نام پژوهشگر: فریبرز دیداران
فریبرز دیداران اسماعیل زهدی
ادبیات نمایشی و تئاتر همواره نقش اساسی در تخیل و واقعیت مخاطب خود دارند. لوئیجی پیراندلو و ساموئل بکت در زمرۀ نمایش¬نامه نویسانی قرار دارند که در آثارشان مباحث فراوانی در راستای مسئلۀ واقعیت و خیال پدید آورده¬اند. در طول حرفۀ ادبی خود، بکت و پیراندلو برخی از ابعاد فلسفی انسان را مورد خطاب قرار داده¬اند. ژاک دریدا به عنوان یکی از بزرگترین اندیشمندان قرن بیستم در مورد برخی از بنیادی¬ترین مفاهیم متافیزیک غرب که وارد ادبیات و فلسفه شده¬اند نظر داده و آنها را به چالش کشیده¬ است. او با شکستن برخی از اساسی¬ترین این تقابل¬ها مثل تفابل بین حضور و غیاب، گفتار و نوشتار، واقعیت و خیال، حقیقت و دروغ، طبیعت و فرهنگ، مرگ و زندگی و غیره، به مسئلۀ تمایز و تفاوت این تقابل¬ها پرداخته است. بکت و پیراندلو که در برخی موارد شبیه و در برخی دیگر متفاوت¬اند، قابلیت تحلیل پذیری بر اساس نظرات دریدا در مورد امکان اتفاق یک متن ادبی را دارا می¬باشند. بنابراین، ادبیات آنها انعکاسی از واژگونی تمامی تقابل-های موجود در یک متن می¬باشد که از طریق آنها تلاش کرده¬اند تا شخصیت¬های زنده¬تر و واقعی¬تر از مردم واقعی تولید کنند. مطالعۀ پیش¬رو خوانشی قیاسی از دو نمایش¬نامۀ «شش شخصیت در جستجوی یک نویسنده» و «درانتظار گودو» می¬باشد، که در آن با استفاده از نظریات دریدا تلاش شده است تا رابطۀ نزدیک و تمایز این دو نمایشنامه¬ نشان داده شود. این خوانش کوشیده است تا یکتایی و همگانی بودن ادبیات بکت و پیراندلو را نشان دهد و توانایی حضور آنان (در حالیکه غایب هستند) در هر دوره یا متنی را اثبات کند. پژوهشگر تلاش کرده تا امکان خوانش ادبیات بکت و پیراندلو در متن و فضایی دیگر(یعنی متن حاضر) را نشان دهد. علاوه بر این، پس از خوانش و مقایسۀ این نمایشنامه¬ها، تمایز و شباهت¬هایی جالب توجه بین این نمایشنامه¬نویس¬ها مشاهده شده که گواهی بر خستگی¬ناپذیری و عدم اشباع متن و محتوای نوشته¬های آنها می¬باشد. در نهایت این خوانش پیش¬بینی کنندۀ مطالعاتی دقیق¬تر در مورد عقاید این ادیبان در مورد زبان و رسوم تئاتری می¬باشد.