نام پژوهشگر: قربان وهاب زاده
علی آزموده سلیمانی کریم
امروز افزایش جمعیت و افزایش تقاضا برای محصولات کشاورزی موجب شده تا پوشش های طبیعی به ویژه جنگل ها با سرعت هشداردهنده ای توسط انسان تخریب و تبدیل به اراضی کشاورزی شود. تغییر غیر اصولی کاربری اراضی به ویژه اکوسیستم های طبیعی، عموماً تاثیر قابل توجهی را بر ویژگیهای فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی خاک ها و در پی آن میزان روان آب و فرسایش خاک می گذارد. بررسی تغییرات روان آب و فرسایش خاک در پی تغییر خصوصیات خاک و شناخت متغیرهای موثر خاک بر وقوع آن می تواند در بهبود توصیه های مدیریتی و کمّی نمودن تغییرات روان آب و فرسایش خاک مفید واقع شود. لذا این پژوهش به منظور بررسی روان آب و فرسایش در خاک های تحت پوشش اراضی جنگلی و مقایسه آن با اراضی زراعی و باغ که منتج از تغییر کاربری جنگل بوده و همچنین شناسایی فاکتورهای موثر در روان آب و فرسایش خاک از بین متغیرهای کمّی خاک در محدوده شهرستان ساری صورت گرفته است. سپس در هر یک از کاربری ها، مبادرت به اندازه گیری میزان روان آب و فرسایش خاک طی انجام شبیه سازی باران با شدت ثابت 2 میلی متر بر دقیقه، مدت زمان 15 دقیقه و نمونه -برداری خاک در 90 تکرار شد. نتایج حاصله نشان داد که بیشترین و کمترین میزان روان آب به ترتیب در کاربری جنگل و باغ ایجاد شده است. همچنین مقدار فرسایش خاک در اراضی زراعی و باغ به ترتیب 587/1 و 351/1 برابر کاربری جنگل اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که مقدار ماده آلی در اراضی زراعی و باغ، به ترتیب 87/47 و 58/31 درصد کمتر از اراضی جنگلی مشاهده شده است. بر اساس نتایج این مطالعه مشخص شد که تغییر کاربری جنگل موجب کاهش معنی دار درصد رس، ماده آلی و رطوبت قبلی خاک و افزایش معنی دار درصد شن، اسیدیته و وزن مخصوص ظاهری خاک شده است. نتایج نشان داد که درصد سیلت، رطوبت قبلی و وزن مخصوص ظاهری خاک دارای همبستگی معنی دار مثبت و درصد شن، ماده آلی و آهک خاک دارای همبستگی معنی دار منفی با میزان روان آب می باشند. همچنین متغیرهای رس، شن، ماده آلی و آهک خاک به صورت ارتباط منفی معنی دار و درصد سیلت، وزن مخصوص، اسیدیته و رطوبت قبلی خاک دارای همبستگی معنی دار مثبت با میزان فرسایش شناخته شدند. به طور کل می توان گفت که به دلیل تخریب پوشش گیاهی و تنزل کیفیت خاک طی تغییر اراضی جنگلی، مقدار نفوذپذیری کاهش و در نتیجه فرسایش خاک افزایش یافته است. با توجه به اهمیت اکولوژیکی جنگل های شمال کشور، نتایج این تحقیق ضرورت توجه بیشتر به مطالعه قابلیت، اصلاح و تغییر کاربری اراضی در این مناطق را بیش از پیش نشان می دهد.
معصومه مرادی فرح آبادی محمود حبیب نژاد روشن
نیاز به منابع آبی با رشد جمعیت و افزایش فعالیتهای بشر در زمینه کشاورزی و صنعت و خانگی باعث بهره برداری بیش از اندازه از این منابع شده است. آبهای زیرزمینی یکی از منابع مهم مورد استفاده است که حجم آن به دلایل ذکر شده در حال کاهش است که پیامدهای زیادی از جمله کاهش جریان رودخانه در طی دوره های خشک، کاهش دسترسی به منابع آبی برای نسلهای آینده، از دست رفتن کیفیت و شوری آب و کاهش رفاه ساکنان حوزه آبخیز را در پی دارد. بدین منظور جهت بررسی روند سطح آب زیرزمینی روشها و مدلهای مختلفی بکار برده شده و گسترش یافته است. در این مطالعه که در دشت ساری – نکا انجام شده است، از روش رگرسیون چند متغیره برای پیش بینی نوسانات آب زیرزمینی استفاده شده است. در این مطالعه مدلسازی با استفاده از روش حداقل مربعات انجام گرفته است. نتایج حاصل از این مطالعه نشان می دهد که با استفاده از داده های مورد نیاز، شامل دبی رودخانه و بارندگی و تبخیر و دما، مراحل مدلسازی با موفقیت انجام شده و مدل به خوبی توانسته است سطح آب زیرزمینی را در چاههای مورد مطالعه شبیه سازی نماید. مرحله اعتبار سنجی در دو دوره 6 ساله و 3 ساله انجام شده است. با توجه به نتایج حاصل شده مشاهده می شود که برای پیش بینی 6 سال، در چاه بزمین آباد و سه راه اسلام آباد اکثر این مقادیر معنی دار نبوده و در این دو چاه مدلسازی به صورت موفقیت آمیزی انجام شده است. در چاه دنگسرک مدل نتوانسته است پیش بینی چندان خوبی را انجام دهد و در چاه دولمرز بین مقادیر مشاهده شده از سطح چاه و مقادیر پیش بینی شده توسط مدل اختلاف معنی داری مشاهده می شود. در حالیکه پیش بینی برای دوره 3 سال به جز برای سطح آب زیرزمینی در چاه سراه اسلام آباد در موارد دیگر موفقیت آمیز بوده است. در سطح کل دشت نیزمدل توانسته است نوسانات آب زیرزمینی را در مرحله مدلسازی به خوبی شبیه سازی کند هرچند که پیش بینی مدل در طی دوره 6 ساله رضایت بخش نبوده است اما برای سه سال، پیش بینی خوبی صورت گرفته است. سطح آب زیرزمینی از سال 65-1364 تاسال 67-1366 افزایش داشته و سپس تا سال 82-1381 سیر نزولی داشته و از آن به بعد به صورت صعودی افزایش یافته است. اما به طور کلی یک روند صعودی در سطح آب زیرزمینی در منطقه مشاهده می شود و از میانگین سالانه 39/1 متر در سال آبی 1364-65 به 24/2 متر در سال 1385-86 رسیده است. همچنین بارندگی و دبی رودخانه تاثیرگذارترین عامل در نوسانات سطح آب زیرزمینی می باشند.
یونس نویدی فر قربان وهاب زاده
برآورد دقیق دبی جریان، نکته کلیدی در برنامه ریزی و مدیریت بهینه منابع آب به شمار می آید. یکی از عوامل تأثیرگذار در تغییر روند رژیم جریان رودخانه ها، تغییر کاربری اراضی در سطح حوضه می باشد. در این مطالعه با استفاده از مدل هیدرولوژیکیhec-hms ، اثرات تغییر کاربری اراضی بر رژیم جریان رودخانه آجرلو در استان آذربایجان غربی مورد بررسی قرار گرفت. جهت بررسی تغییرات کاربری اراضی حوضه، از تصاویر سنجنده های mss لندست و liss iii ماهوارهirs-1c بترتیب مربوط به سال های 1975 و 2008 استفاده گردید. پس از تصحیحات اتمسفری و آنالیزهای مختلف بارزسازی و نمونه برداری تصادفی از واحدهای کاربری اراضی، طبقه بندی برای هر دو تصویر با استفاده از الگوریتم حداکثر احتمال انجام شد. بهترین ترکیب باندی برای هر دو تصویر با توجه به ضریب کاپای 76/0 و 78/0 بترتیب برای تصاویر mss و liss iii، باندهای سبز، شاخص ndvi و قرمز انتخاب گردید. سپس صحت نقشه های تولید شده مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که در این دوره 33 سال اراضی مرتعی 65/37 درصد کاهش و اراضی کشاورزی و اراضی فاقد پوشش بترتیب 27/57 درصد و 98/39 درصد افزایش یافته است. به این منظور پس از تهیه نقشه کاربری اراضی مربوط به سال های 1354 و 1387 و تلفیق با نقشه گروه-های هیدرولوژیک خاک در محیط gis، مدل hec-hms با استفاده از روش نفوذ شماره منحنی و آبنمود واحد scs در سطح حوضه در مقابل داده های بارش- رواناب مشاهده ای، واسنجی و اعتباریابی گردید. نتایج حاصل از واسنجی مدل پس از بهینه سازی پارامترهای شماره منحنی و زمان تأخیر حوضه نشان داد که تغییر کاربری اراضی در این فاصله زمانی باعث افزایش 8/86 درصدی دبی اوج و 7/12 درصدی حجم رواناب شده است.
مریم رضایی پاشا عطااله کاویان
تغییر کاربری اراضی عموماً ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک و در نتیجه کیفیت آن را تحت تاثیر قرار می دهد. لذا در این تحقیق تاثیر نوع کاربری اراضی بر تخریب خاک در بخشی از شمال ایران با استفاده از شاخص های پایداری خاکدانه، فرسایش پذیری خاک، شاخص تخریب خاک، نرخ فرسایش پاشمانی و وزن مخصوص ظاهری خاک بررسی گردید. برای این منظور 120 نمونه خاک از سه کاربری اراضی مجاور هم شامل جنگل، مرتع و کشاورزی در دو عمق 0-10 و20-10سانتی متری از حوزه آبخیز کسیلیان جمع آوری گردید. اندازه گیری نرخ فرسایش پاشمانی تحت شرایط آزمایشگاهی و با استفاده از شبیه ساز باران و فنجان پاشمان انجام شد. نتایج آنالیز واریانس نشان داد که اختلاف معنی داری بین نرخ فرسایش پاشمانی در کاربری های مختلف وجود ندارد. همچنین شاخص فرسایش پذیری خاک، وزن مخصوص ظاهری و شاخص پایداری خاکدانه ها در هر دو عمق بین کاربری های مختلف در سطح 99 درصد دارای اختلاف معنی دار هستند. تغییر کاربری جنگل به کاربری کشاورزی و مرتع درصد ماده آلی را به ترتیب 93/59 و 62/33 درصد در عمق سطحی و همچنین 33 /33 و 89/25 درصد در عمق زیرین کاهش داده است. شاخص فرسایش پذیری خاک در عمق سطحی به ترتیب در کاربری کشاورزی و مرتع 7/85 و 28/114% و در عمق 20-10 سانتی متر نیز 09/9و 72/72 % نسبت به کاربری جنگل افزایش داشته است. پایداری خاکدانه ها هم در عمق سطحی در کاربری مرتع و کشاورزی به ترتیب18/18% و06/56% و در عمق 20-10 سانتی متر نیز39/17و17/52 % نسبت به کاربری جنگل کاهش داشته است. نتایج همبستگی پیرسون نشان داد که درصد سیلت در کاربری کشاورزی دارای همبستگی مثبت معنی دار (69/ 0=r ، 018/0= p)، ماده آلی در کاربری مرتع دارای همبستگی منفی معنی دار(767/0= r ، 001/ 0= p) و شاخص فرسایش پذیری خاک در کاربری کشاورزی دارای همبستگی مثبت معنی دار (758/0 r =و 00/0 p=) با نرخ پاشمان می باشد. همچنین بین شاخص پایداری خاکدانه با وزن مخصوص ظاهری ( 259/0 ,sig=046/0=r) و ماده آلی (433/0=r و 001/0sig=) همبستگی مثبت معنی دار وجود دارد. و بین شاخص فرسایش پذیری خاک با درصد ماده آلی ( 00/0 ,sig=0497/-0=r) همبستگی منفی معنی دار وجود دارد. شاخص تخریب نیز در کاربری مرتع و کشاورزی نسبت به جنگل دارای مقادیر منفی بوده است.
جبار هادی قورقی قربان وهاب زاده
چکیده رسوبات معلق رودخانه به عنوان مهمترین پیامد فرسایش خاک و انتقال این مواد به آبراهه ها هستند. حجم زیادی از این رسوبات، در پشت سدها، آبهای ساکن، چاله های داخلی و دریاها و اقیانوسها ته نشین می شود. این تحقیق با هدف تهیه و تدقیق منحنی سنجه رسوب معلق در ایستگاه های هیدرومتری واقع بر رودخانه های تلوار و چم شور در حوضه سفیدرود استان کردستان انجام شد. با استفاده از معادله سنجه رسوب و با دخالت دادن عوامل موثر دیگر در انتقال رسوب، معیارهای هیدرولوژیکی و اقلیمی زمان نمونه برداری، داده ها تفکیک گردید. برای انتخاب مدل بهینه 12 شاخص مورد استفاده قرار گرفت. در ایستگاه های حسن خان و شادی آباد روشی که در آن تقسیم بندی داده ها به صورت سال پر آب، سال کم آب و فصول هیدرو اقلیمی، (روش m6-9) انجام گرفته بوده با در نظر گرفتن برآیند 12 شاخص مختلف دارای بیشترین دقت و کمترین خطا بوده، به عنوان بهترین روش و در ایستگاه دهگلان روشی که در آن تقسیم بندی داده ها بر اساس سال فصول هیدرواقلیمی و کلاسه بندی دبی جریان به دو کلاس انجام گرفته بود (روش m9-4)، به عنوان روش بهینه انتخاب گردید. روش کلی 32/73 درصد و روش بهینه 2/34 درصد به طور متوسط درسه ایستگاه رسوب معلق برآوردی را کمتر از مقدار واقعی برآورد کردند. نتایج نشان داد که تغییرات میزان و نوع بارش در سال های پرباران و کم باران و همچنین فصول و ماه های مختلف سال با ایجاد تغییرات پیچیده و ترکیبی در شرایط فیزیکی و رطوبتی خاک و پوشش گیاهی، در نهایت منجر به تغییرات غیر یکنواختی در میزان فرسایش سطح حوضه، دبی جریان و رسوب معلق حمل شده توسط رودخانه ها می گردد. با تفکیک داده ها برای شرایط مختلف بارش و جریان می توان عدم یکنواختی را حذف نموده و شرایط را برای ایجاد منحنی سنجه رسوب با دقت و صحت بالاتر هموار نمود. همچنین نتایج تایید کرد که تأخیر طبیعی ایجاد شده در شرایط بارش و جریان توأم با پیچیدگی های اثر دما و پوشش گیاهی موجب می شوند که در نظر گرفتن فصول هیدرواقلیمی منطقه اثر قابل ملاحظه ای بر افزایش دقت و صحت منحنی سنجه رسوب نسبت به فصول اصلی داشته باشد. واژگان کلیدی: بار معلق، حوضه آبخیز سفیدرود، رودخانه های تلوار و چم شور، منحنی سنجه رسوب
محمد ایوب محمدی بلبان آباد قربان وهاب زاده
فرسایش خاک یکی از مهمترین مسائل زیست محیطی، کشاورزی و تولید غذا در جهان است که در سال های اخیر با افزایش جمعیت شدت یافته است. میزان فرسایش در ایران نیز طی دهه های اخیر افزایش چشمگیری یافته است به طوری که میزان آن در سال 1330 حدود 500 میلیون تن، در سال 1340 حدود 750 میلیون تن، در سال 1350 حدود یک میلیارد تن و در سال 1372 بین 2 تا 2/2 میلیارد تن گزارش شده است (حسینی و قربانی، 1384). از طرفی، پیچیدگی فرآیند و اشکال مختلف فرسایش، پراکنش مکانی و زمانی آن و همچنین نبود و یا کمبود آمار و اطلاعات در اغلب حوزه های آبخیز، استفاده از مدل های تجربی مبتنی بر متغیّرهای در دسترس را ضروری می کند. لذا در این پژوهش که در حوزه آبخیز معرّف خامسان واقع در استان کردستان انجام گرفت، رابطه بین بارش، رواناب و رسوب در مقیاس کرت با استفاده از انواع رگرسیون دو و چند متغیّره و با تغییر شکل مختلف داده ها و نیز تغییرات زمانی تولید رسوب و رواناب بررسی شد. بدین منظور، ابتدا پس از هر رگبار منجر به تولید رواناب، مقادیر رواناب و رسوب در مخزن انتهائی کرت ها ی دائمی جمع آوری گردید، داده های بارش نیز از ایستگاه هواشناسی ثبات موجود در مجاورت کرت ها تهیه و با توجه به سابقه تحقیق مشخصه های مختلف رگبار و رواناب شامل مدت و مقدار بارش، حداکثر شدت لحظه ای و شدت در پایه های زمانی مختلف از جمله10، 15، 20، 25، 30، 35، 40، 45، 50، 55، 60، 65 و 90 دقیقه ای، شدت متوسط بارش، چارک های اول، دوم، سوم و چهارم بارندگی، انرژی جنبشی رگبار و همچنین ضریب، ارتفاع و حجم روان آب محاسبه شد. نتایج نشان داد که رسوب دهی کرت ها دارای بیشترین همبستگی معنی دار با حجم رواناب، حداکثر شدت های 20، 25، 55، 60 و 65 دقیقه ای با مقادیر ضریب همبستگی به ترتیب برابر با (887/0، 810/0، 813/0، 818/0، 821/0 و 814/0) می باشد. تولید رواناب کرت نیز دارای بیشترین همبستگی با مقدار بارش و چارک های سوم و چهارم بارندگی در سطح اطمینان 99 درصد می-باشد. همچنین نتایج نشان داد که مدل لگاریتمی با بیشترین ضریب تبیین (825/0)، ضریب کارایی (84/0) و حداقل خطای تخمین (57/11) و rmse (058/0)، بهترین مدل در تبیین تولید رواناب کرت می باشد. بعد از آن به ترتیب مدل-های توانی و معکوس با مقادیر ضریب کارائی (8/0 و 794/0)، ضریب تبیین (769/0 و 768/0) و خطای تأیید (73/4 و 84/3) قرار دارد. نتایج همچنین نشان دهنده بهینه تر بودن مدل های چندگانه در تبیین رسوب رگبارها می باشد که بعد از آن مدل های منحنی s، مکعبی، سهمی، نمایی، توانی و خطی قرار می گیرد. بررسی تغییرات زمانی رواناب و رسوب نیز نشان داد که از بین تمام پارامترها، در درجه اول حداکثر شدت رگبار در پایه زمانی 20 دقیقه و حجم روان آب و در مرحله بعد شدت های 25 و 30 دقیقه ای جزو مهمترین مشخصه ها در تبیین تغییرات زمانی تولید رسوب است که با نتایج بخش رگرسیون هم سو می باشد. درنهایت تحلیل نتایج موید حداقل بودن متوسط تولید رواناب و رسوب در فصل اسفند به ترتیب با مقدار 36803/0 متر مکعب و 12343/0 کیلوگرم و حداکثر بودن متوسط تولید رواناب (92655/0 مترمکعب) و رسوب (51511/0 کیلوگرم) به ترتیب در ماه های دی و آبان است.
حمیدرضا عبدالهی قربان وهاب زاده
چکیده کشور ایران به لحاظ موقعیت خاص جغرافیایی، در اکثر مناطق، از اقلیمی خشک و نیمه خشک برخوردار بوده که همه ساله با وقوع سیلاب های فصلی با خسارت های جبران ناپذیری مواجه است. تحقیق حاضر به بررسی تاثیر اقدامات آبخیزداری روی سیلاب به روش کمی و کیفی در حوضه آبخیز گوشک آباد خراسان رضوی با استفاده از مدل hec-hms و آزمون کای اسکوئر پرداخته است. حوضه آبخیز گوشک آباد با مساحت 61/44 کیلومترمربع در شمال شرق ایران بین عرض های جغرافیایی ?23.2?45?36 تا ?39.1?38?36 شمالی و طول های ?32.1?39?59 تا ?55.1?33?59 شرقی قرار دارد. در این تحقیق پس از تهیه اطلاعات مورد نیاز، از روش شبیه سازی هیدرولوژیکی scs در تبدیل رابطه بارش-رواناب در سطح زیرحوضه ها استفاده شد. محاسبه دبی اوج و حجم سیلاب با کاربرد مدل hec-hms و واسنجی لازم برای پارامترهایی چون تلفات اولیه، شماره منحنی و زمان تاخیر صورت گرفت. برای ارزیابی کیفی با استفاده از پرسشنامه اقدام به جمع آوری اطلاعات گردید و سپس با آزمون کای اسکوئر مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان داد که دبی اوج و حجم سیلاب پس از انجام اقدامات آبخیزداری به ترتیب به میزان 94/38 و72/25درصد کاهش داشته است. ارزیابی کیفی اقدامات آبخیزداری از طریق پرسشنامه، نمایانگر کاهش تعداد سیل، میزان گل آلودگی آب ها، افزایش میزان محصولات زراعی، کاهش مهاجرت و همچنین کاهش زمین های بایر بر اثر اقدامات آبخیزداری می باشد که از لحاظ آماری نیز معنی دار می باشد. کلمات کلیدی: گوشک آباد، hec-hms، اقدامات آبخیزداری، شبیه سازی هیدرولوژیکی.
ملیحه نوروزی قربان وهاب زاده
تغییرات کاربری اراضی یک روند فراگیر مهم اکولوژیکی جهانی و محلی می باشد و به عنوان یکی از چالش های عمده در قرن بیست و یکم مطرح خواهد بود و حتی برخی اعتقاد به شدیدتر بودن تاثیرات آن نسبت به پدیده ی تغییر اقلیم دارند. یکی از روش های مورد استفاده برنامه ریزان جهت کنترل روند تغییرات کاربری اراضی، مدل سازی می باشد. این مطالعه با هدف مدل سازی تغییرات کاربری اراضی بخشی از حوزه آبخیز تجن و سیاه رود انجام گرفت. به منظور آنالیز تغییرات از 3 تصویر مربوط به ماهواره landsat، سنجنده tm (1366 و 1390) و سنجنده etm+ (1380) استفاده گردید. برای مدل سازی پتانسیل انتقال از روش شبکه عصبی مصنوعی استفاده شد. در این روش 5 زیر مدل (جنگل، کشاورزی، مسکونی، مرتع و کامل) و 6 متغیر (شامل 2 متغیر بصورت ایستا و 4 متغیر به صورت پویا) در طی 2 دوره واسنجی (1380-1366 و 1390-1380) مورد استفاده قرار گرفت. تخصیص تغییر به هرکاربری با استفاده از زنجیره مارکف محاسبه شد و در نهایت نقشه های کاربری اراضی مربوط به سال های 1390 و 1395 با استفاده از مدل پیش بینی سخت، پیش بینی گردید. صحت مدل سازی با استفاده از دو روش ارزیابی شد. نتایج نشان داد طی دوره واسنجی اول و دوم بترتیب 17286 و 20301 هکتار از سطح اراضی جنگلی کاسته، 16486 و 9922 هکتار به سطح اراضی کشاورزی و 4329 و 4605 هکتار به اراضی مسکونی اضافه شده است. کاربری مرتع در طی دوره واسنجی اول 3530 هکتار کاهش و در دوره واسنجی دوم 5774 هکتار اضافه شده است. بیشترین تغییرات در طی دوره مورد مطالعه شامل تبدیل اراضی جنگلی به کشاورزی بود (22445 هکتار). پیش بینی تغییرات برای سال 1395 نشان داد که نسبت به سال 1390 تخریب 8910 هکتاری را در کلاس کاربری جنگل و افزایش 2237، 3562 و 2198 هکتار را بترتیب در کلاس های مرتع، کشاورزی و مسکونی خواهیم داشت. ارزیابی صحت مدل سازی پتانسل انتقال با استفاده از شبکه عصبی مصنوعی در اکثر سناریوها صحت بالایی را نشان داد (71 تا 89 درصد).
میلاد فروزانفر قربان وهاب زاده
زمین لغزش یکی از انواع ناپایداری های دامنه ای است که هرساله خسارات مالی وتلفات جانی فراوانی را بر زندگی انسان ها وارد نموده و از جنبه های مختلف ژئومورفولوژی و فرسایش و رسوب در حوزه های آبخیز مهم تلقی می گردد. نظر به تاثیرات نامطلوبی که وقوع حرکات توده ای و زمین لغزه ها بر روی سیستم های اجتماعی-اقتصادی و طبیعی دارند لزوم شناخت مناطق حساس به زمین لغزش برای اجتناب از خطر و جلوگیری از بروز خسارات مالی، جانی، زیست محیطی و شروع اقدامات حفاظتی و پیشگیری امری بسیار ضروری به نظر می آید. بسیاری از اطلاعات عوامل موثر در وقوع زمین لغزش به صورت محاوره ای بوده و از نوع اطلاعات غیردقیق می باشد که این گونه محدودیت ها دقیقاً ایده اساسی تئوری فازی می-باشد. روش منطق فازی علاوه بر بیان ساده و قابل فهم، به دلیل در نظر گرفتن محدوده ای از احتمالات با توجه به نقش سایر عوامل، روشی کارا و با دقت بالا در پهنه بندی حساسیت به وقوع زمین لغزش ها می باشد. استان مازندران به دلیل محصورشدن بین دریای خزر و رشته کوه های البرز وضعیت ویژه ای از لحاظ شرایط اقلیمی دارد. عواملی چون بارندگی مناسب به همراه سازندهای حساس به فرسایش و نیز قرار گرفتن بر روی کمربند کوهزایی آلپ-هیمالیا و فعال بودن گسل-ها، پتانسیل لازم برای وقوع حرکات توده ای از جمله زمین لغزش را در این استان فراهم نموده است. تحقیق حاضر در راستای بررسی و ارزیابی حساسیت به زمین لغزش با استفاده از منطق فازی و سامانه اطلاعات جغرافیایی در بخشی از حوزه آبخیز تالار انجام گرفته است. در این تحقیق عواملی چون درجه و جهت شیب، ارتفاع از سطح دریا، زمین شناسی، کاربری اراضی، فاصله از عناصر خطی چون گسل، آبراهه و جاده، شاخص پوشش گیاهی تفاضلی نرمال شده و شکل شیب به عنوان پارامترهای موثر در وقوع زمین لغزش مورد بررسی قرار گرفتند. به منظور پهنه بندی حساسیت زمین لغزش از برنامه نوشته شده در نرم افزار matlab 7.1 و سه تابع عضویت مثلثی، گوسی، گمبل و نرم افزار gis 9.3 استفاده گردیده است. همچنین به منظور تعیین وزن هر یک از عوامل تاثیرگذار و هریک از کلاس های عوامل موثر در پهنه بندی حساسیت زمین لغزش از روش فرآیند تحلیل سلسله مراتبی و نسبت فراوانی استفاده گردید. برای مقایسه نقشه های خروجی و نیز کلاس های مختلف حساسیت با یکدیگر از عامل نسبت تراکمی (dr) و جمع کیفی (qs) استفاده شد. نتایج این تحقیق نشان می دهد که دو عامل زمین شناسی وشیب به ترتیب بیشترین تاثیر را بر وقوع زمین لغزش در منطقه مورد مطالعه را دارند. پهنه بندی حساسیت زمین لغزش با استفاده از الگوریتم فازی و توابع عضویت مثلثی نشان داده که به ترتیب 15%، 10%، 35% و 40% لغزش های اتفاق افتاده در کلاس های حساسیت کم، متوسط، زیاد و خیلی زیاد قرار گرفته است. همچنین نتایج پهنه بندی حساسیت زمین لغزش با استفاده از تابع عضویت گوسی (زنگوله ای) بیانگر وجود 5/12% لغزش ها در کلاس حساسیت کم، 5/7% لغزش ها در کلاس حساسیت متوسط، 45% لغزش ها در کلاس حساسیت زیاد و 35% لغزش ها در کلاس حساسیت خیلی زیاد می باشد.علاوه بر این نتایج پهنه بندی حساسیت زمین لغزش با استفاده از تابع عضویت گمبل نشان داد که 5/12% لغزش ها در کلاس حساسیت کم، 25% لغزش ها در کلاس حساسیت متوسط، 5/42% لغزش ها در کلاس حساسیت زیاد و 20% لغزش ها در کلاس حساسیت خیلی زیاد قرار گرفته است. نتایج ارزیابی نقشه های پهنه بندی حساسیت زمین لغزش بیانگر صحت و دقَت بیشتر نقشه تهیه شده با تابع مثلثی در مقایسه با دیگر توابع مورد استفاده در منطقه مورد مطالعه بوده است.
محمد بابایی قربان وهاب زاده
چکیده پخش سیلاب فنی است که به موجب آن سیلاب ها از مسیر متعارف یک آبراهه، مسیل یا خشکه رود منحرف شده و در سطح اراضی مجاور به وسیله عملیات مکانیکی پخش می شود به نحوی که بتواند در بهبود زراعت و پوشش گیاهی و تغذیه آبخوان ها موثر واقع شود و مانع از هرز رفتن آب گردد. این روش در مناطقی که جریان آب های هرز و سطحی مصادف با فصل رویش گیاهان منطقه باشد بهترین نتیجه حاصل خواهد شد. اجرای طرح های پخش سیلاب افزون بر حل بخش عظیمی از مسائل ناشی از جاری شدن سیلاب ها و هدر رفت آنها می تواند راه کارهای زیر بنایی برای حل مسائل مهمی چون گسترش بیابان ها، تخریب مراتع، تغذیه آبخوان ها، توسعه منابع آبی و توسعه پایدار منابع طبیعی تجدید شونده و کشاورزی شود به طوری که از این طریق امکان حل مسائل اجتماعی و اقتصادی ذی- ربط در کشور نیز فراهم شود. منطقه مورد مطالعه حوزه آبخیز جمعاب موچنان در شمال غرب شهرستان مشهد، واقع شده است. مقایسه خصوصیات خاک در منطقه پخش سیلاب و منطقه شاهد نشان داد که بسیاری از خصوصیات خاک در اثر عملیات احیایی )پخش سیلاب( دچار تغییر شده اند افزایش میزان ماده آلی خاک، هدایت الکتریکی، درصد رس و سیلت و همچنین کاهش معنی داری شن از مهمترین نتایج این تحقیق می باشد. در مجموع با توجه به افزایش رس، ماده آلی و هدایت الکتریکی و کاهش درصد شن بر اثر پخش سیلاب می توان نتیجه گرفت که اجرای طرح پخش سیلاب در منطقه، سبب بهبود و اصلاح خاک پهنه پخش سیلاب شده و با توجه به نوع و میزان تغییرات عناصر خاک، برخی از خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک تغییر یافته و این تغییرات در مجموع باعث حاصل خیزی خاک در مقایسه با پهنه شاهد شده است که خود می تواند به مفهوم تاثیر مثبت بهره برداری از سیلاب ها در چارچوپ طرح های پخش سیلاب باشد .
کیوان خرمی جلودارلو قربان وهاب زاده
بسیاری از کشورهای در حال توسعه در مناطقی که بارندگی به صورت فصلی و غیر قابل پیش بینی است، واقع شده اند. در این کشورها تهیه آب تا حد زیادی از طریق ذخیره کردن آن در فصل پر باران برای فصل های کم باران و در سال های مرطوب برای سال های خشک انجام می شود. یکی از راه-های برطرف کردن کمبود های فصلی آب، استفاده از آب های زیرزمینی است. یکی از شیوه های ذخیره سازی و استفاده از آب های زیرزمینی، سد زیرزمینی می باشد که از جمله تکنیک هایی است که به کمک آن می توان از طریق بهبود مدیریت منابع آبی موجود، بهره وری از این منابع را افزایش داد، سد زیرزمینی یک روش ساده و کاربردی برای جمع آوری و ذخیره سازی آب در مناطق خشک و نیمه خشک می باشد. یکی از نکات مهم در مبحث سد زیرزمینی مکان یابی مناسب آن می باشد. در این پژوهش به بررسی و انتخاب محل های مناسب احداث سد زیرزمینی در حوضه آبخیز قره سو پرداخته شد. عوامل زیادی در مکان یابی مناطق مناسب سد زیرزمینی تاثیرگذار هستند که در این-جا ابتدا شرایط اقلیمی و فیزیوگرافی حوضه آبخیز قره سو بررسی شده و سپس عوامل توپوگرافی، زمین شناسی، هیدرولوژی، هیدروژئولوژی، قابلیت و کاربری اراضی حوضه مورد نظر با استفاده از اطلاعات، نقشه ها، داده های مورد نیاز، گزارشات، سیستم اطلاعات جغرافیایی، تصاویر ماهواره ای و... مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در عوامل مختلف دخیل در مکان یابی و انتخاب محل های مناسب برای احداث سد زیرزمینی در حوضه آبخیز قره سو معیارهای متعددی همانند شیب، آبراهه ها، قنوات، زمین شناسی، سنگ بستر،گسل ها، کاربری اراضی، کیفیت آب های سطحی و زیرزمینی و... در نظرگرفته شد. در هر عامل با در نظر گرفتن عامل محدود کننده و عامل مناسب برای انتخاب مناطق مناسب سد زیرزمینی به تولید نقشه در سیستم اطلاعات جغرافیایی اقدام شد. بنابراین نقشه های حاصل از مراحل مختلف تلفیق و ترکیب شده و در نتیجه نقشه های محل های مناسب و آبراهه های مناسب احداث سد زیرزمینی در حوضه آبخیز قره سو ایجاد شدند. نتایج نشان دادند که از لحاظ مکان یابی حدود 30 درصد از حوضه آبخیز مورد نظر مناسب برای احداث سد زیرزمینی می باشد.
فاطمه بلالی سوچلمایی قربان وهاب زاده
زمین لغزش یکی از انواع ناپایداری های دامنه ای است که هر ساله خسارات مالی و تلفات جانی فراوانی را بر زندگی انسان ها وارد نموده و از جنبه های مختلف ژئومورفولوژی و فرسایش و رسوب در حوزه های آبخیز مهم تلقی می گردد. تحقیق حاضر در راستای بررسی و ارزیابی حساسیت زمین لغزش با استفاده از تئوری بیزین و مدل منطق فازی در بخش مرکزی حوزه آبخیز نکارود انجام گرفته است. در این تحقیق 9 عامل که شامل عوامل درجه شیب، جهت شیب، ارتفاع از سطح دریا، فاصله از گسل، فاصله از شبکه آبراهه ، فاصله از جاده، کاربری اراضی، سنگ شناسی،شکل شیب به عنوان عوامل موثر بر زمین لغزش در منطقه مورد مطالعه، شناسایی و مورد تجزیه و تحلیل و ارزیابی قرار گرفتند. به منظور پهنه بندی حساسیت زمین لغزش از نرم افزار matlab7.1 و gis استفاده گردیده است. برای مقایسه نقشه های خروجی و نیز کلاس های مختلف حساسیت با یکدیگر از شاخص جمع کیفیqs استفاده شد. نتایج این تحقیق نشان می دهد که عامل درجه شیب، سنگ شناسی و کاربری اراضی مهم ترین عوامل موثر بر وقوع زمین لغزش در منطقه می-باشند. پهنه بندی حساسیت زمین لغزش با استفاده از تئوری بیزین نشان داد که به ترتیب 90/12، 58/22، 81/25 و 71/38 درصد از لغزش های اتفاق افتاده در کلاس های حساسیت کم، متوسط، زیاد و خیلی زیاد قرار گرفته است. همچنین نتایج پهنه بندی حساسیت زمین لغزش با استفاده از منطق فازی بیانگر وجود 26/32 درصد لغزش ها در کلاس حساسیت کم، 13/16 درصد لغزش ها در کلاس حساسیت متوسط، 13/16 درصد لغزش ها در کلاس حساسیت زیاد و 48/35 درصد لغزش ها در کلاس حساسیت خیلی زیاد قرار گرفته اند. نتایج حاصل از ارزیابی روش ها بر اساس شاخص جمع کیفیqs نشان داد که منطق فازی با دارا بودنqs برابر با 41483/0مناسب ترین روش و دارای بیشترین دقت و صحت در منطقه مورد مطالعه بوده است.
آتیکه افضلی کاکا شاهدی
ارزیابی کیفیت آب¬های زیرزمینی برای اطمینان از استفاده ایمن و پایدار از این منابع مهم است. با این حال، توصیف شرایط کیفیت آب با توجه به تنوع مکانی آلاینده¬های مختلف و طیف گسترده ای از شاخص هایی (مواد شیمیایی، فیزیکی و بیولوژیکی) که می¬تواند اندازه گیری شود، به طور کلی دشوار است. در تحقیق حاضر، کیفیت آب زیرزمینی مخروطه افکنه هراز واقع در جنوب دریای خزر در طول سالهای 1378 تا 1386 با استفاده از روش پایپر، شولر، ویلکوکس و gqi مورد بررسی قرار گرفته است. روش پایپر بیانگر تیپ و رخسار بی کربناته کلسیک آب زیرزمینی در 29 چاه و بیکربنات سدیک در دو چاه است، روش شولر بیانگر کیفیت قابل قبول در تمام چاه ها به غیر از یک چاه (چاه شماره 29 با کیفیت متوسط) است، با استفاده از روش ویلکوکس مشخص شده که 100% نمونه های آب مورد بررسی در کلاس c3s1 قرار دارند، که بیانگر آب با کیفیت متوسط است. بررسی نمونه های آب با استفاده از روش gqi نیز نشان داده که کل محدوده مطالعاتی از لحاظ این شاخص دارای کیفیت تقریبا خوب می¬باشد، مقدار این شاخص برابر03/77 است. در ادامه تحقیق جهت بررسی تغییرات آب زیرزمینی از مدل ریاضی که می¬تواند بیانگر تاثیر نوع بهره برداری¬های گذشته و فعلی باشد، استفاده شده است. استفاده از مدل¬های رایانه¬ای یکی از روشهای ارزان و سریع در مطالعه منابع آب¬زیرزمینی است، با توجه به تغییر و تحولات آب¬های زیرزمینی در سالیان اخیر در بیشتر دشت¬های کشورکه به سمت کاهش ذخیره آبخوان¬ها سوق پیدا نموده است، بررسی و شناسایی رفتار آبخوان¬ها امری ضروری بوده و برای دستیابی به این مهم، بهترین راه شبیه سازی (simulation) آبخوان¬ها می¬باشد. شبیه سازی رفتار آبخوان¬ها و اعمال تنش های مختلف با سناریوهای طراحی شده متفاوت، می¬تواند در مدیریت منابع آب¬زیرزمینی نقش تعیین کننده¬ای داشته باشد. در تحقیق حاضر پس از تعیین کیفیت آب جهت شرب و کشاورزی، با روشهای ذکر شده، کمیت و کیفیت آبخوان با استفاده از نرم افزار gms و با مدل¬های modflow و mt3dms بررسی شد. modflow قادر به شبیه سازی کمیت آب زیرزمینی و mt3dms قادر به شبیه سازی کیفیت آب زیرزمینی است. با استفاده از modflow مشخص گردید که حداکثر تراز آب در جنوب محدوده آبخوان مخروطه افکنه هراز با مقدار 07/125 متر و حداقل آن در شمال محدوده مدل و در مجاور ساحل با مقدار 52/17- متر قرار گرفته است. همچنین براساس خروجی مدل mt3dmsکه براساس مقدار cl تهیه شده است، حداکثر مقدار این عامل در سمت شرق و شمال غرب منطقه به مقدار 17/297 میلی گرم برلیتر، قرار گرفته است. سیاست مدیریتی اعمال شده، بهره¬برداری از محدوده آبخوان مخروطه افکنه هراز در سال آبی 1387- 1386مانند سال قبل از آن، بوده است. پیش بینی¬های مدل حاکی از آن بوده که در تمام پیزومترها تراز آب در شهریور سال آبی 1387-1386 نسبت به شهریور سال آبی 1386-1385بطور متوسط به مقدار 749916/0 متر افزایش خواهد یافت و حداکثر مقدار کلر بدون تغییر باقی خواهد ماند.
شقایق میرکی قربان وهاب زاده
نوسان¬های اقلیمی و دخالت¬های انسان در طبیعت از عوامل ایجاد انواع حرکات توده¬ای هستند.زمین¬لغزش یک خطر ژئولوژیکی است که معمولا در مناطق کوهستانی و پرباران بصورت مکرر دیده می شود. هدف از انجام این پژوهش، مقایسه¬ی کارایی سه مدل آماری رگرسیون لجستیک، مدل احتمالاتی نسبت فراوانی و فرآیند تحلیل سلسله مراتبی در تهیه نقشه¬ پهنه¬بندی زمین¬لغزش در حوزه آبخیز چشمیدر واقع در استان کردستان می¬باشد.17 عامل موثر بر رخداد زمین¬لغزش شامل درصد شیب، جهت شیب، ارتفاع از سطح دریا، انحنای شیب، انحنای طولی شیب، انحنای عرضی شیب، لیتولوژی، کاربری اراضی، فاصله از شبکه آبراهه، تراکم آبراهه، فاصله از گسل، تراکم گسل، فاصله از جاده، بارندگی، شاخص حمل رسوب، شاخص توان آبراهه و شاخص رطوبت در 60 نقطه لغزشی به¬عنوان نفاط ناپایدار و 60 نقطه لغزشی به¬عنوان نقاط مقاوم به زمین¬لغزش در منطقه مورد پژوهش ارزیابی شدند. روابط بین زمین¬لغزش¬ها و عوامل موثر، توسط مدل آماری رگرسیون لجستیک، مدل احتمالاتی نسبت فراوانی و فرآیند تحلیل سلسله مراتبی محاسبه شد. نقشه پهنه¬بندی خطر زمین¬لغزش¬ها با موقعیت لغزش¬ها مقایسه و آزمون شدند. روش رگرسیون لجستیک به پنج طبقه با حساسیت خیلی کم (57/44%) حساسیت کم (48/11%)، حساسیت متوسط (51/12%)، حساسیت بالا (38/14%)، حساسیت بسیار بالا (03/17%)، ،طبقه¬بندی شد. .روش نسبت فراوانی نیز به پنچ طبقه با حساسیت خیلی کم (15/37%)، حساسیت کم (40/33%)، حساسیت متوسط (55/17%)، حساسیت بالا(11/9%) و حساسیت بالا (3%) تفکیک گردید، و نقشه فرآیند تحلیل سلسله مراتبی به چهار کلاس با حساسیت خیلی کم، حساسیت کم، حساسیت متوسط و حساسیت بالا تفکیک گردید. نتایج نشان داد روش رگرسیون لجستیک با 2/82% گستره آن زیر منحنی roc، در مقایسه با روش نسبت فراوانی با 80% و فرآیند تحلیل سلسله مراتبی با 70% صحت، از پیش¬بینی بالاتری در شناسایی مناطق مستعد و حساس به زمین¬لغزش در منطقه مورد بررسی برخوردار می¬باشد. بنابراین مدل آماری رگرسین لجستیک کارایی بهتری برای منطقه مورد بررسی دارد.
محمدرضا قویمی پناه محسن پورکرمانی
چکیده ندارد.