نام پژوهشگر: مصطفی گوهری
سید هادی ذبیحی علی غفرانی
1- ازدواج های سیاسی، نقش بسیار موثری در به قدرت رسیدن تیمور و نیز تقویت پایه های حکومت او و جانشینانش داشت. تیمور در ابتدای کارش، از طریق ازدواج با شخصیت های سرشناس اُلوس جَغَتای (قبایل و مردم تحت اوامر خاندان جغتای)، توانست به تدریج بر قدرت و نفوذ خود در این اتحادیه ی قبایلی بیفزاید و پس از مدتی حاکم بی چون و چرای الوس شود. در آن زمان طبق عرف سیاسی حاکم بر الوس، تنها فردی از نسل جغتای (پسر چنگیزخان) می توانست به ریاست الوس برسد. از این رو تیمور که ریشه در خاندان سلطنتی نداشت، برای مشروعیت بخشی به حکومتش، فردی از نسل جغتای را- که عملاً قدرتی نداشت- به صورت تشریفاتی به خانی برداشت و از طریق ازدواج (خود و فرزندانش) با خاندان مغول یا، خود را حامی خاندان سلطنتی نشان داد. روش تیمور در درون الوس، بر مدارا و پرهیز از خشونت استوار بود و یکی از مهم ترین ابزارهای او برای همراه ساختن امرای الوس، ازدواج های سیاسی بود. تمام ازدواج های اعضای خانواده ی تیمور، تحت نظارت او و با انگیزه های مشخص سیاسی صورت می گرفت. تیمور به شکل هوشمندانه ای از این ازدواج ها برای تقویت و گسترش قدرت سیاسی خود و خاندانش بهره برد. در زمان جانشینان تیمور نیز ازدواج های سیاسی با انگیزه های مختلف از جمله به دست آوردن متحد، استحکام روابط درون خاندانی و دفع شورش های احتمالی انجام شد. 2- زنان خاندان تیموری از احترام و آزادی عمل بسیاری برخوردار بودند. این امر از یک طرف ریشه در جایگاه مهم زن در میان قبایل ترک آسیای میانه داشت و از طرف دیگر به دلیل فواید سیاسی ای بود که از طریق ازدواج آنان (همسران و عروسان) نصیب خاندان تیموری می شد. تیمور برای همسران اصلی اش، باغ و کاخ هایی اختصاصی ساخت. زنان مهم دربار تیمور، با مو و روی گشاده در جشن های رسمی او شرکت می کردند و حتی خودشان مستقلاً جشن هایی ترتیب می دادند و شخصیت های سرشناس را به آن دعوت می کردند. 3- یکی از مهم ترین وظایف زنان دربار تیموری، نظارت بر تربیت و پرورش شاهزادگان بود و این امر به ویژه در زمان تیمور اهمیت ویژه ای داشت. تیمور توجه و اهتمامی جدی به سلامت و تربیت نوه هایش داشت. در زمان تیمور، پس از به دنیا آمدن هر شاهزاده، نوزاد را از مادرش جدا کرده و به یکی از زنان مهم دربار- که از نزدیکان تیمور و مورد اعتماد او بود- می سپردند. این زن- دست کم تا شش سالگی- وظیفه ی محافظت و نظارت بر تمامی مراحل رشد و تربیت کودک (از جمله نظارت بر کار دایه و اتابَک) را بر عهده داشت. 4- زنان دربار تیموری به سبب اعتبار و جایگاهی که در نزد سلاطین داشتند، گاه در اختلافات سیاسی میانجی گری کرده و درصدد صلح برمی آمدند. گاه نیز افراد سرشناس خطاکاری که از نزدیکان آنان بودند، ایشان را برای بخشیده شدن خود نزد سلاطین، واسطه و شفیع قرار می دادند که موثر هم بود. میانجی گری و شفاعت را می توان جدی ترین فعالیت سیاسی زنان دربار در دوره ی تیمور دانست. 5- همسران تیمور اگرچه شأن و جایگاه بالایی داشتند، اما به دلیل شخصیت اقتدارگرای تیمور و نیز دوری دائمی او از پایتخت (به سبب سفرهای جنگی اش) فرصت دخالت یا مشارکت جدی در امور کشوری را نیافتند. اما در دوره های بعد، زنان [کم یا زیاد] بر سلاطین تیموری نفوذ داشته و فرصت یافتند که در امور کشوری- به صورت مستقیم یا غیرمستقیم- مشارکت یا دخالت کنند. قدرت و نفوذ همسران سلاطین تیموری معمولاً در اواخر حکومتشان (زمانی که آنان در سنین پیری به سر می بردند، مانند سلطان حسین بایقرا،) به بیشترین حد خود می رسید. 6- مهم ترین و دامنه دارترین فعالیت سیاسی زنان مهم دربار در دوره ی جانشینان تیمور، تلاش آنان برای به سلطنت رساندن فرزند- یا یکی از بستگان- شان بود. این تلاش ها با ظهور نشانه های ضعف و پیری یک سلطان آغاز می شد، با مرگ او علنی شده و شدت می گرفت و با روی کار آمدن سلطان مقتدر بعدی، به پایان می رسید. 7- زنان بلندپایه ی تیموری در زمینه ی ساخت بناهای مذهبی و عام المنفعه (و نیز اختصاص موقوفاتی بر آن ها) بسیار فعال بودند. آنان اقدام به ساخت بناهای بسیاری اعم از مسجد، مدرسه، خانقاه، آرامگاه، کاروانسرا، حمام و... نمودند، به طوری که آنان را می توان یکی از گروه های اصلی حامی ساخت و ساز در دوره ی تیموری به شمار آورد. به نظر می رسد که انگیزه ی آنان از ساخت بناهای مذهبی و عام المنفعه- جدا از برخورداری از اجر معنوی- آن بوده که هم برای خود و فرزندان و شوهرانشان شهرت نیکی کسب کنند و هم با حمایت از نهاد دین، مشروعیت حکومت تیموریان را تقویت کنند.
کبری لنجانی مهدی جلیلی
بختیاری ها در بخش عمده¬ای از استان¬های خوزستان، چهارمحال و بختیاری، اصفهان و لرستان پراکنده اند. مناطقی که بختیاری ها در آن سکونت دارند، به دو بخش ییلاقی و قشلاقی تقسیم می شود. کوچ نشینان بختیاری قشلاق خود را در خوزستان و ییلاق خود را در دیگر استان های ذکر شده در بالا می گذرانند. آن ها در این مناطق جا و مکان مشخصی دارند و همیشه چادرهای خود را در آن مناطقِ معین شده برپا می کنند. مهمترین دلیل جابجایی آن ها از منطقه ای به منطقه دیگر، تعلیف و چرای دام هایشان است. به دلیل اینکه در فصل تابستان در مناطق گرمسیر (قشلاق) و در فصل زمستان در مناطق سردسیر (ییلاق)، مراتع کافی برای دام هایشان وجود ندارد، بنابراین آن ها به ناچار این سبک زندگی را برگزیده اند. البته در میان تعداد زیادی از بختیاری ها، زندگی یکجانشینی نیز معمول بوده و هست که در طی سال های اخیر، روند یکجانشینی به سرعت افزایش پیدا کرده به طوری که در این زمان تنها تعداد کمی از آن ها به زندگی کوچ نشینی ادامه می دهند. مورخان در مورد پیشینه این قوم اختلاف دارند. به طور مثال برخی از مورخین خواسته اند پیشینه آن ها را به دوره پیش از اسلام نسبت بدهند، اما برخی دیگر حضور آن ها را در جنوب ایران، در دوره تیموری دانسته اند. گذشته از پیشینه آن ها می توان گفت آن ها در گذشته بخشی از لربزرگ که از قرن چهارم هجری از تقسیم لرستان به لرکوچک و لربزرگ شکل گرفته بود، تعلق داشتند. این تقسیم بندی در دوره صفویان از میان رفت و این قوم با نام بختیاری ظهور و بروز پیدا کرد که نقش مهمی را در تاریخ ایران تا اواخر دوره قاجار ایفا کردند. همچنین در همین دوران بود که بختیاری ها به دو بخش هفت لنگ و چهارلنگ تقسیم شدند که مدت های طولانی این دو شاخه برای دستیابی به قدرت، به جنگ و رقابت با یکدیگر می پرداختند. برای بررسی تاریخ قوم بختیاری می توان به منابع مختلفی اشاره¬ کرد. یک دسته از این منابع که می تواند در شناسایی تاریخ این اقوام به ما کمک کند، سفرنامه هاست که با توجه به نقش بختیاری ها در تاریخ ایران، در این پژوهش سعی خواهد شد که وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعیِ بختیاری ها از دوره صفویه تا پایان قاجار را از دیدگاه آن دسته از سفرنامه های اروپایی که به فارسی ترجمه شده اند، مورد بررسی قرار گیرد. البته بدیهی است در مواردی، بر حسب ضرورت، برای پیوستگی تاریخ، از برخی نوشته های موجود در کتب اختصاصی تاریخ بختیاری، استفاده خواهد شد.