نام پژوهشگر: حامد ابراهیمی
حامد ابراهیمی ناصر شهسواری پور
در دهه 1980، مقالات متعددی در نشریات مدیریتی در مورد ناکارآمدی روش های ارزیابی عملکرد شرکت ها منتشر شد. روش هایی که پیش از این به دلیل تکیه بر جنبه های مالی در اقتصاد صنعتی مورد استقبال شرکت های مختلف بوده، امّا با جایگزینی اقتصاد مبتنی بر دانش به جای اقتصاد صنعتی، روش های ارزیابی عملکرد موجود دیگر پاسخگوی شرایط جدید نبودند. عدم توانایی این روش ها در اندازه گیری دارایی های نامشهود نظیر دانش کارکنان، فناوری، فرهنگ سازمانی و... سبب شد پژوهش هایی برای دستیابی به روش های موثرتر ارزیابی عملکرد صورت پذیرد. در اوایل دهه1990، رابرت کاپلان باتفاق دیوید نورتون طرح تحقیقاتی را به منظور بررسی علل توفیق دوازده شرکت برتر آمریکایی و مطالعه ی روش های ارزیابی عملکرد در این شرکت ها آغاز کردند، که این امر منجر به شکل گیری و تکامل روش ارزیابی متوازن (balanced scorecard) گردید، روشی که علاوه بر ارزیابی عملکرد در اجرای سیاست ها و شکل گیری سیاسیت ها موثر گردید. این روش به قدری وسیع و موثر مورد پذیرش قرار گرفته است که اخیراً مجله هاروارد بیزینس آنرا به عنوان یکی از 75 ایدهای که بیشترین تاثیر را در قرن بیستم بجا گذاشتهاند، انتخاب کرده است. با تمامی محاسن ذکر شده در مورد روش ارزیابی متوازن و کاربردهای آن امّا این روش دارای نواقصی نیز می باشد که از جمله مهمترین آن ها غفلت از محیط بیرونی و رقبای سازمان است، امری که حیات سازمان ها را با خطر جدّی روبرو می کند. در این پژوهش سعی شده تا با ارائه مدلی تلفقی از کارت امتیازی متوازن و مدل تعالی سازمان efqm، که از جمله روش های پرکاربرد در زمینه ارزیابی عملکرد سازمان است و از نکات بر جسته آن در نظر گرفتن محیط بیرونی و رقبای سازمان است، بر مشکل فوق فائق آمده و مدلی جامع تر و کم نقص تر را در اختیار سازمان ها قرار دهد. سازمان مورد پژوهش در تحقیق حاضر، واحد منابع فیزیکی دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان می باشد که در آن هر دو مدل ارزیابی عملکرد bsc و efqm صورت پذیرفته است.
حامد ابراهیمی اکبر واثقی
پل های تیر و دال بتنی با تکیه گاه های نِئوپرن از متداول ترین پل های بزرگراهی کشور می باشند. در این پل ها با توجه به لزوم تامین حرکت آزاد عرشه، ناشی از تغییرات دما و عدم استفاده از کلید برشی در راستای طول پل، افتادن عرشه از روی پایه ها و یا ضربه زدن عرشه به کوله، در هنگام ارتعاش طولی عرشه، از موارد مهم خرابی پل ها در زلزله های گذشته می باشد. یکی از روش های موثر جلوگیری از افتادن عرشه و یا ضربه زدن به کوله، استفاده از مقیدکننده حرکت در راستای طول پل می باشد. هدف اصلی از این پژوهش، بررسی اثر استفاده از مقید کننده های طولی بر عملکرد لرزه ای پل های متداول تیر و دال بتنی می-باشد. بدین منظور یک پل سه دهانه با دهانه های برابر و یک پل سه دهانه با دهانه های نامساوی مجهز به مقیدکننده های طولی در پایه و در کوله ها مدل سازی شده و عملکرد لرزه ای پل ها با استفاده از تحلیل دینامیکی تاریخچه زمانی غیرخطی، بررسی شده است. نتایج بدست آمده نشان می دهد استفاده از مقیدکننده های طولی، موجب کاهش قابل ملاحظه جابه جایی نسبی عرشه و هم چنین کاهش شدت اصابت عرشه به کوله می شود. علاوه براین، عملکرد لرزه ای پایه های پل نیز به طور قابل ملاحظه ای بهبود می یابد.