نام پژوهشگر: حجتاله محمدی
نجمه قرچه مهدی صدروی
عوامل بیماریزای قارچی مختلف سبب کاهش محصول حبوبات می شوند. قارچ های همزیست ریشه با جذب فسفر، سبب افزایش رشد رویشی و زایشی این گیاهان می شوند. به منظور شناسایی این قارچ-ها (بیماریزای گیاهی و همزیست ریشه) در مزارع حبوبات استان کهگیلویه و بویراحمد، بهار تا پاییز 1391 از 30 مزرعه حبوبات، در نقاط مختلف استان بازدید و از فراریشه، ریشه و اندام های هوایی بیمار آن ها نمونه برداری شد. برای جداسازی قارچ های بیماریزا، پس از ضدعفونی سطحی بافت های بیمار با هیپوکلریت سدیم 10 درصد روی محیط سیب زمینی/دکستروز/آگار کشت داده و درون انکوباتور در دمای 1±25 درجه سلسیوس نگهداری شدند. خالص سازی قارچ های روییده به روش نوک ریسه روی محیط آب- آگار انجام گردید. جهت شناسایی قارچ ها، از آن ها اسلاید های میکروسکوپی تهیه شد. از بافت های بیمار حبوبات در این استان 5 قارچ به اسامی fusarium oxysporum، fusarium solani، macrophomina phaseolina، alternaria alternata و ascochyta rabiei جداسازی گردید. آزمون اثبات بیماریزایی این قارچ ها در گلخانه انجام گردید. قارچ های a. alternata و f. oxysporum با 66/36 درصد و قارچ a. rabiei با 33/3 درصد به ترتیب بیشترین و کمترین فراوانی را در استان داشتند. هاگ قارچ های همزیست ریشه به روش الک سوسپانسیون خاک منطقه ریزوسفر در آب و سپس سانتریفیوژ کردن در محلول شکر 50% جداسازی و جمعیت هاگ ها در سوسپانسیون حاصل شمارش شدند. درصد کلنیزاسیون طول ریشه در هر نمونه پس از رنگ بری آن ها با محلول پتاسیم 10% و رنگ آمیزی با محلول لاکتوفنول/آنیلین بلو محاسبه شد. پس از تهیه اسلاید های میکروسکوپی، خصوصیات ریختی هاگ های جداسازی شده مطالعه و اندازه گیری شدند و اطلاعات جمع آوری شده، با توصیفات قارچ های همزیست ریشه مقایسه و قارچ های هر نمونه شناسایی شدند. بدین ترتیب 8 قارچ همزیست ریشه آربوسکولار، متعلق به 2 راسته، 3 تیره، 5 جنس به اسامی: glomus gibbosum، g. verruclusum،g. rubiformis،scutelospora erythropa ،septoglomus deserticola ،funneliformis mosseae، claroideoglomus claroideumوclaroideoglomus etunicatum شناسایی شدند. در بین این قارچ ها، قارچ c. claroideum با 66/66 درصد و قارچ g. gibbosum با 10 درصد به ترتیب بیشترین و کمترین فراوانی را داشتند. قارچ c. etunicatum برای دومین بار و بقیه قارچ های همزیست ریشه برای اولین بار از میکوفلور حبوبات در ایران گزارش می شوند. قارچg. verruclusum برای اولین بار از ایران و دومین بار در جهان گزارش می شود.
الهام اسپوتقی آباد حجت اله محمدی
مبارزه ی شیمیایی با آفات را می توان یکی از مهم ترین دخالت های انسان در طبیعت دانست، که همواره مورد توجه و نقد بوده و انسان را وادار به کارگیری دیگر روش های مبارزه (مهار زیستی و مدیریت تلفیقی) کرده است. در روش مهار زیستی و مدیریت تلفیقی، دیگر ارزش یک آفت کش در کنترل یک آفت، به توانایی ایجاد تلفات حداکثری در آفت محدود نمی شود، بلکه عدم تأثیر آن بر دشمنان طبیعی، نیز دارای اهمیت بسیار می باشد. کفشدوزک کریپتولموس، cryptolaemus montrouzieri (mulsant) ، که در مهار شپشک آردآلود مرکبات، planococcus citri (risso) ، از توان خوبی برخوردار می باشد، یکی از عوامل مهار زیستی هست که در مدیریت تلفیقی بسیار مورد توجه و حمایت قرار گرفته است. از همین رو برای حمایت این کفشدوزک و به کارگیری آن در مدیریت تلفیقی، تأثیر سه غلظت متفاوت از هر یک از آفت کش های استامیپرید (25، 50 و 100 میلی گرم در لیتر از ماده ی کارا) و پایریپروکسیفن (75/18، 5/37 و 75 میلی گرم در لیتر از ماده ی کارا) به دو روش تماس با باقیمانده و تغذیه از شپشک های سم پاشی شده در شرایط آزمایشگاهی به طور جداگانه روی برخی از مراحل مختلف زیستی کفشدوزک کریپتولموس (لاروهای سن چهارم، حشرات کامل ماده و نر) بررسی شد. مبنای انتخاب غلظت ها، غلظت توصیه شده ی آفت کش علیه شپشک بود. آزمایش ها تحت شرایط دمایی 2 ± 25 درجه ی سلسیوس، رطوبت نسبی 5 ± 60 درصد و دوره ی نوری 14 ساعت روشنایی و 10 ساعت تاریکی انجام پذیرفت و پس از 72 ساعت، شاخص هایی مانند زنده مانی، میزان تخم ریزی حشرات کامل تیمار شده و میزان تفریخ تخم های گذاشته شده توسط حشرات کامل تیمار شده اندازه گیری شدند. میزان مرگ و میر ناشی از آفت کش استامیپرید در مراحل زیستی کفشدوزک بسته به میزان غلظت در دامنه ی 10 تا 50 درصد متغیر بود. تفاوت میزان مرگ و میر ناشی از غلظت های متفاوت و دو روش آلوده سازی معنی دار بود. میزان مرگ ومیر ناشی از آفت کش پایریپروکسیفن در حشرات کامل ماده و نر معنی دار نبود و در بیشترین غلظت (غلظت توصیه شده برای آفت کش در باغ) به 10 درصد رسید، اما در مرحله ی لاروی از 10 تا 30 درصد متغیر بود. به طورکلی در همه ی تیمارها، میزان مرگ و میر در روش گوارشی بیشتر از روش تماسی بود. آفت کش استامیپرید در هر دو روش آلوده سازی با افزایش غلظت، میزان تخم ریزی و تفریخ تخم ها را به طرز معنی داری (5 تا 40 درصد) کاهش داد. در تیمارهای پایریپروکسیفن میزان تخم ریزی در روش تماس با باقیمانده متأثر نشد اما در روش گوارشی، (5 تا 15 درصد) کاهش یافت. همچنین پایریپروکسیفن در هر دو روش آلوده سازی میزان تفریخ تخم ها را (5 تا 35 درصد) کاهش داد. نتایج به طور کلی نشان داد که در هر دو روش آلوده سازی، استامیپرید برای لاروهای سن چهارم و حشرات کامل کفشدوزک (براساس روش استاندارد iobc) دارای سمیت متوسط (بین 40 تا 50 درصد مرگ و میر) و پایریپروکسیفن برای لاروهای سن چهارم کمی مضر (تا 30 درصد مرگ و میر) و برای حشرات کامل بی ضرر (تا 20 درصد مرگ و میر) بود.
الهام کرمی حجت اله محمدی
انگور در استان کهگیلویه و بویراحمد از نظر سطح زیر کشت پس از گردو و سیب جایگاه سوم را به خود اختصاص داده است. شهرستان دنا قطب تولید انگور این استان محسوب می شود و بخش عمده ی باغ های این شهرستان در شهر سی سخت واقع شده اند. یکی از مهمترین عوامل کاهنده ی کیفیت و کمیت انگور در جهان، کشور و این استان کرم خوشه خوار انگور، lobesia botrana (denis & schiffermüller 1775) می باشد. لارو این آفت با تغذیه ی مستقیم، تنیدن تار، آلوده کردن حبه ها به فضولات و انتشار بیماری های قارچی به محصولات خسارت می زند. علیرغم چندین بار مبارزه شیمیایی در منطقه، به خاطر عدم آگاهی لازم از زمان دقیق مبارزه ی شیمیایی، باز خسارت چشمگیر می باشد. بنابراین بررسی روند تغییرات جمعیت آفت به کمک تله ی فرمونی و سپس تلفیق یافته های حاصل از چنین مطالعاتی با روز-درجه ی موثر در رشد و نمو آفت می تواند ما را در تخمین زمان درست مبارزه ی شیمیایی کمک کند. از همین رو در سه منطقه از سی سخت (اردوگاه، بندان و تل وولی) در دو سال پیاپی (1391 و 1392) از آغاز فروردین تا زمان ناپدید شدن جمعیت شب پره های بالغ، تله های فرمونی در ارتفاع 5/1 متری از سطح زمین در تاج درختان انگور نصب شدند. تله ها هر 15 روز یک بار تعویض و هر 5 روز یک بار بازدید می شدند? و شب پره های به دام افتاده در آن ها یادداشت می گردید. کمینه و بیشینه ی دمای شبانه روزی سی سخت طی این دو سال از اداره ی کل هواشناسی یاسوج گردآوری و برای تمام روز های سال میانگین دماهای کمینه و بیشینه محاسبه شد. سپس با روش یک سینوسی روز-درجه ی موثر در رشد و نمو کرم خوشه خوار انگور برای تمام روز های سال محاسبه گردید. با تلفیق نتایج تعداد نسل آفت، دوره ی ظهور و دینامیسم جمعیت حشرات کامل در هر نسل و بهترین زمان سمپاشی علیه آفت در منطقه تخمین زده شد. نتایج حاصله از این پژوهش برای دو سال به طور جداگانه و تلفیقی در زیر آمده است. سال نخست: آفت سه نسل داشت. اولین شب پره ها در دهه ی دوم فروردین در دامنه ی 41-29 روز-درجه به دام افتادند. ظهور حشرات کامل در سه نسل متوالی به ترتیب از اواسط فروردین تا اواسط دهه ی سوم خرداد، اواخر خرداد تا اواخر دهه ی اول مرداد و از اواسط مرداد تا اوایل مهر بود. دمای موثر در این بازه های زمانی به ترتیب 575-29، 1235-575، 1992-1315 روز-درجه بود. همچنین اوج پرواز در سه نسل به ترتیب اواخر اردیبهشت، نیمه ی اول تیر و اواخر مرداد رخ داد. دمای موثر در این زمان ها به ترتیب 256، 807، 1505 روز-درجه محاسبه گردید. سال دوم: آفت سه نسل داشت. اولین شب پره ها در دهه ی اول فروردین در دامنه ی 66- 49 روز-درجه به دام افتادند. ظهور حشرات کامل در سه نسل متوالی به ترتیب از نیمه ی دهه ی اول فروردین تا دهه ی سوم خرداد، اواخر خرداد تا اواخر دهه ی اول مرداد و از اواسط مرداد تا اوایل مهر بود. دمای موثر در این بازه های زمانی به ترتیب 561-49، 1261-561 و 2008-1338 روز-درجه بود. اوج پرواز در نسل اول به دلیل بارندگی شدید تخمین زده نشد، اما در دو نسل بعدی به ترتیب اوایل تیر و اوایل شهریور بود که دمای موثر در این زمان ها به ترتیب 739 و 1597 روز-درجه محاسبه گردید. همان طور که از یافته های دو سال بر می آید، نتایج هم خوانی بالایی داشتند؛ به طوری که آفت در هر دو سال سه نسل داشت و دوره ی ظهور و اوج پرواز حشرات کامل در نسل های مشابه و دمای موثر محاسبه شده برای این رخداد ها در دو سال بسیار به هم نزدیک بود. بنابر نتایج و اوج های پرواز به دست آمده، زمان مناسب جهت مبارزه با سه نسل این آفت به ترتیب اوایل خرداد، نیمه ی دوم تیر و نیمه ی اول شهریور می باشد.