نام پژوهشگر: رزیتا فتحی
سارا نصیری سمنانی عباس قنبری نیاکی
گرلین یک پپتید مترشحه از معده است و نقش مهمی در تعادل انرژی ، چاقی و دریافت غذا دارد. هدف از اجرای این پژوهش بررسی اثر 8 هفته تمرین استقامتی بر سطوح استراحتی گرلین پلاسما در موش های صحرایی نر نژاد ویستار بود. برای این منظور 50 سر موش نر 8 هفته ای با نژاد ویستار و میانگین وزن 10+_270 گرم انتخاب شدند و به طور تصادفی در سه گروه تمرینی و گروه کنترل و شم قرار گرفتند: گروه های تجربی به مدت 8 هفته هر هفته 5 روز ، شدت 20 متر بر دقیقه با مدت های تعیین شده و شیب صفر درجه دویدند. 72 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین و پس از 4 ساعت ناشتایی ، موش های بیهوش شده و نمونه گیری انجام شد. جهت اندازه گیری گرلین پلاسما از روش elisa استفاده شد. نتایج حاصل از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی lsd نشان داد ، غلظت گرلین پلاسمایی در گروه های تمرینی در مقایسه با گروه کنترل تغییر معناداری نداشت. استروژن در گروه های تمرینی در مقایسه با گروه کنترل تغییر معناداری داشت در حالیکه تغییرات در سطوح گلوکز و انسولین معنادار نبود. همچنین رابطه بین گرلین پلاسما با دیگر متغیرها معنادار نبود.
محسن یزدانی مهدی هدایتی
نسفاتین-1، پپتیدی 82 اسید آمینه ای است که اخیرا در مغز کشف شده و از پروتئین نوکلئوبایندین2 (nucb2) مشتق می شود، وبه طور عمده در مناطق مختلف مغز و هیپوتالاموس و برخی از بافت های محیطی بیان می شود. نسفاتین-1 مانع دریافت غذا و وزن گیری بدن شده و توسط وضعیت تغذیه ای(سیری و ناشتایی)، فشارهای فیزیکی، انسولین و مواد مغذی (قند و چربی) تنظیم می شود. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثر تمرین استقامتی با و بدون مصرف عصاره ی آبی بنه(برای 4 هفته، 1میلی گرم به ازای 1گرم وزن بدن) بر سطوح استراحتی نسفاتین-1 ولیپیدهای پلاسمادر موش های صحرایی ماده بود. 28 سر موش صحرایی ماده نژاد ویستار( 10-8 هفته ای وبا وزن اولیه 160-145 گرم) به طور تصادفی به 4 گروه سالین-کنترل(7سر)، سالین-تمرین (7سر)، بنه-کنترل (7سر) و بنه-تمرین (7سر) تقسیم شدند. گروه های تمرینی به مدت 8 هفته(با شدت 20متر در دقیقه،60 دقیقه ،و 5روز در هفته) روی نوارگردان دویدند.حیوانات 74 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین بیهوش شده و پلاسما برای اندازه گیری نسفاین-1، و لیپید های خون جمع آوری گردید. داده ها با استفاده از آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی lsd در سطح معنی داری 05/0 ? p تحلیل گردید. نتایج پژوهش نشان می دهد که نسفاین-1 پلاسما و هیپوتالاموس به طور معنی داری از تیمار با بنه متاثر گردید و کاهش(به ترتیب 001/0p= و002/0p=). یافت در حالی که در کبد افزایش یافت (000/0p= ). اما تمرین تنها نسفاتین-1 هیپوتالاموس را کاهش داد(001/0p= ). گروه تمرین بنه نسبت به تمرین سالین افزایش tc هیپوتالاموس و کاهش hdl پلاسما مشاهده گردید. ارتباط معنی دار مثبت بین tc و نسفاتین-1 کبد(003/0p=) و ارتباط منفی با نسفاتین-1 هیپوتالاموس یافت شد(025/0p=). سایر اختلافات منعی دار نبود. نتایج نشان می دهد که اثر احتمالی تمرین استقامتی بر نسفاتین پلاسما و بافت ها تحت تاثیر تیمار با بنه قرار گرفته باشد و پایین بودن نسفاتین-1 پلاسما و هیپوتالاموس در گروه با عصاره بنه از تاثیر کاهش نسفاتین-1 ناشی از ناشتایی و احتمالا تحلیل منابع انرژی و عدم باسازی کامل آنها ، بدلیل مقدار بالای اسید های چرب موجود در بنه بوده باشد. داده ها احتمالا ذهن را به سمت این ایده که بنه اثر اشتها آوری دارد سوق می دهد.
علی یعقوبی ضیاء فلاح محمدی
هدف: hspها می توانند خواص درمانی زیادی در بیماری دیابت داشته باشند؛ بدین منظور، تحقیق حاضر به بررسی تأثیر حاد یک جلسه تمرین تداومی روی نوارگردان بر میزان hsp72 هیپوکامپ و پلاسمای موش های دیابتی شده توسط استرپتوزوتوسین می پردازد.روش شناسی: بدین منظور 40 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به وزن 1±165 گرم، و سن 6-8 هفته، به طور تصادفی در چهار گروه (هر گروه 10 سر موش) کنترل سالم و سه گروه دیابتی+ تمرین حاد استقامتی (گروه های 1، 2 و 3 که به ترتیب 30 دقیقه، 4 ساعت و 24 ساعت پس از ورزش کشته شدند) تقسیم شدند. موش های صحرایی با تزریق استروپتوزوتوسین (stz) (50 میلی گرم/میلی لیتر) محلول در بافر سیترات m1/0 (5/4ph=) به صورت درون صفاقی، دیابتی شدند. پروتکل مورد استفاده دویدن روی نوارگردان بود که با سرعت 10 متر در دقیقه آغاز شد و به تدریج به 18 متر در دقیقه رسید. مدت دویدن تقریباً 60 دقیقه بود. برای مقایسه متغیرهای 4 گروه، از آزمون آماری آنالیز واریانس یک طرفه و متعاقب آن از آزمون lsd، در سطح معناداری 05/0 p?مورد استفاده قرار گرفت. نتایج: نتایج این تحقیق نشان داد که به دنبال اجرای یک جلسه فعالیت در موش های دیابتی، میزان hsp72 هیپوکامپ تمام گروه ها نسبت به گروه کنترل افزایش یافت. این شاخص در گروه4 ساعت نسبت به گروه کنترل و گروه 30 دقیقه به ترتیب، 82/1 ng/ml (009/0=p) و 48/1 ng/ml (026/0=p) افزایش معناداری داشت. hsp72 هیپوکامپ در گروه 24 ساعت نسبت به گروه کنترل و 30 دقیقه افزایش داشت ولی به سطح معناداری نرسید. میزان hsp72 پلاسمای تمام گروه های تمرین نیز افزایش داشت.hsp72پلاسما در گروه 4 ساعت نسبت به گروه کنترل، 35/2 ng/ml (031/0=p) و در گروه 3 (24 ساعت) نسبت به گروه کنترل و گروه 1 به ترتیب 4/4 (001/0=p)و 03/3 (005/0=p) ng/ml افزایش داشت که معنی دار بود. نتیجه گیری: نتایج بدست آمده نشان دهنده اثرات مفید یک جلسه فعالیت استقامتی حاد بر سطوح hsp72هیپوکامپ در بیماری دیابت می باشد. با توجه به این، می توان فعالیت استقامتی حاد را به عنوان یک توصیه درمانی در مقابله با عوارض این بیماری بکار برد.
میرهادی حسینی اندارگلی رزیتا فتحی
لیپوکالین-2 آدیپوکاینی جدیدی است که به تازگی شناسایی شده است. سطوح لیپوکالین-2 با التهاب خفیف، چاقی، هایپرگلیسمی و سندرم متابولیک ارتباط مثبت دارد. اطلاعات اندکی در مورد تأثیر فعالیت ورزشی بر سطوح لیپوکالین-2 وجود دارد. هدف از انجام این پژوهش، بررسی تأثیر یک جلسه فعالیت ورزشی بر بیان ژن لیپوکالین-2 بافت چرب و سطوح پلاسمایی آن در موش های صحرایی دیابتی بود. 32 سر موش صحرایی نر از نژاد ویستار با میانگین وزن 5 ± 160 گرم پس از القای دیابت به طور تصادفی به 1 گروه کنترل و 3 گروه تمرینی تقسیم شدند. گروه های تمرین برای یک نوبت با سرعت 20 متر در دقیقه به مدت 45 دقیقه روی نوارگردان دویدند. حیوانات در گروههای مجزا به ترتیب بلافاصله، 4 ساعت و 24 ساعت پس از فعالیت ورزشی بیهوش شدند و نمونه برداری از آن ها انجام شد. بیان ژن لیپوکالین-2 بافت چرب و سطح پلاسمایی آن اندازه گیری شد. نتایج نشان داد بیان ژن لیپوکالین 4 و 24 ساعت پس از فعالیت ورزشی به طور معناداری نسبت به گروه کنترل کاهش یافته است. سطوح پلاسمایی لیپوکالین-2 نیز در گروههای تمرین نسبت به گروه کنترل پایین تر بود هرچند که به لحاظ آماری معنادار نبود. کاهش بیان ژن لیپوکالین-2 پس از یک جلسه فعالیت ورزشی در موشهای صحرایی دیابتی ممکن است بیانگر نقش فعالیت ورزشی در کاهش التهاب ناشی از دیابت باشد. با این وجود مطالعات بیشتر جهت درک ساز و کارهای موثر بر آن ضرورت دارد.
سلمان خدادادی تیرکلایی رزیتا فتحی
مقدمه و هدف: پروتئین متصل به اسید چرب سلول چربی (a-fabp) یکی از اعضای خانواده fabp است که نقش مهمی در تنظیم متابولیسم انرژی و التهاب دارد. مواد و روش ها: هدف از انجام این پژوهش، بررسی تاثیر یک جلسه فعالیت ورزشی هوازی بر تغییرات زمانی سطوح پلاسمایی و بیان ژن a-fabp بافت چربی موش های صحرایی دیابتی بود. 32 سر موش صحرایی نر از نژاد ویستار با میانگین وزن 5 ± 160 گرم پس از القای دیابت به طور تصادفی به 1 گروه کنترل و 3 گروه تمرینی تقسیم شدند. گروه های تمرین برای یک نوبت با سرعت 20 متر در دقیقه به مدت 60 دقیقه روی نوارگردان دویدند. حیوانات در گروه های مجزا به ترتیب بلافاصله، 4 ساعت و 24 ساعت پس از فعالیت ورزشی بی هوش شدند و نمونه برداری از آن ها انجام شد. سطوح پلاسمایی و بیان ژن a-fabp بافت چربی اندازه گیری شد. نتایج: بیان ژن a-fabp در گروه 4 ساعت پس از فعالیت ورزشی در مقایسه با گروه کنترل پایین تر بود (05/0>p). همچنین غلظت پلاسمایی a-fabp در گروه 4 ساعت پس از فعالیت ورزشی بالاتر از گروه کنترل بود (06/0p=). فعالیت ورزشی هوازی می تواند منجر به کاهش بیان ژن a-fabp بافت چربی احشایی موش های صحرایی دیابتی شود. نتیجه گیری: کاهش بیان ژن a-fabp بر اثر فعالیت هوازی ممکن است در بهبود و جلوگیری از عوارض ناشی از دیابت موثر باشد. با وجود این مطالعات بیشتر جهت درک ساز و کارهای آن ضرورت دارد.
جواد شعبان پور اومالی مرضیه ثاقب جو
مقدمه : دیابت شیرین (t2dm) از جمله بیماری های متابولیکی شایع است که مشخصه آن افزایش مزمن قند خون و اختلال در متابولیسم کربوهیدرات، چربی و پروتئین است. وضعیت التهابی و مقاومت به انسولین از مهم ترین عوامل مرتبط با این بیماری محسوب می شوند. چمرین یکی از آدیپوکین ها ی تازه کشف شده می باشد که ممکن است در توسعه التهاب و مقاومت به انسولین شرکت داشته باشد. تحقیق حاضر اثر فعالیت های مقاومتی دایره ای را بر سطوح پلاسمایی چمرین و برخی عوامل خطر قلبی متابولیکی در بیماران مرد مبتلا به دیابت نوع 2 مورد ارزیابی قرار داد. مواد و روش ها : 18 مرد مبتلا به دیابت نوع 2 (میانگین سن73 /7±5/48 سال، وزن 6/12±41/79 کیلوگرم و شاخص توده ی بدنی 38/4±29/27 کیلوگرم بر مجذور قد به متر) به طور تصادفی به دو گروه تجربی (10n=) و کنترل (8n=) تقسیم شدند. گروه تجربی، در 8 هفته تمرین مقاومتی دایره ای (3 جلسه در هفته، با شدت 80-60 درصد یک تکرار بیشینه) شرکت کردند. نمونه گیری خون 24 ساعت قبل از اولین جلسه تمرینی و 72 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، در حالت ناشتایی انجام شد و سطوح پلاسمایی چمرین، گلوکز ، انسولین و نیمرخ لیپیدی آزمودنی ها، اندازه گیری شد. یافته ها : یافته ها نشان داد، تمرین مقاومتی دایره ای منجر به کاهش معناداری درسطوح چمرین (01/0p=) ،گلوکز (049/0p=)، انسولین (01/0p=) و شاخص مقاومت به انسولین (01/0p=) و افزایش معناداری در سطوح hdl پلاسما (049/0p=) در گروه تجربی شد، اما تغییر معناداری در سطوح سایر لیپیدهای پلاسما مشاهده نشد. نتیجه گیری : به نظر می رسد، تمرین مقاومتی دایره ای با شدت های بالا، می تواند به عنوان رویکردی پیشگیرانه در بهبود دیابت نوع 2 مورد توجه قرار بگیرد. واژه های کلیدی : دیابت نوع2 – چمرین – تمرین مقاومتی دایره ای – عوامل خطر قلبی متابولیکی
زهرا ادبی فیروزجایی الهه طالبی
مقدمه: امنتین،آدیپوکین جدید با وزن مولکولی 34 کیلودالتون است که عمدتاً از بافت چرب احشایی ترشح می شودو مهمترین نقش آن بهبود حساسیت انسولینی است. مواد و روش: 30 زن دارای اضافه وزن با میانگین سنی 34/7 سال به طور داوطلبانه انتخاب شدند و به شکل تصادفی در سه گروه تمرین مقاومتی (12 نفر)، گروه تمرین هوازی (10نفر) و گروه کنترل (8 نفر)قرار گرفتند.تمرین مقاومتی به مدت 8 هفته، 4 جلسه در هفته و با شدت 70-60 درصد یک تکرار بیشینه اجرا شد. تمرین هوازی به مدت 8 هفته، 4 جلسه در هفته، با شدت 65 تا 80 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره انجام شد.24 ساعت قبل و 48 ساعت بعد از تمرین و پس از 10-8 ساعت ناشتایی خون گیری به عمل آمد. یافته ها: نتایج نشان داد امنتین در گروه تمرین هوازی به طور معنی داری کاهش یافت.اختلاف میانگین معنی داری بین گروه هوازی و گروه کنترل وجود نداشت. تمرین مقاومتی سبب کاهش سطوح امنتین شد که از نظر آماری معنی دار نبود. بین دو گروه کنترل و تمرین مقاومتی اختلاف ، معنی دار نبود.تغییرات انسولین در گروه هوازی معنی دار نبود. همچنین تغییرات انسولین بین دو گروه کنترل و هوازی معنی دار نبود. تمرین مقاومتی سبب کاهش معنی دار سطوح انسولین شد. اختلاف میانگین غلظت انسولین بین دو گروه کنترل و مقاومتی معنی دار بود.شاخص مقاومت به انسولین د گروه هوازی، کاهش معنی دار یافت. اما اختلاف میانگین این شاخص بین دو گروه هوازی و کنترل معنی دار نبود. تمرین مقاومتی کاهش معنی داری را در این شاخص نشان داد. همچنین بین دو گروه کنترل و مقاومتی اختلاف معنی داری مشاهده شد. نتایج: در انتها با توجه به نتایج می توان نتیجه گیری کرد که تمرینات هوازی و مقاومتی به بهبود حساسیت به انسولین کمک کرده است ولی این بهبود به امنتین مربوط نمی شود.
ریحانه دلبری الهه طالبی گرکانی
هدف: اختلال در سوخت و ساز سلول های چربی در چاقی ممکن است با افزایش غلظت اسیدهای چرب در گردش همراه باشد. متابولیسم اسیدهای چرب توسط پروتئین متصل به اسید چرب اپیدرمال (fabp5) تحت تاثیر قرار می گیرد. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر هشت هفته تمرین هوازی بر سطوح fabp5 پلاسمایی زنان با شاخص توده بدنی متفاوت بود. روش ها: 13 زن سالم دارای وزن طبیعی (9/24? bmi کیلوگرم/متر مربع و میانگین سنی 8/1±08/31 سال) و 12 زن دارای اضافه وزن (25< bmi کیلوگرم/متر مربع و میانگین سنی 8/1±3/32 سال) در این پژوهش شرکت کردند. برنامه تمرین هوازی 8 هفته و هر هفته 3 جلسه با شدت 40 تا 80% حداکثر ضربان قلب ذخیره بود که به مدت 25 دقیقه در هفته اول اجرا شد و در هفته هشتم به 45 دقیقه رسید. سطوح پلاسمایی fabp5، نیم رخ لیپیدی خون شامل hdl، ldl، کلسترول، تری گلیسیرید و شاخص های ترکیب بدنی قبل و 48 ساعت پس از پایان تمرینات اندازه گیری شدند. یافته ها: درصد چربی بدن (pbf) و دور کمر (05/0>p) بعد از هشت هفته، در هر دو گروه کاهش معنی دار و حداکثر توان هوازی (vo2max) (05/0>p) در گروه وزن طبیعی پس از دوره تمرینی و نسبت به گروه اضافه وزن افزایش معنی دار یافت. سطوح کلسترول نیز در هر دو گروه (05/0>p) و ldl در گروه وزن طبیعی افزایش معنی دار پیدا کرد (05/0>p)؛ در حالی که تغییرات fabp5، hdl و تری گلیسیرید در دو گروه نسبت به قبل از تمرین معنادار نبود. نتیجه گیری: اگرچه هشت هفته تمرین هوازی برای بهبود fabp5 زنان با شاخص توده بدنی متفاوت موثر نبود، اما موجب کاهش معنی دار pbf و دور کمر در هر دو گروه و بهبود حداکثر اکسیژن مصرفی در گروه وزن طبیعی نسبت به گروه اضافه وزن شد.
زهرا مسیبی رزیتا فتحی
چکیده: مقدمه: کمرین یک ازآدیپوکاین های تازه کشف شده می باشد که ممکن است در توسعه التهاب و مقاومت به انسولین شرکت داشته باشد.تحقیق حاضر تأثیر 8 هفته تمرین مقاومتی بر سطوح پلاسمایی کمرین و مقاومت به انسولین در موش های نر را موردارزیابی قرار داد. مواد و روش ها: 24 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (میانگین وزن 23±161 گرم وسن 4- 5 هفته) بعد از یک هفته تطابق با محیط آزمایشگاهی به 3 گروه 8 تایی (کنترل سالم- کنترل مقاوم به انسولین –تمرین کرده مقاوم به انسولین ) تقسیم شدند. حیوانات در گروه تمرین مقاوم به انسولین یک برنامه تمرین مقاومتی شامل بالا رفتن از نردبان با وزنه های متصل به دم را(3 روز در هفته برای 8 هفته)، انجام دادند. بعد از 8 هفته تمرین مقاومتی غلظت پلاسمایی سطوح کمرین،گلوکز، انسولین، مقاومت به انسولین ونیم رخ لیپیدی آزمودنی ها، اندازه گیری شد. یافته ها: یافته ها نشان داد تمرین مقاومتی منجر به کاهش معناداری در سطوح کمرین (01/0=p)، گلوکز(001/0=p)، انسولین (001/0=p) ، مقاومت به انسولین (0001/0)و سطوح ldlپلاسما (007/0=p) و افزایش معناداری در سطوح hdlپلاسما (03/0=p)در گروه مقاوم به انسولین شد. نتیجه گیری: به نظر می رسد، تمرین مقاومتی با شدت های بالا، می تواند به عنوان رویکردی پیشگیرانه در بهبود مقاومت به انسولین مورد توجه قرار بگیرد. واژه های کلیدی: کمرین- مقاوم به انسولین- تمرین مقاومتی- موش صحرایی
بی بی سارا ایمری پریچهر حناچی
هدف: نسفاتین آدیپوکاین جدیدی است که از بافت چربی ترشح شده و در سازوکار تنظیم گلوکز خون، بهبود حساسیت انسولینی، تنظیم اشتها، هموستاز انرژی و سوخت و ساز دخالت دارد. با توجه به اهمیت فعالیت مقاومتی درپیشگیری و درمان اضافه وزن و چاقی، هدف تحقیق حاضر، بررسی تأثیر 8 هفته تمرین مقاومتی بر سطوح پلاسمایی نسفاتین-1 در زنان دارای اضافه وزن است. روش پژوهش: برای دست یابی به هدف فوق، 18 زن داوطلب غیر فعال و دارای اضافه وزن با میانگین سنی 36 تا 42 سال انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه تمرین وکنترل قرار گرفتند. گروه آزمایشی به مدت 8 هفته و هر هفته 4 جلسه به تمرین مقاومتی پرداختند. برنامه تمرین در 9 ایستگاه با شدت 60-70 % یک تکرار بیشینه (1-rm) بود. نمونه های خونی آزمودنی ها 24 ساعت قبل از اولین جلسه تمرین و 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین، در حالت ناشتا، جمع آوری شدند. تغییرات سطوح نسفاتین-1 پلاسما توسط کیت الایزا اندازه گیری شد. از آزمون آماری t مستقل در سطح معنی داری 05/0? p و ضریب همبستگی پیرسون برای بررسی فاکتورها استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان دادند که پس از 8 هفته تمرین مقاومتی، شاخص های آنتروپومتریکی از جمله: وزن، شاخص توده بدنی ((bmi، نسبت دور کمر به دور باسن (whr)، درصد چربی بدن (bfp)، درگروه تجربی نسبت به گروه کنترل کاهش معنا داری داشت (05/0? p). اما تغییرات توده خالص بدن ((slm، گلوکز و نسفاتین-1 پلاسما معنی دار نبود ( 05/0? p). همچنین، بین تغییرات گلوکز و نسفاتین-1 پلاسما ارتباط معنی داری وجود دارد. نتیجه گیری: تغییرات سطوح نسفاتین-1 در زنان دارای اضافه وزن، احتمالاً به شدت و مدت بیشتر تمرین مقاومتی و تغییرات بیشتر در وزن و درصد چربی بدن نیاز دارد، با این وجود مطالعات بیشتر جهت درک ساز و کارهای موثر بر سطوح نسفاتین-1 ضرورت دارد. واژگان کلیدی: تمرین مقاومتی، نسفاتین-1، گلوگز
مهدی بقاییان منصور اسلامی
هدف این مطالعه، تعیین تأثیر افزایش وزن کفش ورزشی، به میزان 50 و 100 گرم،بر اقتصاد دویدن و خستگی عضلاتاندام تحتانی بود.بدین منظور، 15 مرد فعال (سن: 06/2±60/24 سال، وزن: 67/9±30/73 کیلوگرم و قد: 83/5±178سانتی متر) انتخاب شدند. پس ازآشنایی آزمودنی ها با نحوه ی اجرای آزمون و دویدن بر روی نوارگردان، یک پروتکل زیر بیشینه به منظور اندازه گیری اکسیژن مصرفی و خستگی عضلانی انجام شد. پروتکل آزمون از سه مرحله با سرعت های 4، 6 و 8 کیلومتر بر ساعت تشکیل شده بود که زمان هر مرحله 5 دقیقه بود، شیب نوارگردان نیز در تمام مراحل آزمون 5% بود. داده های اکسیژن مصرفی بوسیله دستگاه گاز آنالایزر متامکس و داده های فعالیت عضلانی بوسیله دستگاه الکترومایوگرافی biovision، جمع آوری شد. داده های emg پس از فیلتر شدن، یکسوسازی شده و برای هر دقیقه میانگین داده های یکسوسازی شده بدست آمد و سپس با رسم خط رگرسیون تغییرات arv، به بررسی تغیرات شیب این خط پرداخته شد. روش آماری تحلیل واریانس یک عاملی با اندازه گیری مکرر برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که اکسیژن مصرفی ناشی از تغییرات وزن کفش در کل زمان اجرای آزمون به صورت معنا داری افزایش یافته است (05/0>p)، با این وجود، بررسی شیب تغییرات اکسیژن مصرفی نشان داد که این تغییر وزن اثر معنی داری بر اقتصاد دویدن نگذاشته است (05/0>p). از سوی دیگر فعالیت عضلات ساقی قدامی و نیم وتری، با افزایش وزن کفش، به شکل معنا داری افزایش یافته است (05/0>p). از این پژوهش می توان نتیجه گرفت که افزایش 50 و یا 100 گرم اضافه بار به کفش ورزشی می تواند مصرف اکسیژن را به صورت معنی داری افزایش دهد در حالی که اثر معنا داری بر اقتصاد دویدن نخواهد گذاشت. از سوی دیگر افزایش 50 گرم اضافه بار می تواند فعالیت عضله ساقی قدامی و نیم وتری را به صورت معنی داری افزایش دهد. احتمال می رود افزایش اضافه بار به کفش های سنگین تر دامنه این تغییرات را افزایش دهد، از اینرو استفاده از کفش های سبک تر، برای دویدن های طولانی مدت، پیشنهاد می شود.
نادیه محمدپور ضیاء فلاح محمدی
مقدمه و هدف: مطالعات نشان داده¬اند که bdnf به تنظیم سطوح فعالیت فیزیکی، یادگیری و رفتارهایی که تحت تآثیر سطوح استروژن می باشد حساس است، بنابراین استروژن و ورزش می توانند در تنظیم bdnf همگرا باشند. . هدف از این تحقیق بررسی تاثیر چهار هفته تمرین پلیومتریک با و بدون مصرف مکمل q10 بر سطوح سرمی bdnf و استروژن در دانشجویان زن سالم مواد و روش ها: در این مطالعه نیمه تجربی 34 دانشجوی دختر رشته تربیت بدنی که از سلامت کامل جسمانی برخوردار بودند به طور تصادفی به چهار گروه ترکیب (تمرین+مکمل)، تمرین، مکمل و کنترل تقسیم شدند. آزمودنیهای گروه تمرین و ترکیب به مدت 4 هفته تمرینات پلیومتریک را هفته ای 3 جلسه انجام دادند. همچنین گروه ترکیب و مکمل هر روز 2 بار همراه با وعده غذایی صبحانه و شام مکمل q10 به میزان200 میلی گرم به ازای هر کیلو گرم وزن بدن دریافت کردند همچنین آزمون پرش عمودی برای اندازه گیری عملکرد ورزشی اجرا شد. سطوح bdnf و استروژن با استفاده از کیت آزمایشگاهی و روش الایزا اندازه گیری شد. از آزمون t همبسته و مستقل برای بررسی تفاوت درون و بین گروهها و ضریب همبستگی پیرسون جهت بررسی رابطه همبستگی داده ها و همچنین روش one way anovaو آزمون تعقیبی lsd تجزیه وتحلیل شد. سطح معنی داری p<=0/05 در نظر گرفته شد. نتایج: نتایج این تحقیق نشان داد که مکمل گیری q10 همراه با تمرینات پلیومتریک به مدت 4 هفته تاثیر معناداری روی سطوح bdnf و استروزن سرم و ارتباط بین آنها نداشت.
marve vosugh رزیتا فتحی
هدف:. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر هشت هفته تمرین هوازی بر سطوح کالپروتکتین پلاسمایی زنان یائسه دارای اضافه وزن بود. روش ها: 13 زن یائسه دارای اضافه وزن (25<bmi کیلوگرم/متر مربع و میانگین سنی 76/5 ± 46/53 سال) در این پژوهش شرکت کردند. برنامه تمرین هوازی 8 هفته و هر هفته 3 جلسه با شدت 40 تا 80% حداکثر ضربان قلب ذخیره بود که به مدت 25 دقیقه در هفته اول اجرا شد و در هفته هشتم به 45 دقیقه رسید. سطوح پلاسمایی کالپروتکتین، انسولین، گلوکز و شاخص حساسیت انسولینی (homa) قبل و 48 ساعت پس از پایان تمرین اندازه گیری شد. یافته ها: نتایج حاصل از آزمون t همبسته نشان داد غلظت پلاسمایی انسولین به طور معناداری کاهش یافته بود (05/0p<). مقدار شاخص حساسیت انسولینی نیز نسبت به پیش از تمرین کاهش غیر معناداری یافته بود(07/0=p). سطوح پلاسمایی کالپروتکتین نیز پس از تمرین به طور معناداری افزایش یافته بود (05/0p<). همچنین نشان داده شد که ارتباط معناداری بین سطوح پلاسمایی کالپروتکتین با انسولین و شاخص حساسیت انسولینی در زنان یائسه دارای اضافه وزن وجود ندارد. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان می دهد تمرین ورزشی موجب افزایش سطوح کالپروتکتین در زنان یائسه دارای اضافه وزن می شود. به هر حال مطالعات بیشتر جهت درک ساز و کارهای موثر بر آن ضرورت دارد. واژگان کلیدی: تمرین هوازی، کالپروتکتین ، زنان یائسه.
وجیهه فانی رزیتا فتحی
آدیپوکین ها پروتئین های مترشحه از بافت چربی هستند که در کنترل متابولیسم بدن شرکت دارند. کمرین آدیپوکین جدیدی است که در کبد و بافت چربی سفید بیان می شود. هدف از مطالعه حاضر، بررسی تأثیر 8 هفته تمرین هوازی و مقاومتی بر سطوح پلاسمایی و بافتی کمرین در موش های نر صحرایی بود. 24 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار(میانگین وزن 23±161 گرم وسن5-4 هفته) به طور تصادفی به 3 گروه 8 تایی ( کنترل- تمرین هوازی- تمرین مقاومتی) تقسیم شدند. گروه تمرین هوازی به مدت 8 هفته، هفته ای 5 روز و هر روز حداکثر 60 دقیقه روی تردمیل و با سرعت حداکثر 25 متر در دقیقه دویدند. گروه تمرین مقاومتی به مدت 8 هفته، هر هفته 3روز به اجرای تمرین مقاومتی پرداختند. در اجرای پروتکل تمرینی از نردبانی استفاده شد که موش ها وزنه ها را با اتصال به دمشان از آن بالا می بردند. نمونه خون گیری 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین در حالت ناشتایی انجام شد و سطوح پلاسمایی و بافتی کمرین اندازه گیری شد. یافته ها نشان داد تمرین مقاومتی منجر به کاهش معناداری در سطوح کمرین پلاسمایی (049/0=p)، سطوح کمرین بافتی (039/0=p) شد. سطوح پلاسمایی و بافتی کمرین بعداز 8 هفته تمرین هوازی کاهش یافت ولی این کاهش از لحاظ آماری معنادار نبود (05/0p>). همچنین همبستگی معناداری بین سطوح کمرین پلاسمایی و بافت چرب متعاقب هشت هفته تمرین هوازی و مقاومتی مشاهده شد. نتیجه گیری: کمرین احتمالاً از طریق ایجاد وضعیت التهابی در بافت چربی، منجر به ایجاد مقاومت به انسولین می شود و عوارض خطر بیماری دیابت را افزایش می دهد. در مطالعه حاضر، به نظر می رسد تمرین مقاومتی، منجر به کاهش سطح کمرین و همسو با آن موجب بهبود مقاومت به انسولین گردید.
داود زرقامی رزیتا فتحی
زمینه و هدف: پژوهش¬های همه¬گیرشناسی مقطعی فواید فعالیت بدنی را در پیشگیری از چاقی و بیماری عروق کرونر نشان می-دهد. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط سطح فعالیت بدنی با عوامل خطرزای قلبی¬کرونری و شاخص¬های آنتروپومتریکی مردان فعال و غیر فعال بود. روش ها: میزان فعالیت بدنی 195 مرد با دامنه سنی 64-23 سال با استفاده از پرسشنامه فعالیت بدنی بک ارزیابی شد. برخی از ویژگی¬های آنتروپومتریکی و عوامل خطرزای قلبی- کرونری آزمودنی¬ها نیز اندازه¬گیری شد. یافته ها: نتایج حاصل از آزمون آماری همبستگی پیرسون نشان داد سطح فعالیت بدنی مردان همبستگی معناداری با غلظت کلسترول (0001/0= p و36/0- =r)، لیپوپروتئین با چگالی پایین (ldl) (0001/0= p و36/0- =r)، لیپوپروتئین با چگالی بالا (hdl) (0001/0= p و32/0 =r)، تری گلیسرید (0001/0= p و39/0- =r)، نسبت کلسترول به hdl (0001/0= p و42/0- =r)، نسبت ldl/hdl (0001/0= p و42/0- =r) و قند خون ناشتا (0001/0= p و32/0- =r) دارد. همچنین در تمامی متغیرهای فوق بین دو گروه فعال و غیر فعال تفاوت معناداری (05/0p<) مشاهده شد. همچنین در این مطالعه نشان داده شد که سطح فعالیت بدنی همبستگی معناداری با وزن (0001/0= p و47/0- =r) ، شاخص توده بدن (0001/0= p و49/0- =r)، دور کمر(0001/0= p و47/0- =r)، دور باسن (0001/0= p و45/0- =r)، نسبت دور کمر به باسن (001/0= p و22/0- =r)، دور شکم (0001/0= p و34/0- =r)، درصد چربی بدن (0001/0= p و49/0- =r)، توده چربی بدن (0001/0= p و53/0- =r)، درصد توده بدون چربی بدن (0001/0= p و49/0 =r) دارد. همچنین در تمامی متغیرهای فوق بین دو گروه فعال و غیرفعال تفاوت معناداری مشاهده شد (05/0p<). نتیجه گیری: نتایج این مطالعه رابطه معکوس و معناداری بین سطح فعالیت بدنی و عوامل خطرزای عروق کرونری و شاخص¬های ترکیب بدنی نشان داد. به نظر می¬رسد وجود فعالیت بدنی منظم و شیوه زندگی فعال در مردان بتواند در پیشگیری از بیماری عروق کرونر و بهبود سلامتی نقش داشته باشد.
میترا برات زاده شکری الهه طالبی گرگانی
آپوایپوپروتئینmپروتئینی است که به تازگی کشف شده است و توانایی اتصال به چربی را دارد و تاثیر تمرین هوازی تاکنون روی آن انجام نشده است بررسی حاضر اثر 8 هفته تمرین هوازی را بر روی این پروتئین بررسی می کند. درصد چربی و حداکثر اکسیژن مصرفی در هر دو گروه بعد از 8 هفته کاهش و افزایش معناداری را نشان دادند. با افزایش معنادار َapo m در هر دو گروه پس از 8 هفته تمرین هوازی افزایش لیپوپروتئین کم چگال و کلسترول پلاسما نیز مشاهده شد. 8 هفته تمرین هوازی منجر به افزایش سطوح apo m پلاسمایی می شود اما مکانیسم این افزایش ناشناخته است. نتایج نشان می دهد علاوه بر برنامه ورزشی می بایست برنامه غذایی افراد را هم کنترل کرد.
نورمحمد دلاوری ضیاء فلاح محمدی
هدف از این تحقیق بررسی تأثیر یک جلسه فعالیت هوازی دویدن روی نوارگردان تا حد واماندگی با و بدون مصرف مکمل منیزیم سولفات بر شاخص¬های فعالیت الکتریکی عضله، لاکتات، vo2max، زمان رسیدن به واماندگی و آستانه تهویه¬ای در مردان غیرفعال دانشگاهی و ارتباط بین آن ها بود. روش شناسی: 16 دانشجوی پسر غیرفعال (سن 18/1 ± 25/25 سال، قد 75/4 ± 18/176 سانتی¬متر، وزن 65/25 ± 51/79 کیلوگرم) به طور تصادفی و دوسوکور به دو گروه مکمل و دارونما تقسیم شدند. و به ترتیب به مدت 14 روز مکمل و دارونما مصرف نمودند. قبل و بعد از دوره مکمل¬گیری، تست بروس فزاینده برای تعیین شاخص¬های فعالیت الکتریکی عضله، لاکتات، vo2max ، زمان رسیدن به واماندگی و آستانه تهویه¬ای انجام شد. فعالیت emg از عضلات، دوسر رانی، پهن میانی، پهن خارجی، نعلی، ساقی قدامی و دوقلو داخلی ثبت شد. یافته-ها: vo2max ، زمان رسیدن به واماندگی و آستانه تهویه¬ای گروه مصرف کننده منیزیم سولفات به ترتیب با افزایش (5 %)، (44/5%) و (57/11 %) همراه بود. مکمل منیزیم سولفات بروز آستانه خستگی الکترومیوگرافی را افزایش (140%) و زمان رسیدن به واماندگی در هنگام اجرای تست فزاینده هوازی را به تأخیر انداخت و آستانه تهویه¬ای ، vo2max را به طور معناداری افزایش داد ( 05/0 p<). همچنین بین شاخص¬های الکترومیوگرافی عضلانی، vo2max و آستانه تهویه¬ای همبستگی معناداری وجود داشت ( 05/0 p<). نتیجه-گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد مصرف مکمل منیزیم موجب کاهش شیب خستگی یا fft عضله به دنبال یک جلسه فعالیت دویدن وامانده ساز روی نوارگردان می شود. به عبارت دیگر زمان رسیدن به خستگی الکترومیوگرافی بهبود می یابد. همچنین vo2max آزمودنی های مصرف کننده مکمل منیزیم به طور معنی داری بهبود یافت. از سوی دیگر، زمان رسیدن به خستگی و آستانه تهویه ای مردان مصرف کننده منیزیم افزایش یافت که در مجموع نشان دهنده تأثیر مثبت مکمل منیزیم بر اجرای فعالیت شدید حاد می باشد. همچنین بین شاخص های متابولیک و الکترومیوگرافی ارتباط همبستگی مشاهده شد. بنابراین مصرف مکمل منیزیم برای بهتر شدن عملکرد مردان غیرفعال توصیه می شود.
مرتضی یاسری فر منصور اسلامی
زمینه و هدف : تاثیر برنامه های متفاوت کاهش وزن بر خستگی عضلانی کشتی گیران آزاد کار بررسی نشده است. هدف از این پژوهش بررسی اثر دو سطح متفاوت کاهش وزن بر تغییرات شیب میانه فرکانسی عضلات منتخب اندام تحتانی حین اجرای پروتکل خستگی وینگیت در کشتی گیران آزاد کار بود. مواد و روش ها : تعداد 27 نفر از کشتی گیران آزادکار (میانگین قد 43/6±55/170 سانتی متر، جرم 70/7±91/69کیلو گرم،سن09/2±55/20سال)جهت شرکت در پژوهش انتخاب شدند و در سه گروه، به ترتیب، گروه کنترل، گروه تجربی5/2(به میزان 3-2 درصداز وزنبدن) وگروه تجربی5/3(به میزان 4-3 درصد از وزنبدن)تقسیم شدند. فعالیت الکتریکی سطحی عضلات اندام تحتانی (عضلات پهن داخلی و خارجی، دو سررانی، سر داخلی دوقلو، نعلی و ساقی قدامی) حین اجرای پروتکل خستگی 30 ثانیه ای وینگیت پایی، قبل و بعد از کاهش وزن ثبتشد. شیب میانه فرکانس عضلات منتخب از فرکانس سیگنال ها به عنوان شاخص خستگی عضلانی محاسبه شد. فرضیاتبا استفاده از روش آماری کروسکال والیسو آزمون من ویتنی بررسی شدند(05/0 =?). یافته ها : نتایج کاهش معناداری در شیب میانه فرکانس عضله پهن داخلی (002/0=p ) و پهنخارجی (002/0p<) بین گروه کنترل و گروه تجربی5/2نشان داد، همچنینکاهش معناداری در شیب میانه فرکانس عضله پهن داخلی (008/0=p ) و پهن خارجی (006/0p = ) بین گروه کنترل با گروه تجربی5/3نشان داد. همچنین کاهش معناداری در شیب میانه فرکانس عضله پهن داخلی (040/0=p ) بین گروه های تجربی مشاهده شد. شیب میانه فرکانس برای عضله دوقلو بین گروه های تجربی نیز کاهش معناداری را نشان داد (014/0p =). نتیجه گیری : براساس نتایج به دست آمده، کاهش وزن به مقدار 4-2 درصد از وزن بدن می تواند سبب خستگی در عضلات پهن داخلی، پهن خارجی و دوقلو شود. بنابراین، پیشنهاد می شود که کشتی گیران و مربیان در طول فصل تمرینات توجه بیشتری به تقویت این گروه از عضلات داشته باشند.
سمیرا قزی ولی الله دبیدی روشن
مقدمه و هدف: آسم و چاقی از شایع ترین بیماری های دوران کودکی و از عوامل تغییرات قلبی تنفسی می باشند. آسم و چاقی راه های هوایی را تحت تاثیر قرار می دهد و در بروز نشانه هایی در طی ورزش نقش دارد. از طرفی دما و رطوبت محیط نیز می تواند فعالیت افراد مبتلا به آسم را تحت تاثیر قرار دهد. با این وجود اطلاعات اندکی، در خصوص اثر رطوبت بالا و کم بر شاخص های قلبی تنفسی کودکان چاق مبتلا به آسم به دنبال اجرای فعالیت هوازی وامانده ساز وجود دارد. روش شناسی تحقیق: 25 کودک چاق(چربی بدنی>30%، شاخص توده بدنی> kg/m225) مبتلا به آسم (10 نفر)، و گروه سالم با ویژگی مشابه (15 نفر) فعالیت هوازی پیشرونده وامانده ساز با کارسنج پایی را در دو محیط مختلف، با درجه حرارت یکسان، رطوبت زیاد (دما:c ?2 ± 22، رطوبت: 5 ± 65?)، رطوبت کم و درجه حرارت یکسان (دما:c ?2 ± 22، رطوبت: 5 ± 35?) انجام دادند. در طی ورزش، پارامترهای قلبی تنفسی با استفاده از دستگاه k4b2 تحت کنترل قرار گرفتند، ضربان قلب (hr) و فشارخون سیستولیک (sbp)، حجم بازدم اجباری(fev1) و حاصلضرب دوگانه (dp) قبل و بلافاصله بعد از ورزش به ترتیب توسط ضربان سنج پولار، فشارسنج دیجیتالی و اسپیرولب 3 اندازه گیری شد. مقادیر اتساع برونشی با استفاده از تغییرات fev1 در قبل و بعد از اجرای آزمون اندازه گیری شد. یافته ها: متعاقب اجرای فعالیت هوازی وامانده ساز در دو محیط با دما و رطوبت مختلف، شاخص های sbp، dp در کودکان چاق مبتلا به آسم و سالم در پس آزمون نسبت به پیش آزمون افزایش یافت. بعلاوه، تفاوت معنی داری بین گروه هادر شاخص های sbp، dpو bdrدر کودکان چاق مبتلا به آسم و سالم در دو محیط با رطوبت مختلف وجود نداشت. با وجود این، شاخص های قلبی عروقی و زمان رسیدن به واماندگی در کودکان چاق مبتلا به آسم و سالم در طی فعالیت در محیط با رطوبت کمتر، نسبت به رطوبت زیادتر بطور قابل توجهی بالاتر بود. نتیجه گیری: بیماری آسم اجرای فعالیت ورزشی را محدود می نماید، چاقی نیز به عنوان یک بار اضافی عملکرد ریوی را تحت تاثیر قرار داد و این محدودیت را مضاعف کرد. بعلاوه، پاسخ های قلبی تنفسی به ورزش در این کودکان تحت تاثیر شرایط محیطی از جمله رطوبت بود، به طوری که محیط مرطوب تاثیر منفی بر مدت زمان فعالیت و بار وارده بر عضله قلب داشت.
فاطمه حسین پور مریم دانشپور
هیپوتالاموس مرکز اصلی تظیم اشتها و تعادل انرژی است. فعالیت بدنی و ورزش قادر است تعادل انرژی را در جهت منفی شدن برهم زند. نسفاتین-1 ازجمله نوروپپتیدهای تنظیم کننده¬ی اشتها است که توسط هیپوتالاموس تولید شده و نقش مهمی در برقراری تعادل انرژی ایفا می¬کند. هدف تحقیق حاضر بررسی اثر هشت هفته تمرین استقامتی بر بیان ژن نسفاتین-1 و غلظت آن در هیپوتالاموس مغز، کبد و عضله نعلی موش¬های صحرایی نر بوده است. بدین منظور، 12 سر موش صحرایی نر به¬طور تصادفی به ? گروه تمرین و کنترل تقسیم شدند. گروه تمرین با شدت 20 متر در دقیقه (معادل 55-50 درصدvo2 max )، به¬مدت ?? دقیقه، ? روز در هفته و در مجموع 8 هفته روی نوار گردان تمرین کردند. حیوانات 72 ساعت پس از آخرین جلسه¬¬ی تمرین بیهوش شدند. نمونه برداری جهت تعیین بیان ژن، غلظت نسفاتین-1 و گلیکوژن به روش¬هایrt-pcr ، الایزا (elisa) و رنگ سنجی انجام شد. غذا 4 ساعت قبل از آزمایش از قفس بر داشته شد. داده¬ها با استفاده از تی-غیر وابسته تحلیل گردید. این پژوهش نشان داد تمرین استقامتی منجر به بیان ژن نسفاتین-1/نوکلئوبایندین-2 در بافت¬ها¬ی هیپوتالاموس، کبد و عضله گردید، اما این تغییرات تنها در عضله معنی¬دار بود. هم¬چنین سطح غلظت نسفاتین-1 در هیپوتالاموس و عضله در نتیجه¬ی تمرین به¬ترتیب، کاهش و افزایش غیر معنی¬دار داشت. از دیگر یافته¬های تحقیق حاضر، افزایش معنی¬دار گلیگوژن کبدی و نیز کاهش معنی¬دار atp هیپوتالاموس متعاقب 8 هفته تمرین استقامتی بود. پژوهش حاضر برای نخستین بار نشان داد که تمرین استقامتی با شدت کم، موجب تغییرات بیان ژن نوکلئوبایندین-2/نسفاتین-1 و غلظت آن در بافت¬های متابولیکی گشته که با تغییرات معنی¬داری در منابع انرژی همراه گردید. به¬نظر می¬رسد که در شرایط پژوهشی حاضر، احتمالا تمرین اثری شبه ناشتایی و گرسنگی، بر بیان و غلظت نسفاتین-1 بافتی داشته است و بهبود نسبی شرایط انرژی کبد و عضله بر افزایش بیان ژن اثرگذار باشد. این در حالی است که atp به¬عنوان نمایان¬گر شارژ انرژی کبدی، در گروه تمرین در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معنی داری نداشت.
شهربانو ساجدی حسینی رزیتا فتحی
هدف: هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثر هشت هفته تمرین هوازی بر سطوح پلاسمایی گلبولین متصل شونده به هورمون جنسی(shbg)، تستوسترون و استرادیول در زنان یائسه و غیر یائسه دارای اضافه وزن قبل و بعد از یائسگی است. روش ها: بیست و شش زن مبتلا به اضافه وزن (با شاخص توده بدن(bmi)> kg/m225) به دو گروه غیر یائسه(13=n) و گروه یائسه(13=n) تقسیم شدند. برنامه تمرین هوازی 8 هفته و هر هفته 3 جلسه با شدت 40 تا 80% حداکثر ضربان قلب ذخیره طراحی شد. مدت 25زمان هر جلسه در هقته اول 25 دقیقه بود و در هفته هشتم به 45 دقیقه افزایش یافته است. سطوح پلاسمایی shbg، تستوسترون، استرادیول، انسولین، گلوکز و شاخص حساسیت انسولینی (homa) قبل و پایان دوره تمرین اندازه گیری شد. نتایج: بعد از 8 هفته تمرین هوازی بهبود معنی داری در درصد چربی بدن در هر دو گروه تمرین مشاهده شد. تغییرات در سطوح پلاسمایی shbg، استرادیول، تستوسترون و گلوکز در هر دو گروه از نظر آماری معنی دار نبوده است. ما کاهش قابل توجهی در غلظت انسولین پلاسما و homa-ir در زنان یائسه دارای اضافه وزن یافته ایم. نتیجه گیری: این مطالعه نشان می دهد که از دست دادن چربی ناشی از ورزش با تغییر در هورمون های جنسی پلاسما و shbg در زنان دارای اضافه وزن قبل و بعد از یائسگی ارتباط ندارد.
فرشته خلیلی پالندی میثم شیرخدایی
پژوهش حاضر با هدف به رسمیت شناختن پتانسیل واقعی تبلیغات در ترشح هورمون اکسی توسین به عنوان یک پیش¬بینی¬کننده¬ در رفتار خیرخواهانه افراد و به منظور بررسی تاثیر آگهی خدمات عمومی در ترشح هورمون اکسی توسین و تاثیر این هورمون در انجام فعالیت¬های خیرخواهانه، صورت گرفته است. این پژوهش شامل دو حوزه اصلی است. حوزه اول مربوط به طرح آزمایشگاهی پژوهش و حوزه دوم مربوط به تبیین مدل مفهومی و آزمون فرضیه مدل مفهومی پژوهش است. بر این اساس، پژوهش حاضر در دو حوزه¬ی پیش¬بینی و تبیین صورت گرفته است. طرح نیمه تجربی پژوهش، طرح پیش آزمون و پس آزمون با یک گروه آزمایش و دو گروه کنترل می¬باشد. جامعه¬ی آماری پژوهش حاضر، دانشجویان واجدشرایط دانشگاه مازندران بودند. برای افزایش روایی تحقیق و کنترل متغیرهای مزاحم در آزمون از همتاسازی استفاده شده است. پس از سنجش داوطلبان برای مشارکت در آزمون، نمونه¬ی مناسب پژوهش انتخاب گردید. در این پژوهش، 3 گروه در نظر گرفته شده بود که تعداد نمونه برای هر گروه به تساوی 10 نفر تعیین گردید و نمونه¬ها در گروه زنان به طور تصادفی در یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند و مردان نیز به عنوان گروه کنترل دوم تعیین شدند. به همین منظور، در این پژوهش افراد در معرض نمایش فیلم تبلیغاتی با مضمون خیرخواهانه قرار گرفتند. این فیلم به فراخور هر گروه در دفعات یک بار و سه بار برای افراد نمایش داده شد. قبل و بعد از نمایش فیلم از افراد خونگیری به عمل آمد، در ادامه افراد به پرسشنامه¬ای که جهت سنجش متغیر قصد کمک مالی تهیه شده بود، پاسخ ¬دادند و در نهایت به همه¬ی آن¬ها مبلغ یکسانی بن نقدی تحویل داده شد تا آن¬ها بعد از نمایش فیلم در مورد اهدای آن به موسسه خیریه تصمیم¬گیری نمایند. در این پژوهش، برای گردآوری داده¬ها و اطلاعات از ابزارهای کتابخانه¬ای، میدانی و ابزارهای اندازه¬گیری از جمله کیت الایزا جهت سنجش هورمون اکسی توسین انسانی استفاده شده است. جهت سنجش اعتبار پرسشنامه از آزمون آلفای کرونباخ استفاده شده است و جهت بررسی روایی سازه از شاخص ave استفاده گردید که نشان-دهنده برخورداری پرسشنامه از روایی مناسب بوده است. به منظور تجزیه و تحلیل داده¬ها و آزمون فرضیه¬ها از نرم افزارهای spss18 و warp pls3 استفاده گردید. تنها فرضیه تایید شده¬ی پژوهش این است که قصد کمک مالی بر میزان کمک مالی به فعالیت¬های خیرخواهانه تاثیرگذار می¬باشد و هشت فرضیه¬ی دیگر رد شدند.
رضا حسین طلایی الهه طالبی گرکانی
پروتئین متصل به اسید چرب سلول چربی (fabp4) یکی از اعضای خانواده چند ژنی پروتئین متصل به اسید چرب سیتوپلاسمی است که در فرایند متابولیسم کربوهیدرات ها و لیپیدها نقش دارد. هدف از انجام این پژوهش، بررسی تاثیر 8 هفته تمرین هوازی بر بیان ژن a-fabp بافت چربی موش های صحرایی نر تغذیه شده بارژیم پر چرب بود.
مرتضی موحدی زاده فرزام فرزان
یکی از عواملی که امروزه بر روی آن تحقیقات زیادی انجام می شود عوامل فیزیولوژیکی حاکم بر رفتار و نیز عوامل رفتاری که بر فاکتو رهای فیزیولوژیکی تاثیر می گذارد است. هدف از تحقیق نیمه تجربی حاضر، بررسی تغییرات میزان اوکسی توسین خون در پاسخ به فیلم تبلیغاتی موسسه خیریه و تفاوت این میزان در بین ورزشکاران و غیر ورزشکاران بوده است. همچنین مقایسه میزان کمک نیکوکارانه آن ها به یک موسسه خیریه ناشناس هدف دیگر این تحقیق بوده است. دو گروه 10 نفری از دانشجویان پسر ورزشکار (سن: 3/21± 7/1) و غیر ورزشکار (سن 1/22 ± 7/1) برای این تحقیق انتخاب شدند. از شرکت کنندگان خون گیری به عمل آمده و بعد از نمایش فیلم و خون گیری مجدد میزان بخشش مالی آنان سنجیده شد یافته ها حاکی از این است که تماشای فیلم عاطفی مورد نظر می تواند اکسی توسین خون و میزان بخشندگی افراد را تحت تأثیر قرار دهید. میزان این تأثیرگذاری در بین دانشجویان ورزشکار و غیر ورزشکار یکسان بوده است. بر این اساس به نظر می رسد که می توان از نمایش فیلم های عاطفی برای افزایش رفتارهای بخشندگی ورزشکاران و غیر ورزشکاران به یکسان استفاده نمود.
زهرا آئین پرست علیرضا امانی
هدف از این پژوهش، تعیین اثر 3 شدت متفاوت ضرب آهنگ پاروزنی بر اقتصاد کایاک، لاکتات خون و ارتباط این متغیرها با ویژگی های آنتروپومتریکی منتخب قایقرانان کایاک مرد نخبه تیم ملی بود. 7 قایقران مرد عضو تیم ملی کایاک با وزن 2/5±7/80 کیلوگرم و توده چربی 8/0±86/23درصد شرکت داشتند. یک پروتکل زیر بیشینه به منظور اندازه گیری اکسیژن مصرفی انجام شد و اندازه های آنتروپومتریکی جمع آوری گردید. پروتکل آزمون از سه مرحله با ضرب آهنگ های 70، 80 و 90 ضربه در دقیقه تشکیل شده بود که مرحله 1000 متری آزمون در سه روز و هر روز یک ضرب آهنگ برای هر آزمودنی انجام شد. تفاوت معناداری بین اقتصاد کایاک طی سه ضرب آهنگ پاروزنی 70، 80 و 90 ضربه در دقیقه وجود داشت. تغییرات اقتصاد کایاک بین دو فاز 70 و 80 ضربه افزایش معنادارتری نسبت به تغییرات بین دو فاز 80 و 90 ضربه نشان داد. از سوی دیگر، ارتباط معناداری بین اقتصاد کایاک و هزینه انرژی در ضرب آهنگ های مختلف و قد نشسته، دور بازو، دور قفسه سینه، دور ران و عرض شانه وجود نداشت. نتایج حاصل از داده های مطالعه ی حاضر اثر افزایش ضرب آهنگ از 70 به 90 ضربه در دقیقه را بر اقتصاد پاروزنان کایاک نشان داد. با توجه به این یافته ها پیشنهاد می شود که پاروزنان کایاک تا جایی که امکان دارد در محدوده سیستم هوازی ولی نزدیک به آستانه لاکتات خود تمرین کنند تا با سازگاری و بالا بردن آستانه لاکتات، از تجمع لاکتات بیشتر جلوگیری کنند و از این طریق، هم خستگی را به تاٌخیر اندازند و هم از کاهش اقتصاد جلوگیری کنند.
سجاد رحیمی رزیتا فتحی
بافت چربی که نقش آن به ذخیره چربی نسبت داده میشد،امنتین-1 پروتئینی است که به تازگی کشف شده و در بافت چربی احشایی بیان و ترشح می شودکه حساسیت انسولینی را افزایش می دهد. هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر 8 هفته تمرین هوازی و غذای پرچرب بر بیان ژن امنتین-1 در بافت چرب احشایی موش های صحرایی نر است.
محمد علی زراعتگر رزیتا فتحی
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر یک دوره تمرین هوازی و مصرف غذای پرچرب بر بیان ژن پروتئین متصل به اسید چرب بافت کبد (l- fabp) موش های صحرایی نر بود.پژوهش حاضر نشان داد که بیان ژن lfabp بافت کبد در گروه تمرین با غذای نرمال بطور معناداری کاهش یافته بود (05/0p<). همچنین بیان ژن lfabp بافت کبد در گروه تمرین با غذای پرچرب کاهش غیرمعنادار یافته بود. این در حالی است بیان ژن lfabp بافت کبد در گروه کنترل با غذای پرچرب بطور غیرمعنادار افزایش یافته بود
رزیتا فتحی رابرت کریمر
چکیده ندارد.