نام پژوهشگر: اسحق رحیمیان بوگر
ناهید رحیم زاده ایمان اله بیگدلی
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مهارت های مثبت اندیشی مبتنی بر مراحل تغییر در پیشگیری از عود اعتیاد انجام شده و روش پژوهش از نوع شبه آزمایشی بوده و جامعه آماری کلیه افراد مراجعه کننده به مرکز درمان ترک اعتیاد شهرستان اراک بود که از میان آنان 30 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به طور تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل گماشته شدند. شرکت کننده های پژوهش با استفاده از مصاحبه بالینی و مصاحبه انگیزشی گزینش شده که پس از اتمام مرحله با استفاده از آزمایش ادرار در پیگیری 2ماهه مورد ارزیابی قرار گرفتند. جهت تحلیل داده ها از آمار توصیفی (فراوانی و درصد ) و آزمون خی دو استفاده شد. نتایج آزمون خی دو نشان داد که تفاوت معناداری بین فراوانی عود در دو گروه وجود دارد. پیرو این نتایج می توان استدلال نمود که این شیوه مداخله ای می تواند به عنوان یک روش مداخله ای مناسب برای این جامعه پژوهشی به کار گرفته شود. لذا پیشنهاد می شود کار آزمایه های بالینی مشابه در این زمینه جهت تایید بیشتر یافته ها و طراحی یک مدل درمانی مناسب تر انجام گیرد. نتایج نشان داد که آموزش مهارت های مثبت اندیشی مبتنی بر مراحل تغییر در پیشگیری از عود اعتیاد موثر است. واژه گان کلیدی: آموزش مهارت های مثبت اندیشی، مراحل تغییر، پیشگیری از عود، اعتیاد
سمیرا زحمت بر پروین رفیعی نیا
چکیده ندارد.
مقصود پوریوسف کلجاهی شاهرخ مکوند حسینی
1-1- مقدمه مولتیپل اسکلروزیس یا ام اس بیماری مزمن وناتوان کننده سیستم عصبی است که میلین سیستم اعصاب مرکزی (مغز ونخاع) را تخریب می کند و به دنبال آن به تدریج بخشی از عضلات بدن توانایی خود را از دست می دهند(کومی و لئوکانی ، 2001، وولین اسکای ، 2003). در حال حاضر بیش از 5/2 میلیون نفر در جهان به بیماری ام اس مبتلا هستند که حدوداً سیصد هزار نفر از آنها در آمریکای شمالی زندگی می کنند و تنها درآمریکا در هر هفته حدود 200 مورد جدید ام اس تشخیص داده می شود( میرشفیعی، 1387). تحقیقات آماری نشان داده اند حدود 40 هزار نفر در ایران به این بیماری مبتلا هستند(سلطانی،1386). میانگین سنی این بیماران 20 تا 40 سال است(برونر و اسچایرر ،2000). در ایران حدود 4/78 درصد از بیماران را زنان تشکیل می دهد(پاکدامن،2008). با توجه به اینکه تاکنون درمانی برای ام اس کشف نشده است، پژوهشگران و پزشکان به دنبال شناسایی راههایی برای کنترل نشانه های بیماری ام اس هستند. از طرفی تحقیقات نشان داده حدود 60 درصد از افرادی که مبتلا به بیماری های مزمن هستند برنامه درمانی خود را به صورت کامل دنبال نمی کنند(دونبار- جاکوب و مورتیمر- استفان ، 2001).از طرف دیگر، نتایج عدم پیروی از درمان در بیماران مبتلا به ام اس نشان داده است که بیمارانی که روند درمان خود را ادامه نمی دهند، افزایش سطح ناتوانی و پیشرفت بیماری را تجربه خواهند کرد(ریو ، پرسل ، تلز ، سانچز ، تینتور ، آروالو و همکاران 2005). یکی از روشهای مداخله ای که تاکنون اثربخشی آن بر برخی از مشکلات شناختی، رفتاری و هیجانی بیماران مورد بررسی قرار گرفته است، مصاحبه انگیزشی می باشد (میلر و سوورین ، 2004، امونس و رولنیک، 2001، بریت، هادسون، بلام پید، 2004، رسنیکو و همکاران، 2002). براساس تحقیقات زون و زوکف (2002) مصاحبه انگیزشی می تواند موجب افزایش تنوع رفتارهای درمانی از قبیل توجه بیشتر به برنامه مصرف دارو و قبول نسخه درمانی گردد. مشکلات ناشی از نشانه های بیماری، فرد را در توانایی انجام فعالیت های روزانه محدود می کند. حتی بیمارانی که به طور خفیف تحت تأثیر بیماری ام اس قرار گرفته اند نسبت به افراد سالم دچار کاهش توانایی انجام فعالیت های جسمی بوده و موجب می شود فعالیت های پایه زندگی روزانه ، فعالیت های مفید زندگی روزانه را کاهش دهد(صنیعی، 1381). مشکلات ناشی از نشانه های بیماری، توانایی فرد را در شرکت در فعالیت های اجتماعی روزانه و خانوادگی تحت تأثیر قرار می دهد. مروری بر تحقیقات گذشته حاکی از این مطلب است که بیماران مبتلا به ام اس دارای سطوح بالاتری از اضطراب، افسردگی و استرس نسبت به افراد سالم می باشند(مک کاب ، 2005). برخی از مطالعات نیز بر رابطه بین آسیب نقاط خاصی از مغز با اضطراب و افسردگی در بین این بیماران تأکید کرده اند(زورزون ، مسی ، ناسلی ، یوکمار ، موسلی ، کازاتو و همکاران، 2001). بیماری ام اس معمولاَ افراد را در سنینی مبتلا می کند که در مرحله مولد زندگی خود هستند و درباره نقش و مسئولیت های خانوادگی خود نگران اند(آمسونل ، 1996). این بیماری استقلال و توانایی فرد را برای شرکت موثر در خانواده و اجتماع تهدید می کند و همه ابعاد زندگی روزانه وی را تحت تأثیر قرار می دهد(برونر و سودس ، 1996). از طرف دیگر کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به ام اس به شدت تحت تأثیر سیر پیشرونده بیماری و ناشناخته بودن درمان آن است (جیم ، 2006). باتوجه به مطالب گفته شده در بالا محقق برآن شد تا به بررسی اثر جلسات مصاحبه انگیزشی به عنوان یک درمان شناختی بر پیروی از درمان و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به بیماری ام اس بپردازد. 1-2- بیان مسأله مولتیپل اسکلروزیس یا ام اس یک بیماری خود ایمنی است که باعث تخریب میلین سیستم عصبی مرکزی می شود(احمدی، ارسطو و نیکبخت، 2010). ام اس نام خود را از نواحی جراحت متعدد که در بررسی میکروسکوپیک مغز دیده می شوند گرفته است، این ضایعات پلاک نامیده می شوند(هاریسون ،1994، ترجمه اسلامی،1374). بسته به اینکه پلاک ها در کجای دستگاه اعصاب مرکزی باشند، نشانه های بیماری متفاوت خواهد بود. پیدایش پلاک در عصب یا راه بینایی سبب تاری دید تاکوری کامل موقتی می شود که اثر آن بصورت کاهش توان بینایی باقی می ماند. ایجاد پلاک در ساقه مغز موجب دوبینی، سرگیجه، تهوع، خواب رفتگی صورت، نورآلژی عصب سه شاخه، نیستاگموس چرخشی یا عمودی و فلج نگاه (gaze palsy) می گردد. تخریب میلین در نخاع نشانه های گوناگونی مانند ضعف خفیف تا فلج شدید اندام ها، اختلال اسفنگتری، ناتوانی جنسی، اشکال در کنترل ادرار، تندی رفلکس پاها، اسپاستی سیتی ، علامت بابنسکی، اختلالات حس های عمقی و سطحی و ادراکات حسی ویژه ای به شکل گزگز و خواب رفتگی ایجاد می کند. نشانه های گفته شده ممکن است تک تک یا به صورت آمیزه ای از آنها در بیماران مشاهده گردد(سلطان زاده،1376). امروزه اگر چه علت بیماری دقیقاً مشخص نشده است و نیز درمان کاملاً قطعی ام اس هنوز ناشناخته باقی مانده است ولی با این وجود درمان های کنونی بسیار امیدوار کننده بوده است. براساس تعریف سازمان بهداشت جهانی، ام اس نه تنها یک بیماری کشنده نیست بلکه اکثر افراد مبتلا می توانند یک زندگی تقریبا عادی و با طول عمر طبیعی داشته باشند و قدرت انطباق با بیماری را کسب نمایند( میرشفیعی،1387). معمولا بیماران بر طبق مقیاس وضعیت ناتوانی گسترش یافته (edss) طبقه بندی می-شوند. edss یک مقیاس ناتوانی عملکرد است که برای ارزیابی توانایی فرد جهت فعالیت های معمولی بیماران ام اس طراحی شده است. این مقیاس بین 0 تا 10 درجه بندی شده است. که درجه صفر آن برای افراد با معاینه نورولوژیک طبیعی و درجه 10 آن برای بیماران با مرگ ناشی از ام اس است(سونسون و گردل و الرت ،1994). علاوه بر نشانه های جسمانی و محدودیت هایی که به خاطر وجود آنها بر بیمار مبتلا به ام اس تحمیل می شود، این بیماری باعث بروز مسائل و مشکلات روحی و روانی در مبتلایان به این بیماری شده و تغییرات روانشناختی و هیجانی را در این افراد باعث می گردد. این تغییرات مربوط به ام اس شامل گستره وسیعی از پدیده ها شامل اضطراب، اندوه، افسردگی، بی ثباتی هیجانی و سرخوشی می باشد. همه این تغییرات باعث می شود فرد مبتلا به ام اس از کیفیت زندگی پایینی برخوردار باشد(موررا، فرانکا، موررا و لانا پیکسوتو، 2009). تحقیقات نشان داده است که بیماران ام اس علاقه زیادی به درمان های تکمیلی و جایگزین دارند. یکی از دلایل این روی آوری به خاطر ناامیدی از درمان های پزشکی متعارف و نیز تمایل به مشارکت و دخالت فعالانه تر در فرآیند بیماری می باشد (آلدریج، شمید، کادر، شمیت و استرمن، 2005). این ناامیدی از درمان های پزشکی همچنین باعث عدم پیروی از درمان در این بیماران می گردد که خود لزوم استفاده از درمان های مکمل را یادآوری می سازد. از طرفی درمان های دارویی بار مالی سنگینی را به جامعه، خانواده و بیمار تحمیل می کند، به شکلی که ممکن است به علت بالا بودن هزینه ها بیمار از ادامه درمان سرباز زند(احمدی، 1388). تحقیقات اخیر نشان می دهد عدم پیروی از درمان در بیماران مبتلا به ام اس، با افزایش مشکلات حافظه، اضطراب، افسردگی و مشکلات عصبی همراه است(بروس، هانکوک، آرنت و لنچ ، 2010) که این مشکلات می تواند در کاهش سطح کیفیت زندگی بیماران بسیار موثر باشد. مصاحبه انگیزشی بر پایه پژوهش ها و تجارب میلر در درمان افراد الکلی به وجود آمده و رویکردی مراجع محور می باشد. این روش بعداَ توسط میلر و رولنیک تکمیل و مدون گردیده و این دو اصول بالینی را ارائه نمودند که مصاحبه انگیزشی مبتنی بر آنها گردیده است. این اصول شامل بیان همدلی ، برجسته نمودن ناهمخوانی ، اجتناب از بحث ، کنار آمدن با مقاومت ، و حمایت از خودکارآمدی می باشند(میلر و رولنیک، 2002). مصاحبه انگیزشی یکی از ابزارهای مداخله ای است که می تواند به طور مستقیم و غیرمستقیم بر روی شناخت تأثیرگذار باشد. مصاحبه انگیزشی، به کار بردن انگیزش به عنوان ابزاری برای فراهم کردن تغییرات مثبت در رفتار است. هدف مصاحبه انگیزشی، کمک به افراد برای رسیدن به توانایی های بالقوه آنها، ترمیم، تثبیت و بهبود سلامت جسمی، اجتماعی و هیجانی شان است. از جمله موارد کاربرد مصاحبه انگیزشی می توان از افزایش انگیزه برای والدین سیگاری (امونس، هاموند، ولیسر، ایوانس، و مونرو، 2001)، اختلالات خوردن (فلد، وودساید، کاپلان، اولمستد و کارتر ، 2001)، سوء مصرف مواد ( بیلسن ، 2002، و استفنس ، 2000)، را نام برد. این روش همچنین در حوزه های خاصی همچون مراقبت از سلامت جسمانی نیز بکار گرفته شده است (نایت، مک گوان، دیکنز و بوندی ، 2006). امروزه توجه به فرایند های درمان بیماری ها، از وضعیت رفع بیماری وکسب سلامتی جسمی فراتر رفته و جنبه وسیع تری به خود گرفته است که از این جمله می توان پرداختن به موضوع کیفیت زندگی به خصوص در بیماران مبتلا به بیماری های مزمن اشاره نمود(شریفی زارچی، 1386). این موضوع احتمالا به خاطر آن است که تفاوت کیفیت زندگی بیماران مبتلا به بیماریهای مزمن با سایر بیماران و افراد سالم، بیش از پیش آشکار شده و متخصصان بالینی نسبت به این موضوع حساس تر شده اند. بنابراین با توجه به پیشینه پژوهش امروزه نیاز به یافتن درمانهای مکمل، جایگزین و غیر دارویی برای بهبود علائم و نشانه های محدود کننده بیماران مبتلا به ام اس احساس می گردد. لذا هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثربخشی جلسات مصاحبه انگیزشی بر پیروی از درمان و کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به ام اس می باشد. به عبارت دیگر، این سوال مطرح می شود که آیا مصاحبه انگیزشی در ارتقای پیروی از درمان و بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ام اس تاثیری دارد یا خیر؟ 1-3- اهمیت و ضرورت پژوهش اگر چه مطالعات اپیدمیولوژی و تحقیقات ایمونولوژی مولکولی کلیدهای تشخیصی مهمی را برای ام اس فراهم نموده اند ولی هنوز علت دقیق بیماری در پرده ابهام است. امروزه آگاهی از چگونگی تخریب سیستم های عصبی و طریقه ایجاد علائم، زمینه را برای پیشرفت وسیع خدمات درمانی جدید در ام اس فراهم ساخته است(میرشفیعی، 1387). اکثر پژوهشگران عواملی مانند نارسایی ایمنی، استعداد ژنتیکی فرد، زمینه فامیلی، منطقه جغرافیایی، عفونت های ویروسی و فشارهای روحی را در پیدایش این بیماری موثر می دانند(سلطان زاده،1376). با توجه به اینکه تاکنون درمانی برای ام اس کشف نشده است، پژوهشگران و پزشکان به دنبال شناسایی راه هایی برای کنترل نشانه های بیماری ام اس هستند. مشکلات ناشی از نشانه های بیماری، فرد را در توانایی انجام فعالیت های روزانه محدود می کند. حتی بیمارانی که به طور خفیف تحت تأثیر بیماری ام اس قرار گرفته اند نسبت به افراد سالم دچار کاهش توانایی انجام فعالیت های جسمی بوده و موجب می شود فعالیت های پایه زندگی روزانه ، فعالیت های مفید زندگی روزانه را کاهش دهد(صنیعی، 1381). کیفیت زندگی مربوط به سلامت، به ارزیابی ذهنی فرد از وضعیت سلامت و بیماری خود و واکنش فرد به آن ارزیابی اطلاق می شود (فونتاین و بارتلت ، 1988؛ به نقل از کولکتین و همکاران، 2001). سنجش کیفیت زندگی مربوط به سلامت، به طور جامع تاثیر بیماریهای مزمن را بر کیفیت زندگی ارزیابی می کند. متغیرها و عوامل روانی اثرات مستقیمی بر کیفیت زندگی این بیماران دارد درحالیکه فاکتورهای فیزیولوژیک به صورتی غیرمستقیم و با واسطه متغیرهای روانی تاثیر خود را بر کیفیت زندگی این بیماران اعمال می کند (اندرسون و بورکات ، 1999). همانگونه که تاکنون مطرح شد، با توجه به اینکه درمان قطعی و نهایی ام اس تاکنون از طریق درمان های پزشکی و دارویی میسر نگردیده، متخصصان بالینی تلاش می کنند نشانه های افراد مبتلا را کاهش دهند که این نشانه ها شامل نشانه های جسمانی، روانشناختی و هیجانی می باشند. از جمله درمان هایی که در سالهای اخیر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است درمان های روانشناختی است. مصاحبه انگیزشی نیز یکی از این درمان هاست که در موارد متعددی برای بیماران مختلف استفاده شده است. همچنین اثربخشی این درمان در بهبود مشکلات سلامت و ارتقای سلامت(شینیتزکی و کوب ، 2001)، مدیریت بر بیماریهای مزمن (فینیستین و فینیستین ، 2001)، از قبیل مدیریت بر درد (جنسن ، 1996)، بازتوانی قلبی (نولان ، 1995)، دیابت (استوت، ریس، رولنیک و هکت ، 1996)، کاهش وزن (اسمیت، کریستین، هکه مایر، کرات و ماسون ، 1997)، رفتار مخاطره آمیز اچ آی وی (باکر و همکاران، 2002، هاردینگ و همکاران، 2001) بررسی شده و اثربخشی آن مورد تایید قرار گرفته است. با این حال اکثر این مطالعات در خارج از ایران انجام گرفته و در ایران پژوهش های اندکی در این باره صورت گرفته است. این پژوهش در راستای رسیدن به رویکردی مقرون به صرفه از لحاظ مالی و زمانی برای این بیماران انجام می گیرد. هدف اصلی در این پژوهش، بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی در افزایش پیروی از برنامه درمان و ارتقای کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ام اس می باشد. 1-4- اهداف پژوهش هدف اصلی: بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر پیروی از درمان و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ام اس در همین راستا اهداف جزئی تر عبارتند از: بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر موانع پیروی از درمان در بیماران مبتلا به ام اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر اثرات جانبی در بیماران مبتلا به ام اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر راهبردهای مقابله ای در بیماران مبتلا به ام اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر فعالیت فیزیکی در بیماران مبتلا به ام اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر ایفای نقش در رابطه با وضعیت جسمی در بیماران مبتلا به ام-اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر ایفای نقش در رابطه با وضعیت روحی در بیماران مبتلا به ام اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر درد جسمی در بیماران مبتلا به ام اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر سرزندگی در بیماران مبتلا به ام اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر انرژی در بیماران مبتلا به ام اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر درک سلامت عمومی در بیماران مبتلا به ام اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر عملکرد اجتماعی در بیماران مبتلا به ام اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر عملکرد ذهنی در بیماران مبتلا به ام اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر تهدیدات سلامتی در بیماران مبتلا به ام اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر عملکرد جنسی در بیماران مبتلا به ام اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر رضایت از زندگی در بیماران مبتلا به ام اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر سلامت جسمی در بیماران مبتلا به ام اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر سلامت روانی در بیماران مبتلا به ام اس. 1-5- فرضیه های پژوهش: فرضیه اول: مصاحبه انگیزشی موانع پیروی از درمان در بیماران مبتلا به ام اس را کاهش می دهد. فرضیه دوم: مصاحبه انگیزشی اثرات جانبی در بیماران مبتلا به ام اس را کاهش می دهد. فرضیه سوم: مصاحبه انگیزشی راهبردهای مقابله ای در بیماران مبتلا به ام اس را افزایش می دهد. فرضیه چهارم: مصاحبه انگیزشی فعالیت فیزیکی در بیماران مبتلا به ام اس را افزایش می دهد. فرضیه پنجم: مصاحبه انگیزشی ایفای نقش در رابطه با وضعیت جسمی در بیماران مبتلا به ام اس را افزایش می دهد. فرضیه ششم: مصاحبه انگیزشی ایفای نقش در رابطه با وضعیت روحی در بیماران مبتلا به ام اس را افزایش می دهد. فرضیه هفتم: مصاحبه انگیزشی درد جسمیدر بیماران مبتلا به ام اس را کاهش می دهد. فرضیه هشتم: مصاحبه انگیزشی سرزندگی در بیماران مبتلا به ام اس را افزایش می دهد. فرضیه نهم: مصاحبه انگیزشی انرژی در بیماران مبتلا به ام اس را افزایش می دهد. فرضیه دهم: مصاحبه انگیزشی درک سلامت عمومی در بیماران مبتلا به ام اس را افزایش می دهد. فرضیه یازدهم: مصاحبه انگیزشی عملکرد اجتماعی در بیماران مبتلا به ام اس را افزایش می دهد. فرضیه دوازدهم: مصاحبه انگیزشی عملکرد ذهنی در بیماران مبتلا به ام اس را افزایش می دهد. فرضیه سیزدهم: مصاحبه انگیزشی تهدیدات سلامتی در بیماران مبتلا به ام اس کاهش می دهد. فرضیه چهاردهم: مصاحبه انگیزشی عملکرد جنسی در بیماران مبتلا به ام اس را افزایش می دهد. فرضیه پانزدهم: مصاحبه انگیزشی رضایت از زندگی در بیماران مبتلا به ام اس را افزایش می دهد. فرضیه شانزدهم: مصاحبه انگیزشی سلامت جسمی در بیماران مبتلا به ام اس را افزایش می دهد. فرضیه هفدهم: مصاحبه انگیزشی سلامت روانی در بیماران مبتلا به ام اس را افزایش می دهد. 1-6- تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای پژوهش 1-6-1- بیماری مولتیپل اسکلروزیس(ام اس) تعریف مفهومی: مولتیپل اسکلروزیس (ام اس)، بیماری مزمن و ناتوان کننده سیستم عصبی مرکزی است که میلین سیستم اعصاب مرکزی را تخریب می کند(کومی و لئوکانی، 2001، ص 65). تعریف عملیاتی: در این پژوهش منظور از بیمار ام اس، فردی است که بیماری او توسط پزشک نورولوژیست تأیید شده باشد و حداقل 2 ماه از آخرین عود بیماری وی گذشته باشد. 1-6-2- مصاحبه انگیزشی تعریف مفهومی: مصاحبه انگیزشی، یک روش مراجع محور است که رهنمودی برای تقویت و افزایش انگیزه درونی بوده و به وسیله کشف، شناسایی و حل تردیدها و دوسوگرایی باعث تغییر می گردد. مدل مفهومی مصاحبه انگیزشی، بر پایه مفاهیمی از فرایند تغییر پروچسکا و دیکلمنته، دوسوگرایی و تردید، باورهای بهداشتی نظریه حفاظتی راجرز، موازنه تصمیم گیری جانیس و مان، نظریه واکنشی عمل کردن برم، نظریه ادراک خویشتن بیم، نظریه خود سامان دهی کانفر و نظریه ارزش های راکیج شکل گرفته است(فیلدز، 2006). تعریف عملیاتی: در این پژوهش مصاحبه انگیزشی مطابق با اصول میلر و رولنیک اجرا می شود. 1-6-3- پیروی از درمان تعریف مفهومی: بر اساس تعریف پیروی از درمان به میزان پیگیری نسخه و اعمال تجویز شده ویا توصیه هایی که انتظار می رود افراد برای درمان شان انجام دهند اطلاق می شود. تعریف عملیاتی: در این پژوهش، پیروی از درمان با استفاده از نمره ای که فرد در هر یک از زیرمقیاس های پرسشنامه پیروی از درمان بیماران ام اس (ms-taq) کسب می کند بررسی می-شود (ویکس، ماسگیلی، کول کارنی، دستانی ، 2011). 1-6-4- کیفیت زندگی تعریف مفهومی: سازمان جهانی بهداشت در سال 1995 کیفیت زندگی را به صورت درک افراد از موقعیت خود در زندگی، با توجه به زمینه فرهنگی و سیستمهای ارزشی که در آن زندگی می کنند و همینطور در ارتباط با اهداف، انتظارات، استانداردها و نگرانی هایشان تعریف کرد (گزارش سازمان بهداشت جهانی، نقل در عبادی، احمدی، قانعی، کاظم نژاد، 1389). تعریف عملیاتی: به میزان امتیازی گفته می شود که بیمار از پرسشنامه کیفیت زندگی اختصاصی بیماران ام اس(msqol54) بدست خواهد آورد (حضرتی و همکاران، 1384).
پونا خلیلی شاهرخ مکوند حسینی
پژوهش حاضر با هدف بررسی استعداد آسیب احساسی در بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس با توجه به نقش پیش بین صفات شخصیت انجام شد. طرح پژوهش از نوع توصیفی همبستگی بود. جامعه آماری شامل بیماران عضو انجمن حمایت از بیماران ام اس بود. نمونه آماری شامل 80 نفر از بیماران عضو این انجمن بودند. نمونه گیری به صورت نمونه گیری در دسترس انجام گرفت. همه شرکت کنندگان مقیاس استعداد آسیب احساسی، پرسشنامه شخصیتی هگزاکو به وسیله شرکت کنندگان تکمیل شد، مقیاس های بالینی شامل: طول دوره درمان، مدت ابتلای بیماری، نوع بیماری، سن و جنسیت در بیماران به عنوان شاخص های جمعیت شناختی بررسی شد. ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون بعد از جمع آوری داده ها گرفته شد. نتایج نشان داد که همبستگی منفی برای ابعاد شخصیتی برون گرایی، توافق، گشودگی به تجربه و همبستگی مثبت برای بعد هیجان خواهی با استعداد آسیب احساسی وجود داشت. تحلیل رگرسیون گام به گام همچنین نشان داد که بهترین ترکیب برای پیش بینی آسیب احساسی به ترتیب شامل: توافق، هیجان خواهی و گشودگی به تجربه می باشد.به طور کلی نتیجه گرفتیم که استعداد آسیب احساسی به وسیله برون گرایی، گشودگی به تجربه، هیجان خواهی، وظیفه شناسی پیش بینی می شود.
عصمت بیات اسحق رحیمیان بوگر
هدف مطالعه حاضر بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری مبتنی بر خانواده در کاهش وزن و اصلاح خودانگاره کودکان مبتلا به چاقی بود. یک طرح شبه آزمایشی با سنجش در پیش آزمون، پس آزمون و پی گیری با گروه کنترل انجام گرفت. تعداد 30 نفر کودک مبتلا به چاقی با شاخص توده بدنی بالاتر از صدک 95 و دامنه سنی 8 تا 15 سال از میان بیماران مراجعه کننده به بیمارستان امیرکبیر و درمانگاه مرسلی در شهر اراک به صورت در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در گروه آزمایش (15=n) ؛ تحت درمان شناختی رفتاری مبتنی بر خانواده طی 6 جلسه گروهی یک بار در هفته ) و گروه کنترل (15=n) گماشته شدند. کلیه شرکت کنندگان پرسشنامه رضایت از اعضای بدن و مقیاس محرک های تصویری استاندارد را در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تکمیل کردند و شاخص توده بدنی (bmi) برای آنها در هر سه مرحله اندازه گیری شد. نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد درمان شناختی رفتاری مبتنی بر خانواده در کاهش وزن کودکان موثر بود و به تغییراتی در رضایت از اعضای بدن و تصویر بدن منجر شد. طبق نتایج این پژوهش، برنامه درمان شناختی رفتاری مبتنی برخانواده روش موثری برای درمان چاقی و اصلاح خودانگاره کودکان مبتلا به چاقی است.
مرضیه زراعتکار اسحق رحیمیان بوگر
کاهش کیفیت زندگی و مهارتهای خود مدیریتی بیماران قلبی و بستری شدن مکرّر آنها در بخشهای مراقبت ویژه قلب از چالشهای مهم است. مطالعه حاضر با هدف تبیین اثربخشی مداخله ارتقای سبک زندگی سالم به شیوه ی شناختی رفتاری بر خودمدیریتی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نارسایی احتقانی قلب انجام شد. این پژوهش در یک طرح شبه آزمایشی با سنجش در پیش آزمون، پس آزمون و پی گیری با گروه کنترل انجام گرفت. لذا 3 بیمار مبتلا به نارسایی احتقانی قلب از میان بیماران مراجعه کننده به بیمارستان شهید رجایی در تهران به صورت در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه آزمایش) 11 n= ؛ تحت مداخله ارتقای سبک زندگی - سالم به شیوهی شناختی رفتاری طی 8 جلسه گروهی یک بار در هفته( و گروه کنترل) 11 n= ( گماشته شدند. خودمدیریتی و کیفیت زندگی برای کلیه شرکت کنندگان در هر سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری توسط مقیاس رفتار خودمراقبتی نارسایان قلبی اروپا ) ehfscbs (، پرسشنامه کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نارسایی قلب (ihf-qol) و مقیاسهای افسردگی، اضطراب و استرس (dass) اندازهگیری شد. طبق نتایج تحلیل واریانس با اندازههای تکراری، این مداخله بر خودمدیریتی، کیفیت زندگی و مولفههای روانشناختی آن تأثیر کوتاه مدت داشته است) 3.3331 p< (. با اختتام درمان بیماران به خط پایه نزدیک شدند. اثر مداخله بر افسردگی و برخی موافههای کیفیت زندگی بعد از دو ماه پیگیری تداوم داشت. با توجه به تأثیر مداخله ارتقای سبک زندگی سالم به شیوهی شناختی رفتاری در بهبود خودمدیریتی، کیفیت زندگی و ابعاد روانشناختی آن، هزینه های بالای بیمارستان و طولانی بودن مدت درمان این بیماران استفاده از این مداخله به صورت مستمرّ مفید می باشد.
نسیم جاهدی سیاوش طالع بسند
هدف این مطالعه رواسازی فهرست وارسی شریکان زندگی دراعضای خانواده سوء مصرف کنندگان مواد مخدر بود. طرحپژوهش حاضراز نوع توصیفی است. شرکت کنندگان 397 نفر از خانواده های مراجعه کننده به کلینیک های تر ک اعتیاد استان سمنان در سال 91 تا 92 بودند. همه آنها چک لیست شریکان زندگی، پرسشنامه عملکرد ازدواج و پرسشنامه پرخاشگری را تکمیل نمودند. ویژگیهای روانسنجی ابزار از طریق همبستگی سوال- نمره کل، تحلیل اعتبار، تحلیل روایی سازه و تحلیل روایی واگرا و همگرا بررسی شد. تفاوت عملکرد شریکان زندگی( والد/ همسر)، و خانواده ها با و بدون افراد معتاد در خرده مقیاس های ابزار با تحلیل چند متغیری واریانس بررسی شد. از مدل پیرسون برای بررسی همبستگی نمرات ابزار با پرسشنامه های پرخاشگری و سنجش عملکرد ازدواج استفاده شد. دامنه ضریب هماهنگی درونی در بعد فراوانی از57/0(سلامتی) تا 81/0 (مالی) و در بعد شدت، از 53/0 ( اجتماعی/ عاطفی) تا 81/0 (درگیری با مراجع حقوقی/ دولتی) بود. شایع ترین حوزه مشکل شریکان زندگی از نظر فراوانی و شدت در خرده مقیاس عاطفی/اجتماعی بود. فراوانی و شدت مشکلات تجربه شده برحسب نوع شریک زندگی متفاوت بود.عملکرد خانواده های دارای فرد مصرف کننده و خانواده های عادی در خرده مقیاسهای چک لیست شریکان زندگی متفاوت بود. شواهد روایی سازه نشان داد که عملکرد خانواده ها با و بدون دریافت کمکهای مالی از سازمان های حمایتی (مانند بهزیستی، کمیته امداد)،و خانواده ها با و بدون داشتن پرونده در مراجع قضایی در خرده مقیاس های ابزار به طور معنادار متفاوت بود. شواهد روایی همگرا نشان داد که پرسشنامه عملکرد ازدواج در بعد مالی، ابرازگری عاطفی و ارتباط با چک لیست شریکان زندگی در خرده مقیاس مشکلات تجربه شده مالی، اجتماعی/ عاطفی و ارتباط، همبستگی منفی معنادار داشت. افزون برآن، پرسشنامه پرخاشگری با چک لیست شریکان زندگی در خرده مقیاس سوء استفاده بدنی همبستگی مثبت معنادار داشت. فراوانی و شدت مشکلات تجربه شده خانواده هایی که دارای فرد معتاد هستند، بستگی به نوع شریک زندگی دارد. چک لیست شریکان زندگی ابزاری معتبر و روا در تشخیص فراوانی و شدت مشکلات خانواده افراد مصرف کننده است.
سمانه محمدپور اسحق رحیمیان بوگر
توجه به آن دسته از صفات و ویژگی¬های شخصیتی بیماران کرونری قلب که می¬توانند تاثیر نیرومندی بر ابتلا، سیر و پیش¬آگهی این بیماری داشته باشند بسیار مهم است. پژوهش حاضر با هدف پیش¬بینی کیفیت زندگی بیماران کرونری قلب براساس مکانیسم¬های دفاعی و ناگویی خلقی به واسطه¬ی علایم روانشناختی انجام شد. پژوهش حاضر یک مطالعه¬ی توصیفی مقطعی بود. در این پژوهش 300 نفر از بیماران مبتلا به کرونری قلب مراجعه کننده به مرکز تخصصی قلب بیمارستان شهید آیت¬الله مدنی لرستان از تیر تا بهمن ماه سال 1392 به روش در دسترس انتخاب شدند. جمع¬آوری اطلاعات با استفاده از پرسشنامه جمعیت¬شناختی، پرسشنامه سبک¬های دفاعی(das-40) ، مقیاس ناگویی خلقی تورنتو(tas-20) ، ابزار کیفیت زندگی مرتبط با سلامت بیماران قلبی مک¬نیو (hrql) و مقیاس¬های افسردگی، اضطراب و استرس (dass-21) انجام گرفت. برای تحلیل داده¬ها از شاخص¬های آمار توصیفی و استنباطی با نرم افزار spss-19 و هم¬چنین نرم افزار amos برای مدل معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج حاصل از مدل معادلات ساختاری نشان داد که ضریب مسیر مربوط به تاثیر مکانیسم¬های دفاعی بر ناگویی خلقی (65/0=?)، ناگویی خلقی بر کیفیت زندگی (26/0-=?)، ناگویی خلقی به علائم روان¬شناختی برابر با (51/0=?) و علائم روان¬شناختی به کیفیت زندگی برابر با (58/0-=?) بود (001/0p<). هم¬چنین، مسیر مکانیسم¬های دفاعی به علائم روان¬شناختی و مسیر مکانیسم¬های دفاعی به کیفیت زندگی معنادار نبود (005/0p>). مقدار شاخص برازش نرم شده (nfi) و شاخص برازش مقایسه¬ای (cfi) در پژوهش حاضر به ترتیب برابر با 94/0 و 95/0 است. مقدار rmsea برای پژوهش حاضر 095/0 به دست آمد که بیانگر برازش متوسط مدل با داده¬ها می¬باشد. با توجه به نقش معنادار ویژگی¬های شخصیتی مکانیسم¬های دفاعی و ناگویی خلقی در پیش¬بینی کیفیت زندگی بیماران کرونری قلب می¬توان پیشنهاد داد که متخصصین بالینی براساس نتایج چنین پژوهش¬هایی به طراحی کارآزمایی¬های بالینی مناسب و سودمند یا اصلاح و تکمیل مداخله¬های موجود اقدام نمایند تا در عین یاری به این بیماران نتایج به دست آمده به پیشرفت یافته¬ها در این زمینه و ترمیم روش¬ها منجر گردد.
زینب محمودی خورندی سیاوش طالع پسند
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی بازتوانی شناختی مبتنی بر رایانه بر نقایص شناختی سالمندان مبتلا به دمانس آلزایمر صورت گرفت. مطالعه حاضر با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل اجرا شد. با روش نمونه گیری در دسترس، 16 نفر از سالمندان مبتلا به آلزایمر ساکن خانه سالمندان کرمان که ملاک های ورود به مطالعه را داشتند، انتخاب شدند. و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار¬گرفتند. شرکت¬کنندگان پرسشنامه معاینه مختصر وضعیت روانی، آزمون حافظه¬وکسلر، آزمون برج¬لندن، آزمون برو- نرو، و آزمون بندر گشتالت را تکمیل¬کردند. برنامه بازتوانی شناختی مبتنی بر رایانه با استفاده از نرم افزار neurotraining به مدت 24جلسه، به مدت8 هفته، 2-3 بار در هفته، هر جلسه 1 ساعت، برای گروه آزمایش اجرا شد. یک پیگیری 2 ماه پس از اجرای بازتوانی اجرا¬شد. داده ها با مدل تحلیل واریانس چند متغیری اندازه گیری های مکرر تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که گروه آزمایشی درمقایسه با گروه کنترل پس از دریافت مداخله بازتوانی شناختی مبتنی بر رایانه به طور معنادار آسیب مغزی کمتر برحسب نمرات معاینه وضعیت روانی(94/. = 2?)، عملکردهای اجرایی کارامدتر برحسب نمرات برج لندن (68/. = 2?)، عملکرد توجه کارامدتر برحسب نمرات آزمون برو- نرو(93/. = 2?)، عملکرد حافظه کارامدتر برحسب نمرات آزمون حافظه وکسلر (89/. = 2?)، و آسیب مغزی کمتر برحسب نمرات آزمون بندر - گشتالت(88/. = 2?) نشان دادند. افزون برآن، یافته ها حاکی از آن بود که اثر مداخله بر همه متغیرها در مرحله پیگیری از ثبات برخوردار بود. نتایج این مطالعه نشان می دهد که مداخله بارتوانی شناختی مبتنی بر رایانه بر بهبود عملکرد شناختی سالمندان مبتلا به آلزایمر خفیف موثر است. توصیه می شود در مراکز درمانی و نگهداری سالمندان از این مداخله استفاده شود.
الهام مشاوری شاهرخ مکوند حسینی
چکیده هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه اختلالات خوردن ( بی اشتهایی عصبی، پرخوری عصبی و اختلال نشخوارگری ) و طرحواره های ناسازگار اولیه بود. روش پژوهش از نوع همبستگی بود. 144 دانشجوی دختر مشغول به تحصیل در سال 93-92 در دانشگاه سمنان به صورت نمونه گیری در دسترس در این پژوهش شرکت کردند. ابزار پژوهش عبارت بود از مقیاس غربالگری اختلالات خوردن استایس (edds) و فرم کوتاه پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (ysq-sf) که توسط آزمودنی ها تکمیل شد. داده های پژوهش با استفاده از روش ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج بررسی رابطه بین متغیرهای پژوهش نشان داد که بین طرحواره های رهاشدگی/ بی ثباتی، بی اعتمادی/ بدرفتاری، نقص/ شرم و شکست با پرخوری عصبی و اختلال نشخوارگری همبستگی مثبت و معنی دار وجود دارد. همچنین بین بعد بریدگی/ طرد و بعد خودگردانی و عملکرد مختل با پرخوری عصبی و بعد بریدگی/ طرد با اختلال نشخوارگری، همبستگی مثبت و معنی دار وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که طرحواره های نقص/ شرم و شکست و بعد بریدگی/ طرد در پیش بینی پرخوری عصبی و اختلال نشخوارگری نقش دارند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که طرحواره های ناسازگار اولیه در بروز اختلالات خوردن می توانند نقش موثری داشته باشند. واژه های کلیدی: بی اشتهایی عصبی، پرخوری عصبی، اختلال نشخوارگری، طرحواره های ناسازگار اولیه.
سمیه صفرزاده اسحق رحیمیان بوگر
علی رغم وجود راههای موثر روان درمانی حجم زیادی از بیماران قبل از اتمام فرایند روان درمانی اقدام به ترک زودهنگام جلسات میکنند. امروزه ختم زودرس رواندرمانی در کلینیک های روانپزشکی و روانشناسی بسیار شایع است. در پژوهش حاضر تلاش شده است تا عواملی شناسایی شوند که پیش بینی کننده ی اختتام موفق روان درمانی می باشند. شناخت این عوامل بسیار حائز اهمیت است. پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط بین خصوصیات بیمار و کفایت متخصص بالینی با توجه به نقش واسطهای اتحاد درمانی بر اختتام موفق روان درمانی انجام شده است. پژوهش حاضر یک مطالعه ی توصیفی مقطعی بود که طی آن 317 نفر از افراد مراجعه کننده به کلینیک های روانپزشکی و روانشناسی شهر مشهد از دی ماه سال 1392 تا خرداد ماه 1393 به شیوه ی نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. جمع آوری اطلاعات با استفاده از پرسشنامه ی اطلاعات جمعیت شناختی و بافتاری، مقیاس پریشانی/تایید درمان (devs)، مقیاس تجدیدنظرشده ی اتحادکاری (wai-sr)، مقیاس انتظارات روان درمانی ملواکی (mpeq)، مقیاس پیامد درمانی (oq®-42.2) و چک لیست مهارت ها و کفایت های ضروری درمانگر برای روان درمانی انجام گرفت. برای تحلیل داده ها از شاخص های آمار توصیفی و استنباطی با استفاده از نرم افزار spss 16 و همچنین lisrel 8.80 برای مدل معادلات ساختاری استفاده شد. برای تحلیل داده ها از شاخصهای آمار توصیفی و استنباطی با استفاده از نرم افزار spss 16و همچنین lisrel 8.80 برای مدل معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل ماتریس کواریانس متغیرها نشان داد بین اختتام موفق روان درمانی و اتحاد درمانی همبستگی منفی معناداری وجود دارد (01/0> p). اختتام موفق روان درمانی با انتظارات -روان درمانی نیز همبستگی منفی معناداری دارد (01/0> p). بین اختتام موفق روان درمانی با تحمل روان درمانی همبستگی مثبت بالایی وجود دارد (01/0> p). همچنین بین کفایت متخصص بالینی با اختتام موفق روان درمانی همبستگی منفی معناداری وجود دارد (01/0>p). بین انتظارات روان درمانی با اتحاد درمانی نیز رابطه ی مثبت معنی داری وجود دارد (01/0> p). بین کفایت متخصص بالینی با اتحاد درمانی نیز همبستگی مثبت معناداری وجود دارد. (01/0> p). نتایج تحلیل عاملی متغیرهای پژوهش نشان داد بار عاملی اتحاد درمانی10/0 ، انتظارات روان درمانی 1، تحمل روان درمانی 1، کفایت متخصص بالینی 1 و اختتام موفق روان درمانی 11/0 بدست آمد که تمامی بارهای عاملی متغیرها به سطح معناداری آماری و عملی رسیده و رضایت بخش می باشند. نتایج مدل یابی معادلات ساختاری در پژوهش حاضر نشان می دهد بزرگترین ضریب مسیر در مدل مربوط به تاثیر کفایت های متخصص بالینی بر اتحاد درمانی(54/0=?،01/0p<) می باشد و پایین ترین ضریب مسیر مربوط به تاثیر متغیر اتحاد درمانی بر اختتام موفق روان درمانی است (13/0-=?،01/0p<). ضریب -مسیر برای تاثیر متغیر انتظارات روان درمانی بر اختتام موفق روان درمانی (40/0-=? ،01/0p<) میباشد. انتظارات روان درمانی به طور غیر مستقیم بر اختتام موفق روان درمانی تاثیر می گذارد. مسیر انتظارات روان درمانی به اتحاد درمانی نیز معنادار است (42/0=?،01/0p<) که به نوبه ی خود بر اختتام موفق رواندرمانی موثر است (13/0-=?،01/0p<). ضریب مسیر برای تاثیر تحمل روان درمانی به اختتام موفق روان درمانی معنادار (17/0=?،01/0p<) می باشد. ضریب مسیر کفایت های متخصص بالینی بر اختتام موفق روان درمانی (29/0-=?،01/0p<) بدست آمد. تمامی مسیرها در پژوهش حاضر معنادار می باشند. شاخص rmsea شاخص نیز برابر با در پژوهش حاضر صفر بدست آمد که مقدار بسیار مطلوبی است و بیانگر برازش مطلوب مدل با داده ها می باشد. با توجه به نقش معنادار خصوصیات بیمار،کفایت های متخصص بالینی و اتحاد درمانی بر اختتام موفق روان درمانی فردی و همچنین تایید نقش واسطه ای اتحاد درمانی بر انتظارات روان درمانی و کفایت های متخصص بالینی مشخص شد در یک درمان موفق شخص بیمار و درمانگر و تعامل بین این دو مهمترین نقش را در بروز اختتام موفق روان درمانی دارند. امید است نتایج پژوهش حاضر مورد توجه متخصصین روانشناس و روانپزشک و سایر مراقبت کنندگان سلامت روان قرار گیرد و میزان توانایی ها و قابلیت های فردی خود در حوزه ی روانشناسی و روانپزشکی را بهبود بخشند.
زینب خورشیدوند اسحق رحیمیان بوگر
مقدمه: شواهد پژوهشی زیادی مبنی بر رخداد اختلال اضطراب جدایی در بزرگسالی وجود دارد. هدف این پژوهش بررسی ابعاد سرشتی- منشی و تجربه روابط صمیمی در بیماران مبتلا به اضطراب جدایی بزرگسالی و مقایسه این ابعاد با افراد سالم بود. روش: نوع پژوهش حاضر بنیادی و طرح پژوهش علی- مقایسه ای بود. جامعه ی آماری پژوهش کلیه دانشجویان دانشگاه های تهران بودند. در این پژوهش، حجم نمونه 200 نفر بود که در هر گروه 100 نفر قرار گرفت. برای انتخاب نمونه های گروه افراد مبتلا به اضطراب جدایی بزرگسالی و گروه مقایسه از روش نمونه گیری در دسترس در بین دانشجویان دختر استفاده شد. شرکت کنندگان با استفاده از پرسشنامه تشخیص اضطراب جدایی بزرگسالان، مصاحبه بالینی ساختار یافته برای نشانگان اضطراب جدایی بزرگسالان، پرسشنامه سرشتی- منشی و پرسشنامه تجدید نظر شده تجربه روابط صمیمی مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفتند. تحلیل واریانس چندمتغیره برای تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها: بنا بر نتایج، گروه مبتلا به اضطراب جدایی بزرگسالی به طور معنی داری نمرات بالاتری در ابعاد نوجویی، آسیب گریزی، پاداش وابستگی، پشتکار، خودفراروی و دلبستگی اضطرابی کسب نمودند (01/0 >p) و در ابعاد خودراهبری، همکاری و دلبستگی اجتنابی به طور معنی داری نمرات پایین تری از افراد سالم کسب نمودند (01/0>p). نتیجه گیری: این مطالعه در راستای پژوهش های معطوف به بررسی ابعاد شخصیتی زیربنایی دخیل در اختلال اضطراب جدایی بزرگسالی، می تواند در جهت شناخت دقیق تر عوامل دخیل در این پدیده و ارایه راهکارهای مناسب جهت پیش گیری و درمان یاری رسان باشد.
الهه امیدیان پروین رفیعی نیا
امروزه نارضایتی از بدن و تصویر بدنی مختل در بین جوامع و به خصوص در زنان و نوجوانان بسیار شایع است. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی گروه درمانی شناختی- ¬¬¬¬رفتاری بر تصویر بدنی مختل و اختلال بدشکلی بدن دختران دبیرستانی انجام شد. طرح پژوهش حاضر شبه آزمایشی، از نوع پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه کنترل و دوره پیگیری بود. نمونه آماری شامل 27 نفر بود که به روش نمونه گیری در دسترس از یکی از دبیرستان ها انتخاب شدند و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش (14 نفر) و کنترل (13 نفر) تقسیم شدند. پرسشنامه تصویر بدنی فیشر و مقیاس اصلاح شده وسواس فکری– عملی یل- براون برای اختلال بدشکلی بدن پیش از مداخله بر روی همه آزمودنی ها اجرا شد؛ سپس گروه آزمایش به مدت 8 جلسه تحت درمان با فنون شناختی - رفتاری قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ گونه درمانی دریافت نکردند؛ در پایان هر دو گروه مورد پس آزمون و پیگیری (2 ماه بعد از مداخله) قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بین تصویر بدنی مختل و اختلال بدشکلی بدن در دو گروه آزمایش و کنترل پس از اجرای گروه درمانی شناختی- رفتاری و در مرحله پیگیری تفاوت معناداری وجود دارد. نتایج این مطالعه نشان داد که گروه درمانی شناختی¬¬- رفتاری بر کاهش تصویر بدنی مختل و اختلال بدشکلی بدن دختران دبیرستانی اثرگذار می باشد؛ بنابراین پیشنهاد می شود اجرا و تداوم این برنامه ها مورد توجه متخصصان سلامت روان قرار بگیرد.
سمیرا شادمیر اسحق رحیمیان بوگر
توجه به آن دسته از صفات و آشفتگی¬های روانی در دانشجویان می¬توانند تاثیر نیرومندی بر سلامت روان و موفقیت آنها در دانشگاه و آینده داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف پیش¬بینی فقدان روحیه در دانشجویان بر اساس متغیرهای آشفتگی روانی، آشفتگی اجتماعی، خودکارآمدی و تاب¬آوری انجام شد. پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی از نوع همبستگی بود. در این پژوهش، نمونه¬ای مشتمل بر 400 دانشجو (200دختر و 200پسر) از دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه دولتی شهرستان سمنان به روش در دسترس انتخاب شدند. جمع¬آوری اطلاعات با استفاده از پنج مقیاس فقدان روحیه (ds)، تاب¬آوری (cd-ris)، باورهای خودکارآمدی تحصیلی (asebq)، آشفتگی روانی (k-10) و تنیدگی دوران دانشجویی(slsi) انجام گرفت. برای تحلیل داده¬ها از شاخص¬های آمار توصیفی و استنباطی، همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه گام به گام با نرم¬افزار spss-21 استفاده شد. نتایج همبستگی پیرسون نشان داد که بین خودکارآمدی و تاب¬آوری با فقدان روحیه رابطه منفی معناداری و بین آشفتگی روانی و آشفتگی اجتماعی با فقدان روحیه رابطه مثبت معناداری وجود دارد(0/01≥p). از سوی دیگر، نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که متغیرهای آشفتگی روانی، تاب¬آوری، آشفتگی اجتماعی و خودکارآمدی، 68 درصد از واریانس فقدان روحیه را به¬طور معناداری تبیین می¬کنند. با توجه به نقش معناداری آشفتگی روانی، تاب¬آوری، آشفتگی اجتماعی و خودکارآمدی در پیش¬بینی فقدان روحیه و از آنجایی که افراد با خودکارآمدی و تاب¬آوری پایین و آشفتگی بالا، درجات بالا¬تری از فقدان روحیه را نشان می¬دهند، می¬توان نتیجه گرفت که تقویت نمودن عوامل درون فردی مانند خودکارآمدی¬ و تاب¬آوری می¬تواند به کاهش فقدان روحیه منجر گردد.
هادی خان آبادی سیاوش طالع پسند
چکیده هدف: این پژوهش با هدف بررسی تاثیر الگودهی ویدئویی بر مهارتهای ارتباطی و رفتارهای چالش برانگیز کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم صورت گرفت. روش: 20 دانش آموز دارای اختلال اوتیسم 6 تا 11 ساله با استفاده از نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه تقسیم شدند. گروه آزمایش علاوه بر فعالیت های عادی مدرسه، در 16 جلسه 15 تا 20 دقیقه ای شرکت کردند؛ در این جلسات آنها تحت الگودهی ویدئویی قرار گرفتند. در این مدت گروه گواه فقط در فعالیت-های عادی مدرسه شرکت داشتند. قبل و بعد از مداخله دو گروه به وسیله مصاحبه تشخیصی اوتیسم - تجدید نظر شده (adi-r) ارزیابی شدند. یافته ها: یافته های آزمون های چند متغیری تحلیل کوواریانس نشان داد که گروه های آزمایشی و گواه هم از نظر مهارتهای ارتباطی و هم از نظر رفتارهای چالش برانگیز تفاوت معناداری با هم داشتند. نتیجه گیری: نتایج نشان دادند که مهارتهای ارتباطی کودکان دارای اختلال اوتیسم با استفاده از الگودهی ویدئویی افزایش یافته و همچنین رفتارهای چالش برانگیز این کودکان کاهش یافته بود.
سیده صغری حسینی اسحق رحیمیان بوگر
چکیده پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط بین عوامل محافظتی تاب آوری و جمعیت شناختی با توجه به نقش واسطه ای ثبات هیجانی بر بهزیستی جامع انجام شده است. یک مطالعه توصیفی مقطعی 360 دانش آموز از مدارس شهرستان فیروز آباد که در سال تحصیلی 93 مشغول تحصیل بودند به شیوه ی نمونه گیری خوشه ای طبقه ای انتخاب شدند. جمع آوری اطلاعات با استفاده از پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی، مقیاس بهزیستی جامع نوجوانان، مقیاس عوامل محافظتی تاب آوری و مقیاس ثبات هیجانی انجام گرفت. برای تحلیل داده ها از شاخص های آمار توصیفی و استنباطی با استفاده از نرم افزار spss و همچنین lisrel 8.80 برای معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل ماتریس همبستگی متغیر ها نشان داد بین بهزیستی جامع و ثبات هیجانی همبستگی مثبت معناداری وجود داشت (01/0>p). بهزیستی جامع با عوامل محافظتی تاب آوری نیز همبستگی مثبت معناداری دارد (01/0>p). نتایج مدل یابی معادلات ساختاری در پژوهش حاضر نشان می دهد بزرگترین ضریب مسیر در مدل مربوط به تاثیر ثبات هیجانی بر بهزیستی جامع (76/0=? ، 01/0< p) می باشد و پایین ترین ضریب مسیر مربوط به تاثیر متغیر جمعیت شناختی بر بهزیستی جامع (17/-=?، 01/0>p)است.. ضریب مسیر برای تاب آوری بر بهزیستی جامع (65/0=?، 01/0>p)،.ضریب مسیر برای تاب آوری بر ثبات هیجانی (68/0=?، 01/0>p) و ضریب مسیر برای عوامل جمعیت شناختی بر ثبات هیجانی (20/0-=?،01/0>p)بود. ضریب مسیر برای عوامل جمعیت شناختی بر تاب آوری (15/0=?، 01/0>p) می باشد. عوامل جمعیت شناختی به طور غیر مستقیم بر بهزیستی جامع تاثیر می گذارد. همچنین عوامل محافظتی تاب آوری به صورت غیر مستقیم بر بهزیستی جامع تاثیر می گذارد. ویژگی های جمعیت شناختی به صورت غیر مستقیم بر ثبات هیجانی تاثیر می گذارد. مسیر عوامل محافظتی تاب آوری بر ثبات هیجانی نیز معنادار است (68/0=?، 01/0>p) که به نوبه خود بر بهزیستی جامع موثر است. تمامی مسیرها در پژوهش حاضر معنادار می باشند. شاخصrmsea نیز در پژوهش حاضر برابر با 082/0 بدست آمد که مقدار مطلوبی است و بیانگر برازش مطلوب مدل با داده ها می باشد. علاوه بر نتایج مدل یابی معادلات ساختاری نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان می دهد متغیر ثبات هیجانی بر پیش بینی بهزیستی جامع معنی دار است (001/0>p) و این متغیر قادر است تغییرات مربوط به بهزیستی را پیش بینی کند، در مجموع 51 درصد از بهزیستی را تبیین می نماید (51/0=r2). سهم ثبات هیجانی در تبیین بهزیستی 51/0 واریانس بهزیستی است (512/0=adj)، متغیر تاب آوری بر پیش بینی بهزیستی معنی دار است (001/0>p) و در مجموع 58/0 از بهزیستی را تبیین می نماید (58=r2)، سهم ثبات هیجانی در کنار تاب آوری در تبیین بهزیستی برابر با 58/0 است ، که نشان داد در صورت تعمیم نمونه مورد مطالعه به جامعه اصلی نیز این متغیر قادر به تبیین 58/0 واریانس بهزیستی است (584/0= adjr2). متغیر ثبات هیجانی مهم تر از تاب آوری است. وزن ثبات هیجانی (762/=b)، (528/13=t) و (001/0>p) نشان می دهد که این متغیر می تواند در کنار متغیر تاب آوری تغییرات مربوط به بهزیستی را تبیین نماید که در صورت تعمیم نمونه مورد مطالعه به جامعه اصلی، وزن ثبات هیجانی 557/0 (?) خواهد بود. با توجه به نقش معنادار عوامل محافظتی تاب آوری و جمعیت شناختی و ثبات هیجانی بر بهزیستی جامع و همچنین تایید نقش واسطه ای ثبات هیجانی بر عوامل محافظتی تاب آوری و جمعیت شناختی مشخص شد در پیش بینی بهزیستی جامع ثبات هیجانی و عوامل محافظتی تاب آوری این دو مهمترین نقش را در بهزیستی نوجوانان دارند. امید است نتایج پژوهش حاضر مورد توجه متخصصین روانشناس و سایر مراقبت کنندگان سلامت قرار گیرد و پیشگیری هایی در زمینه سلامت نوجوانان صورت گیرد.