چکیده در پژوهش حاضر سعی بر آن شده مایه های اگزیستانسیالیستی سینمای نوآر در شاخص ترین فیلم های این دوره بررسی و مورد ارزیابی دقیق قرار گیرد. مفاهیم اگزیستانسیالیستی در عناوین فیلم های نوآر نمایان هستند، اما اغلب توضیحات معمول در تحلیل و کشف و توضیح محتوای اگزیستانسیالیستی این فیلم ها و منابع ادبی شان قاصر می ماند. فیلم نوآر اغلب به عنوان یک پدیده اروپایی که به طرز حیرت انگیزی در خاک آمریکا اتفاق افتاده بررسی می شود. در پژوهش حاضر من این مسئله را بررسی می کنم که باور رایج در مورد اگزیستانسیالیسم درآمریکا اشتباه است، حضورش دراین کشور نادیده گرفته شده و با آن مانند یک پدیده اروپایی که به ایالات متحده وارد شده برخورد شده و سپس به خاطر تضاد ارزش هایش با آداب و رسوم و منش آمریکایی شدیداً پس زده شد. من نشان خواهم داد که لااقل چند سال قبل از اینکه سارتر و کامو اولین کارهای اگزیستانسیالیستی خود را منتشر کنند و بیشتر از یک دهه پیش از دیدار معروف شان از نیویورک، آمریکا شاخه منحصر به فرد اگزیستانسیالیسم خود را توسعه داده بود. نظر من این است که فیلم نوآر و مکتب هارد-بویلد که به عنوان منبع تغذیه و اولیه فیلم نوآر به کار می رفت- نشانگر یک شکل بارز از اگزیستانسیالیسم آمریکایی– مستقل از فلسفه اروپایی – است. چیزی که در مورد نوآر آمریکایی منحصربه فرد است کشف مایه های پوچی ، عدم قطعیت وتصادفی بودن ، بی معنایی و ناامیدی از چشم انداز طبقه کارگر است . در پژوهش حاضر من ضمن ردیابی ریشه های شکل گیری فیلم های نوآر آثار شاخص این سینما را با نگاهی اگزیستانسیالیستی بررسی کرده ام.

پروژه حاضر نخست زیبایی را در ادوار مختلف مورد بررسی قرار می دهد. هنر مفهومی و رویکردهای آن را مشخص کرده و در نهایت به علت نفی زیبایی در هنرهای مفهومی «کانسپچوال آرت» می پردازد.

زبان بدن مجرای ارتباطی غیرکلامی است که توسط آن اطلاعات را منتقل می کنیم. این ابزار ارتباطی می تواند جایگزینی برای حرف های ما باشد. ارتباطات غیرکلامی نقش مهمی در عرصه ی سیاست دارد زیرا از طریق آن قادر خواهند بود روند یک مذاکره را تغییر دهند. این رساله پژوهشی است که با تعریف و تحلیل زبان بدن و پیدایش عکاسی و تحول آن آغاز می شود و اهمیت آشنایی با زبان بدن برای تحلیل سیاستمداران را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد. بررسی زبان بدن در جهان سابقه ای طولانی دارد. این رساله در بر دارنده عکس های سیاسی و بررسی زبان سیاستمداران است.

تیتراژ فرم نمایشی- تجسمی است، که در آغاز و پایان فیلم ها قرار می گیرد.از 1860 تاکنون شاهد تغییر و تحول تیتراژ در فیلمها بوده ایم با توجه به پیشرفت صنعت سینما و تأثیرات مهم فیلم در ابعاد فرهنگی و اجتماعی ، تیتراژ نیز جایگاهی مهم در شناساندن فیلم و اعوامل آن و همچنین آمادگی مخاطب برای شروع فیلم دارد. امروزه تیتراژ به عنوان پخش مهمی از فیلم مطرح می شود و در این پژوهش سعی شده به بررسی عناصر تصویری و نوشتاری و عوامل موثر بر طراحی تیتراژ پرداخته و اینکه هر فرم نوشتاری و تصویری با توجه به فرم و شکل و نوع فیلم می تواندگویا حالتی متفاوت باشد. در این پژوهش روش تحقیق به صورت کتابخانه ای و فیش برداری از اسناد و تجزیه و تحلیل داده به روش میدانی و استفاده از فضای مجازی صورت گرفته است.

این تحقیق با ایده یابی از نقاشی کودک بوده و در ابتدا به مفهوم دوران کودکی اشاره می کند. سپس به بیان خصوصیات نقاشی کودک می پردازد. در ادامه به مقایسه باهنرهای مدرن و بدوی و همچنین خلاقیت در نقاشی کودکان پرداخته شده، همچنین به هنرمندانی که از نقاشی و دنیای کودکی الهام گرفته اند اشاره و آثارشان مورد تحلیل قرار گرفته. در نهایت چندین نقاشی از کودکان انتخاب شده و از آنها الهام گرفته و شخصیا پردازی شده است. همچنین از این شخصیت ها در محیط گرافیکی استفاده شده است.

برخی عناصر حضور همیشگی در زندگی انسان دارند و تأثیرشان بر روان افراد مختلف قابل انکار نیست. از جمله این عناصر، رنگ می باشد. زندگی هیچگاه عاری از رنگ نبوده و نیست. محیط پیرامون بشر همواره با رنگ آغشته بوده است و چشم کودک پس از هجده ماهگی قادر به دیدن رنگ ها می شود. در واقع می توان گفت اولین عنصری که مورد توجه کودک قرار می گیرد، رنگ است. در این پژوهش با نگاهی به پیشینه تاریخی رنگ، ویژگی های سمبلیک رنگ های مختلف، همچنین مطالعه نظریه ها و تئوری اکسپرسیون و... وجوه مختلف عنصر رنگ به عنوان عاملی موثر در درک انسان از محیط پیرامون و همچنین عنصری جذاب در دنیای کودکان، مطرح شده است. توجه و استفاده کودک از رنگ بیش از هر زمینه ای در نقاشی نمود پیدا می کند. نکته جالب درباره نقاشی کودکان، طرز انتخاب و بهره آنان از رنگ ها می باشد و می توان از طریق تحلیل رنگ های بکار رفته در نقاشی کودک، شخصیت او را نیز بیشتر مورد مطالعه قرار داد. از این رو در بخشی از پژوهش مواردی نظیر رشد بینایی رنگ، تصویر ذهنی، رمزگرایی رنگ ها در نقاشی کودک و تأثیرات آنها بر کودکان و در نهایت کاربرد گرافیک در دنیای کودکان به عنوان یک زبان بصری مورد بررسی قرار گرفته است. با وجود اینکه رنگ عنصری جذاب برای کودکان بوده و نقاشی نیز زمینه ای برای بروز خلاقیت و بکارگیری رنگ توسط کودک محسوب می شود اما در این میان تأثیر آموزش را نباید نادیده گرفت. به طور کلی آموزش به کودکان در زمینه های مختلف زندگی موجب می شود مسیر تفکر ذهنی کودک فعال تر شده و حتی در سنین بزرگسالی نیز در تمامی امور با تفکر و تعقل بیشتری عمل کند. به همین منظور در بخش دیگر این تحقیق، نکات و ملزوماتی در زمینه آموزش کودک مطرح شده است، از آن جمله می توان به روانشناسی کودک، جنبه شناختی و عاطفی واکنش های حسی و حرکتی، عواطف در کودک، الگوهای سازمان شناختی و ... اشاره نمود. پس از بررسی نکات فوق در فصول مختلف پژوهش، این نتیجه حاصل شد که آموزش صحیح به کودک در زمینه رنگ ها می تواند به بروز هر چه بیشتر وجوه شخصیتی وی کمک کند. در این میان گرافیک می تواند بسیار موثر واقع شود چرا که یک گرافیست نیز برای بیان موضوعات متنوع از ویژگی های رنگ ها در جهت انتقال مفاهیم استفاده می کند. بنابراین با ابداع یک روش آموزشی که مبتنی بر شناخت گرافیکی رنگ ها و فرم ها باشد، می توان ذهن کودک را در مسیر درستی هدایت کرد و از این طریق نقاط قوت و ضعف شخصیت او را مورد بررسی قرار داد.