلم.
محمد حسن صادقی محمد عسکر دیرباز
هدف از تحقیق و بررسی های انجام شده، تبیین و ارائه راه کارهاو راه حل ها در راستای پرسشهایی مطرح شده است. برای یافتن پاسخ های مناسب ونیل آمدن به این مقصود تلاش شده است که از آیات، روایات، مدارک و شواهد تاریخی و و نیز دیدگاه ها و نظریات اندیشمندان بهره گرفته شود. فصل اول: درکلیاتی از دین اسلام بحث کرده است. فصل دوم: مقتضیات زمان، معنا، تفسیرهای مختلف، عوامل تشکیل دهنده ، عوامل موثر در شناخت، اهمیت شناخت و ابزارهای آن به طور جداگانه بحث شده است. فصل سوم: سوالات اساسی و فرضیه های اصلی یعنی چگونگی پاسخ گویی و همسازی، اسلام با مقتضیات زمان که موضوع رساله به آن اختصاص دارد طرح و پیشینه بحث و و دوره های گوناگون مساله هم اشاره شده است. فصل چهارم، پنجم، ششم و هفتم راه کارها و راه حل ها جهت پاسخگویی و همسویی احکام اسلام با نیازهای جدید ارائه و تبیین گشته است. و در قسمت پایانی مبحث اجتهاد می باشد.
صفدر حلیمی امیر عباس علی زمانی
در این پایان نامه سعی شده است مدلی از گفت و گوی مسالمت آمیز علم و دین ترسیم شده و به نقد مفاهیم و مکاتب فلسفی مانند پوزیتویسم علمی، تحویل گرایی متافیزیکی، ماتریالیسم علمی و خلقت گرایی علمی ترسیم گردد و نیز به بحث ارتباط علم و دین از منظری عقلی و نقلی به صورت موردی و تعیینی در دو حوزه زیست شناسی تکاملی و کیهان شناسی جدید با توجه به آیات قرآن کریم و روایات معصومین(ع) پرداخته شود. مباحث این پایان نامه در پنج فصل تنظیم و ارائه گردیده است. فصل اول، به کلیات و مفاهیم تحقیق، مانند طرح مسئله، تاریخچه بحث رابطه علم و دین، مفهوم فلسفه دین، چیستی دین، تعریف دین از دیدگاه متکلمان اسلامی و اندیشمندان غربی و ویژگی های دین، چیستی علم و فلسفه علم، رویکرد تاریخی- منطقی به فلسفه علم، تحدید علم و مابعدالطبیعه، روابط مفاهیم علمی با واقعیت و چیستی عقل اختصاص دارد. در فصل دوم، افزون بر بحث در زمینه علم و دین در بستر تاریخ و در دوره های قبل از سقراط، دوران سقراط، افلاطون، ارسطو و پس از آن ها، دوران قرون وسطی، عصر رنسانس، قرون هجدهم تا بیستم؛ مباحث مربوط به علم و دین و رابطه آن ها از منظر اندیشمندان غربی بیان شده و دیدگاه های آنان مبنی بر جدایی ساحت دین از علم در فرضیه هایی، مانند فرضیه داروین دیدگاه پوزیتویسم علمی و همچنین دیدگاه هایی مبنی بر همگرایی علم و دین در دنیای معاصر و تفکیک ناپذیری آن ها از منظر دین اسلام بررسی گردیده است. در فصل سوم، ذیل مبحثی به نام زیست شناسی تکاملی، به این مسأله پرداخته شده که آیا روند خلقت انسان و جهان روندی تکاملی است و اگر چنین است پیامدهای قبول تکامل چیست. نویسنده واکنش متکلمان مسلمان و غربی را در برابر این فرضیه مطرح و دو قول موافق و مخالف فرضیه تکامل در خلقت را جداگانه تجزیه و تحلیل کرده است. آن گاه وی دیدگاه آیه ها، روایات و آرای برخی از دانشمندان مسلمان، مانند علامه طباطبایی، استاد مصباح یزدی و استاد شهید مطهری را در این زمینه و در مورد آفرینش استقلالی و رد تحول انواع و نظریه تکامل مطرح نموده و پیامدهای پذیرش فرضیه تکامل را بررسی کرده است. فصل چهارم، به بررسی دیدگاه های مبتنی بر رابطه علم و دین و عدم رابطه آن ها در زمینه مباحث کیهان شناسی و جهت گیری های دانشمندان مسلمان و غرب در این باره اختصاص یافته و تأثیرگذارهای علمی و دینی بر یکدیگر در بحث جهان شناسی و ضرورت گفت وگوی بین آن ها تبیین گردیده است. فصل پنجم، به تجزیه و تحلیل و نقد و ارزیابی دیدگاه ها در باب تعارض، توازی و استقلال علم و دین پرداخته است.
محمد علی منصور نصیری
این پژوهش با عنوان بررسی و نقد بخش امامت کتاب شرح المقاصد نوشته سعدالدین تفتازانی به تبیین و بررسی بخش فوق می پردازد. امامت یک موضوع کاملا مستقل نبوده بلکه وابسته به ایمان و باور به وجود خدا بعثت انبیا و ثبوت حیات اخروی است.این پایان نامه، دیدگاه های سعدالدین تفتازانی از دانشمندان مشهور اهل سنت را در مقوله حقیقت و ماهیت امامت، وظایف و قلمرو امامت، چگونگی نصب امام، اوصاف و شرایط امام و راه های انعقاد امامت و نیز ادله دلایل وی در مقوله جانشین بلافصل رسول کرم( را نقد می کند. نویسنده در نه فصل به بررسی نظریات تفتازانی و مقایسه آن ها با دیدگاه های امامیه درباره مسایل مختلف امامت و خلافت می پردازد. در فصل اول ضمن تعریف امامت از دیدگاه تفتازانی و امامیه، به نقد نظریات تفتازانی درمقوله مفهوم امامت پرداخته شده است. فصل دوم از تحقیق حاضر به جایگاه امامت و قلمرو امام، وظایف امام، ضرورت وجود نبی با نبّوت، جزء اصول یا فروع بودن امامت و ادله قرآنی و روایی آن از منظر تفتازانی اختصاص دارد. در فصل سوم دیدگاه تفتازانی درباره نصب امام و ادله وی و شیعه امامیه در این زمینه تجزیه و تحلیل کلامی شده است. شرایط و ویژگی های امام از منظر علمای اهل سنت، امامیه و تفتازانی، از مباحث فصل چهارم محسوب می شود. که در این زمینه نویسنده ابتدا به بررسی صفات مورد پذیرش اهل سنت از جمله تفتازانی اشاره کرده، آن گاه دیدگاه های امامیه را درمقوله افضلیت امام معصوم(، عصمت و علم او مطرح می کند. در فصل پنجم راه های انعقاد امامت و اسباب خلع او از امامت در نظریات تفتازانی و شیعه امامیه مقایسه گردیده و دیدگاه های وی درباره انعقاد امامت به وسیله بیعت و ادله امامیه در زمینه وجوب نص بر نصب امام شرح و بررسی شده است. در فصل ششم دلیل های تفتازانی درباره خلافت و خلیفه بلافصل نقد و ارزیابی می شود. نویسنده در این زمینه با اشاره به ادعاهای تفتازانی مبنی بر این که ابوبکر خلیفه رسول الله( بود، ادله شیعیان بر امامت علی( و اشکال وی در این زمینه را شرح می دهد. در فصل هفتم برترین صحابه پیامبر اسلام از دیدگاه تفتازانی نقل شده و دلیل های وی در این زمینه از منظر قرآن و سنت نقد شده است. وجوب احترام صحابه از نظر تفتازانی و نقد آن و ظهور امام مهدی( از منظر وی و مقایسه دلیل های شیعیان با تفتازانی در این زمنیه، از مباحث پایانی این نوشتار محسوب می گردد، که فصول هشتم و نهم را به خود اختصاص داده است.
محمد کاظم صابری امیر عباس علی زمانی
این رساله در موضوع بررسی رابطه علم و دین از دیدگاه علامه طباطبائی، مهندس بازرگان و شهید مطهری در مقدمه و پنج فصل تدوین و نگارش شده است. پرسش اصلی این تحقیق این است که آیا علم و دین از نگاه این اندیشمندان با هم سازگار و هماهنگ است یا خیر؟ منظور از دین در این پژوهش دین اسلام است که از جانب خداوند توسط پیامبر گرامی اسلام برای بشریت نازل گردیده است. مقصود از علم که در این تحقیق از نسبت آن با دین صحبت می شود علوم تجربی طبیعی است . در این رساله روشن خواهد شد که دانشمندان مزبور در اصل این فرضیه که علم و دین با هم سازگارند و نیز اینکه علم و دین مکمل یکدیگرند، اتفاق و اجماع نظر دارند. موضوع علم و دین, و تبیین کیفیت رابطه دستآورده ای علوم تجربی با آموزههای دینی از مباحث مهم فلسفه دین است. پژوهش حاضر با روش توصیفی و کتابخانهای به بررسی این مسأله از نگاه سه اندیشمند مسلمان پرداخته است. علامه طباطبایی, شهید مطهری و مهندس بازرگان درباره رابطه و نسبت علم و دین, اتفاق دارند که میان این دو, تعارض بنیادین وجود ندارد و اگر ناسازگاری مشاهده شود ظاهری است. دعوت آیات قرآن به تدبر, تفکر و تعقل هم دلیلی بر سازگاری علم و دین است. این سه اندیشمند, علم و دین را مکمل یکدیگر میدانند, اما چگونگی مکمل بودن, علل تعارض علم و دین, و راههای حل این تعارض, از موارد اختلاف آنهاست. علامه طباطبایی دستاوردها و نتایج علمی را به دو دسته قطعی و غیرقطعی تقسیم کرده است. او تأویل و تفسیر آیات را بر اساس یافتههای قطعی علم, جایز میداند و از این طریق میان علم و دین, هماهنگی ایجاد میکند. یافتههای غیرقطعی هم که نمیتواند با آموزههای دینی ناسازگار باشد. بازرگان برای این منظور راه دیگری را در پیش گرفته است؛ او تلاش کرد تا آموزههای دینی را بهگونهای تفسیر کند که با دستاوردهای علمی, هماهنگ باشد, مثلاَ داستان خلقت آدم را متناسب با نظریه تکامل, تفسیر نمود. از سوی دیگر, سعی کرد تا برای احکام دینی هم توجیهی علمی بیابد. اما شهید مطهری برای ایجاد هماهنگی میان علم و دین, ابتدا به سراغ بررسی ریشههای ناسازگاری میرود و ثابت میکند که ریشه این ناسازگاری در اعتقادات دینی, مذهبی و فرهنگی غرب نهفته است. در نهایت, شهید مطهری برای رفع تعارض برخی نظریهها مانند تکامل انواع با آیات قرآن, مسأله نمادین بودن آیات قرآن را مطرح میکند؛ مثلا او معتقد است که هرچند آدم مورد نظر قرآن, وجود عینی داشته است اما قرآن, داستان آدم را از نظر سکونت در بهشت, اغوای شیطان و خروج از بهشت به صورت سمبلیک مطرح کرده است.
عبدالصمد معتمدی منصور نصیری
موضوع تحقیق حاضر رابطه علم، قدرت و اراده خداوند با اختیار انسان از دیدگاه اشاعره، معتزله و امامیه است. در این تحقیق تلاش شده است که دیدگاه این سه مکتب را از منظر کلامی مورد بررسی و تبیین قرار دهیم. اشاعره بر اساس توحید در ربوبیت و خالقیت معتقدند که افعال و کردار و گفتاری که از انسان سر می زند به قدرت و اراده خداوند است. قدرت و اراده انسان در آن هیچ تاثیری ندارد و تنها با فعل متقارن هستند بدون اینکه در ایجاد آن موثر باشند به طوری که افعال و اعمال انسان را در واقع خدا انجام داده و انسان ظرف صدور فعل اختیاری است. لذا به صورت مجازی انجام فعل به انسان نسبت داده می شود. لازمه این اعتقاد اسناد ظلم به خداوند است به این معنا که خداوند انسان را به ارتکاب گناهان مجبور کرده و در عین حال به خاطر آن گناه او را مجازات می نماید و این اسنا ظلم به خداوند استو حال اینکه خداوند عادل مطلق است و به هیچ بنده ای کوچکترین ظلم و ستمی را روا نمی دارد. تحقیق حاضر به تشریح دیدگاه های کلامی سه مکتب اشاعره، معتزله و امامیه درمقوله نسبت بین قدرت، علم و اراده الهی با اختیار انسان ها می پردازد و میزان تأثیر قدرت، علم و اراده خداوند متعال در اختیار آدمی از منظر این مکتب کلامی را تجزیه و تحلیل می کند. نویسنده برآن است تا نشان دهد انسان نه مختار است و نه مسلوب الاختیار، بلکه فعل اختیاری آدمی در عین این که فعل اوست، فعل خدا نیز محسوب شده و هیچ منافاتی بین آن ها وجود ندارد. به دیگر سخن، نه جبر لازم می آید و نه تفویضی در کار است. بدین منظور در چهار فصل دیدگاه های اشاعره، معتزله و امامیه را در این زمینه شرح می دهد. ابتدا کلیاتی از تحقیق و مفهوم واژه های علم، قدرت، اراده، جبر، اختیار، تفویض و امر بین الامرین و... سپس نسبت بین علم خدا و اختیار انسان بیان می شود. نگارنده در این زمینه اقسام و مراتب علم الهی همچون: علم به ذات خویش، علم به همه اشیا قبل و بعد از ایجاد و ادله علم به احوال موجودات قبل از آن ها را بررسیده و علم ذاتی، علم فعلی و سایر مراتب علم باری تعالی را از منظر اشاعره، معتزله و امامیه مطرح می سازد و دیدگاه های آنان را درباره رابطه علم خدا با اختیار انسان ذکر و تجزیه و تحلیل کرده است. نویسنده در فصل سوم به رابطه بین قدرت خداوند با اراده و اختیار انسان اشاره کرده و ضمن بررسی قلمرو قدرت خدا، عمومیت و عدم تناهی این قدرت، دیدگاه های اشاعره، معتزله و امامیه را در نسبت بین قدرت خدا و اختیار انسان ها شرح می دهد. وی سپس ادله امامیه را تقویت کرده و شبهه های وارد شده در این زمینه را پاسخ می گوید. نگارنده در فصل چهارم با اشاره به رابطه اراده خداوند متعال با اختیار انسان و ضمن تبیین مفهوم اراده و حقیقت آن در مورد خداوند و تفاوت اراده و مشیت الهی، نسبت بین اراده الهی و اختیار انسان را از دیدگاه اشاعره، معتزله و امامیه بررسیده و دلیل های عقلی و نقلی امامیه درباره عدم منافات اراده الهی با اختیار انسان در صدور افعال را فراروی خوانندگان می نهد. آن گاه به جمع بندی تحقیق و نتایج حاصل از تطبیق دیدگاه های این سه مکتب کلامی می پردازد.
محمد زکی کریمی منصور نصیری
در این رساله بررسی دیدگاههای سید جمال، سید قطب و مرتضی مطهری در موضوع اسلام و مقتضیات زمان در قالب مقدمه، پنج فصل و خاتمه نگارش شده است و هدف اصلی تحقیق، سازگار نشان دادن اسلام با نیازها و اقتضائات زمان است.اسلام به معنا و مفهوم دینی که خداوند بر پیامبر خاتم نازل نموده و مقتضیات زمان هم به معنا و مفهوم مسایل و نیازهای برآمده از تحولات و رخدادها در شرایط گوناگون زمان و مکان در نظر گرفته شده است. در ضمن مباحث روشن خواهد شد که شخصیت های مزبور در پذیرش اصل فرضیه مبنی بر سازگاری اسلام با نیازهای زمان توافق و اجماع نظر دارند و به جامعیت، جاودانگی و نسخ ناپذیری اسلام نیز معتقدند، اما روشها و راههای رسیدنشان به فرضیه مذکور متفاوت است. سید جمال با اعتقادات و خصال دینی به دنبال آزادسازی قصر سعادت است و از طریق اعتقادات و خصال مذکور به چاره جویی و حل مشکلات و چالش های فرهنگی (داروینسم اجتماعی و علم زدگی و جبرگرایی) و سیاسی (استبداد، استعمار و تفرقه و نفاق) عصر خویش روی آورد و اسلام را از این جهت سازگار با زمانهای مختلف می دانست که عنصر عقل در آن برجسته است و توحید و پذیرش آن را که اساس اسلام است تنها بر اساس عقل قابل پذیرش تلقی کرد. روش دوم برجسته سازی امور نصی با الگوپذیری از اصحاب سلف و پرهیز از اسلام تاریخی و فلسفی است که با تکیه بر ویژگی ربانیت اسلام صورت می گیرد و چگونگی مواجهه با جاهلیت و حاکمیت طاغوت را تبیین می نماید و این در دیدگاه سید قطب متجلی شده است. روش سوم مربوط به دیدگاه شهید مطهری است که با تفکیک مباحث فلسفی، کلامی و فقهی همراه است، در این روش عقل و نقل هر کدام جایگاه ویژه خود را داشته و مطهری با تقسیم احکام به ثابت و متغیر و تأکید بر عناصر عقل و اجتهاد در اسلام در نهایت مسیر و روش عقلی را پیموده است. بنابراین در این تحقیق فرضیه های زیر به اثبات رسیده است: -اسلام با نیازهای زمان سازگار است و توان پاسخگویی به مقتضیات هر عصری را دارد. -سید جمال سازگاری اسلام با چالش ها و نیازهای زمان را از طریق عقل و اهمیت آن در اسلام می داند. -سید قطب سازگاری اسلام با نیازهای زمان را از طریق نصوص اسلامی و الگوپذیری از اصحاب سلف می داند. -شهید مطهری سازگاری اسلام با مقتضیات زمان را از طریق احکام ثابت و متغیر و تأکید بر اهمیت عقل در اسلام و از طریق اجتهاد می داند.
منصور نصیری فرزانه میکاییلی منیع
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین سبک های دلبستگی و سیستم های مغزی رفتاری با مکانیسم های دفاعی بود. نمونه ای شامل 400 دانشجو (250 دختر و 150 پسر) از دانشگاه ارومیه به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب و به پرسشنامه سیستم های بازداری و فعالساز رفتاری کارور و وایت، پرسشنامه سبک های دفاعی اندروز، سینگ و بوند (dsq) و پرسشنامه سبک های دلبستگی هازان و شیور پاسخ دادند. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که بین سبک های دلبستگی و مکانیسم های دفاعی رابطه معنی داری وجود دارد. سبک دلبستگی ایمن با مکانیسم های رشدیافته همبستگی مثبت و با مکانیسم های رشد نایافته و روان رنجور همبستگی منفی، سبک دلبستگی اجتنابی با مکانیسم رشدنایافته همبستگی مثبت و با رشدیافته و روان رنجور همبستگی منفی و سبک دلبستگی دوسوگرا با مکانیسم روان رنجور همبستگی مثبت و با رشدیافته و رشدنایافته همبستگی منفی دارد. همچنین از میان زیرسیستم های سیستم های مغزی-رفتاری فقط سیستم بازداری رفتاری (bis) با مکانیسم های دفاعی رابطه معنی دارد. bis با مکانیسم رشدنایافته و روان رنجور همبستگی مثبت و با مکانیسم رشدیافته همبستگی منفی دارد. در حالیکه bis با دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا همبستگی مثبت و با دلبستگی ایمن همبستگی منفی دارد، سیستم فعال ساز رفتاری (bas) با هیچکدام از سبک های دلبستگی همبستگی ندارد.
هدایت حسین محصلی ابوالفضل روحی
هدف اصلی این تحقیق جستجو و یافتن پاسخ درست و مناسب به این پرسش است که چه نسبتی میان وحی و تجربه ی دینی که دگر اندیشان و نو اندیشان آن را به عنوان خاستگاه دین پذیرفته اند، وجود دارد. آیا می توان وحی الهی را همان تجربه ی دینی پیامبر دانست و به یکسان انگاری وحی و تجربه ی دینی حکم کرد؟ برای یافتن و رسیدن به پاسخ دقیق بر آن شدیم تا تجربه ی دینی را با توجه به عوامل، زمینه ها ی پیدایش و خاستگاه آن در اندیشه اندیشمندان و فیلسوفان دین شناس و علل نگرش تجربی آنان به وحی؛ مورد بازیابی و باز خوانی قرار دهیم. همچنین نیازمند آن بودیم که وحی الهی حقیقت و ویژگی های آن را با عنایت به تفاسیر گوناگون از آن در فرهنگ اسلامی و مسیحی بشناسیم. این بحث را در چهار فصل پی خواهیم گرفت. در فصل اول به کلیات پرداخته، مفهوم شناسی مسأله، پشینه ی تحقیق، ضرورت، اهداف و فرضیه های تحقیق، بیان شده است. در فصل دوم بحث تجربه ی دینی را در فرهنگ غرب، (زادگاه و محل پرورش آن) به کاوش و تحقیق گرفته ایم. در این فصل مباحثی چون عوامل پیدایش تجربه ی دینی و دیدگاه های گوناگون در این عرصه را با استفاده از منابع اسلامی به ارزیابی و تحلیل کشیده ایم. در فصل سوم به تبیین حقیقت وحی در فرهنگ اسلامی و مسیحی و کاربردهای واژه ی وحی پرداخته ایم. در فصل چهارم نگاه تجربه گرایانه به وحی الهی و نسبت وحی و تجربه ی دینی در اندیشه اسلامی و مسیحی را تبیین و تحلیل کرده و یکسان انگاری وحی و تجربه ی دینی را به چالش کشانده است. در نهایت نگاهی به بسط تجربه ی نبوی دوخته و آن را به دور از صواب دیده است. و فرضیه های زیر را به دست آورده است: 1. وحی و تجربه ی دینی تغایر ذاتی دارند. 2. وحی نوعی رابطه ای مرموز و پجیده میان خداوند و پیامبرمی باشد. 3. تجربه ی دینی نوعی مواجهه با موجود مافوق طبیعی است. 4. وحی خاستگاه الهی و آسمانی دارد. قابل ارجاع و تحویل به تجربه ی دینی نیست. 5. نگرش تجربی به وحی در مسیحیت بر اساس ضرورت ها و عواملی به وجود آمد که در عالم اسلام زمینه ندارند.