نام پژوهشگر: فاطمه غلامی زارع زاده
فاطمه غلامی زارع زاده محسن پورمختار
یکی از داستان های تاریخی و در عین حال سمبلیک قرآن که به دلایل مختلف در متون عرفانی بارها تکرار شده، داستان ملاقات موسی و خضر (علیهما السلام) است که به دلایل ظرایف و پیام های گوناگون آن بستر مناسبی برای عرفای مسلمان و تأویلات باطن گرایانه ایشان ایجاد کرده است. داستان خضر و موسی (ع) به دلیل نوع حوادث و، وقایع و اعمال به ظاهر عرف، این امکان را برای عارفان فراهم کرده است که با قرائت ها و زوایای مختلف به تأویل و تحلیل ماجرا این دو بزرگوار بپردازند. مفسران قرآن نیز برای درک فهم آیات به روش های مختلفی تمسک جسته اند؛ عده ای عقل را منبع درک و فهم آیات قرآن قرار داده اند و عده ای دیگر با توسل به احادیث و روایات آیات قرآن را تفسیر کرده اند. در این میان تنها تفاسیر عرفانی با روش کشف و شهود درصدد فهم آیات قرآن کریم برآمده و رویکرد تأویل گرایانه ای ارائه کرده اند. به منظور تحقق نگاه عرفانی به این داستان بر آن شدیم تا سیمای خضر را در ادبیات منثور عرفانی از ابتدا تا قرن هفتم هجری قمری مورد بررسی قراردهیم. در این پایان نامه سعی بر آن شد که مدعیات مسطور در تأویلات مختلف کتاب های مشهور عرفانی از سده های نخستین تا قرن هفتم هجری با سیاق داستان و سایر عبارات قرآنی مقایسه شده و به دقت مورد بررسی قرار گرفته است که در این میان به دیگر جنبه های عرفانی داستان و استفاده های سلوکی از داستان و رابطه پیر و مراد نیز توجه شده است.