نام پژوهشگر: رضا جوادیان
زهرا السادات حسینی شهراسبی حسین فلاح زاده
سبکزندگی یکی از معیار عمده تعیین¬کننده سلامت افراد است. سبک زندگی سالم به ویژه در میان سالمندان، می تواند یک راهبرد کلیدی برای حفظ سلامت آنها و ارتقاء سطح امید به زندگی همراه با سلامت برای آنان باشد. با وجود آنکه رابطه سبک زندگی و سلامت در تحقیقات مختلف مورد بررسی قرار گرفته است، اما شواهد حاکی از تفاوت های چشمگیر در رفتارهای سبک زندگی زیرگروه های مختلف جمعیتی است. علاوه بر این، ماهیت این ارتباط برحسب ویژگی های فردی و رفتارهای نهادینه شده فرهنگی مرتبط با سلامت در بسترهای مختلف تفاوت می پذیرد. مقاله حاضر، رابطه سبکزندگی و سلامت را در بین زنان و مردان سالمند در شهر یزد مورد تحلیل قرار می دهد. داده های تحقیق از طریق پرسشنامه همراه با مصاحبه در بین سالمندان 60 سال به بالای شهر یزد گردآوری شده است. حجم نمونه 313 نفر میباشد. انتخاب نمونه های تحقیق به روش نمونه گیری خوشه ای صورت گرفته است. اندازه گیری شاخص سلامت عمومی بر اساس پرسشنامه گلبرگ در چهار خردهمقیاس (نشانههای جسمانی، اضطراب، اختلال در کارکرد اجتماعی و افسردگی) و سنجش سبکزندگی سلامتمحور با استفاده از پنج شاخص تفریح و اوقات فراغت، پیشگیری از بیماری، مدیریت استرس، روابط اجتماعی و وضعیت تغذیه صورت گرفته است. اطلاعات بدست آمده نشان میدهند، بین سبکزندگی و مولفههای آن همچنین بین شبکه حمایت اجتماعی، پایگاه اجتماعی- اقتصادی، امنیت غذایی، سن، جنسیت و وضعیت تأهل با سلامت عمومی رابطه وجود دارد. نتایج مدل¬های رگرسیونی نشان داد که متغیرهای مدیریت استرس، اوقات فراغت، تغذیه، روابط اجتماعی و امنیت غذایی عوامل مهم و تعیینکننده سلامت عمومی سالمندان هستند. متغیرهای مذکور 75 درصد واریانس متغیر وابسته (شاخص سلامت عمومی) را تبیین کردهاند. نتایج تحقیق نشان داد سبکزندگی سلامتمحور و ابعاد آن بر سلامت عمومی سالمندان تاثیر یکسانی نداشتند در مردان ابعادی چون مدیریت استرس و روابط اجتماعی و در زنان اوقات فراغت، مدیریت استرس و تأثیرگذار بود در کل سبکزندگی سلامتمحور و ابعاد آن بر سلامت عمومی سالمندان تاثیر به سزایی داشت. این نتیجه با نظریه رفتارهای سلامت محور و بحث هزینه و فایده رفتار هماهنگی دارد
نسرین فرحانی دره حسین افراسیابی
اعتیاد به موادمخدر یک آسیب اجتماعی است که ویرانگری های حاصل از آن زمینه ساز سقوط بسیاری از ارزش ها و هنجارهای فرهنگی و اخلاقی است. از آنجایی که زنان، وظیفه مادری و تربیت نسل آینده را به عهده دارند و وجود مادر معتاد در خانواده می تواند آسیب جدی به همسر و فرزندان و در نتیجه به جامعه وارد کند، بنابراین اعتیاد زنان یک مساله اجتماعی است. اعتیاد در زنان تاثیرات مخربی بر بدن آنها دارد و شرایط اجتماعی موجود در رابطه با زنان معتاد باعث افزایش حساسیت می شود و از آنجا که اعتیاد زنان پیامدهای ناگوارتری نبست به اعتیاد مردان دارد، پژوهش در این زمینه ضروری است. بر این اساس در این تحقیق سعی شده است عوامل و زمینه های اعتیاد زنان در شهر یزد و چگونگی مواجهه زنان با مشکلات مربوط به اعتیاد تحلیل و بررسی شود. این پژوهش با روش کیفی و با رویکرد نظریه زمینه ای صورت گرفته است. به این منظور 52 نفر از زنان معتاد از دو مرکز ترک اعتیاد ستاره امید بانوان و مرکز درمانی سرپائی بیداری با روش نمونه گیری نظری و هدفمند انتخاب شدند و مصاحبه های عمیق با آنها انجام شد. با شروع انجام مصاحبه ها، در خلال آن گزاره های معنادار و سپس مفاهیم مربوط به آنها مشخص شد و بعد از آن مفاهیم در مقوله ها دسته بندی شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها هم از کدگذاری باز، محوری و گزینشی استفاده شد. نتایج به دست آمده بیان کننده آن است که سابقه اعتیاد در خانواده مهم ترین عامل گرایش زنان به اعتیاد است و بستر خانواده مهم ترین عامل زمینه ساز اعتیاد زنان است. تعاملات دوستانه و ضعف در مهارتهای زندگی نیز از شرایط علی تاثیرگذار بر پدیده مصرف موادمخدر در زنان است. پیامدهای حاصل از این پدیده نیز شامل ارتکاب انحرافات اجتماعی، درهم شکستن روابط اجتماعی و مشکلات جسمی و روحی بوده است.
رضا جوادیان حسین حاج بابایی
پژوهش حاضر به برسی پدیده خشونت در خانواده های پدر معتاد و رابطه آن با نوع اعتیاد ، سابقه جنایی، وضعیت شغلی ، سنی و تحصیلی معتادان پرداخته است .