نام پژوهشگر: فضه صالحی
فضه صالحی عبّاس محمّدیان
دو اصطلاح حال و مقام، از مباحث پر مناقشه نزد صوفیان می¬باشد که جوانب آن، به درستی آشکار نیست. مولّفانِ کتب آموزشیِ صوفیّه کوشیده¬اند تا با ذکر نظریّات گوناگون دربارهی روشن¬نمودن مفهوم این دو اصطلاح، تعریفی دقیق از آن¬ها ارائه نمایند. اهمّیّت مسأله چنان بوده که در بسیاری از کتب آموزشی صوفیّه، فصلی به این مباحث اختصاص یافته است. در اللّمعابونصرسرّاج، تعریفی واضح از دو اصطلاح حال و مقام و مصداقهای آن ارائه شده و همین تعریف، مبنای تعاریف بسیاری از عرفا واقع گشته است. دنیای تصوّف، در قرن سوم و چهارم دانش و معلومات خاصّی را می¬طلبید که بدون آن، سالک قادر نبود به متعالی¬ترین فروغ معنوی نایل گردد، لذا عارفان به تقسیم¬بندی و ذکرِ چگونگی مراحل سیروسلوک عرفانی پرداختند؛ امّا به دلیل این¬که هر عارفی متناسب با شیوهی سلوک و تجربههای عرفانی خود، مراحل سیروسلوک را تبیین مینمود، دریافتهای آنان از مقامات عرفانی نیز متفاوت بیان شده است. در این میان، دیدگاه عطّار و ابونصرسرّاج بیش از دیگران مقبولیّت یافته است. ابونصرسرّاج در کتاب اللّمع فی¬التّصوّف، هفت مقام را که متناسب با عرفان عابدانه هستند، به منزلهی مقامات اصلی برگزیده است؛ امّا مقاماتی که عطّار برای مراحل سیروسلوک در منطقالطّیر به آنها پرداخته، متناسب با عرفان عاشقانه و حاصل ابتکار خود اوست و هیچ¬کدام در میان عرفای پیشین به منزلهی مقام عرفانی ذکر نشده¬اند؛ لذا نگارنده¬ی این پژوهش بر آن است تا به تطبیق این مقامات بپردازد و دیدگاههای آنان را مورد بررسی قرار دهد.