نام پژوهشگر: هاجر دالوند
هاجر دالوند طهماسب علیپوریانی
نگاه جامعه شناختی به ادبیات می تواند وضعیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی هر دوره را تا حدودی نمایان سازد. ما با توجه به این ویژگی، می کوشیم، به مقایسه تفکرآزادگی و آزادی در شعر جلال الدین محمد بلخی و ملک-الشعراء بهار بپردازیم و چگونگی تحول مفهوم آزادی را در دوره مشروطه همگام با تحولات اجتماعی ـ سیاسی و تحول ادب فارسی را بررسی کنیم. ما در پژوهش پیش رو، ابتدا با بررسی زمینه های سیاسی ـ اجتماعی زندگی هر دو شاعر، به مسأله شاعر می رسیم. مرحله بعد، از «مفهوم آزادی» به عنوان یک راه درمان برای حل مسأله بهره می-بریم. آزادی از دید مولوی، نگاه درونی و از سطح هستی شناسی، بیان شده ، موانع پیدا و پنهان آن (تن ودنیا) و راه رهایی از آن (کشف وشهود، عشق، موسیقی، خاموشی، پیروی از انیباء واولیا، مرگ بیش از مرگ) تبیین و تفسیر می کنیم. مولوی از آزادی به عنوان ابزاری برای رهایی «انسان از سرگشتگی» بهره برده است. در مقابل آن، آزادی در مفهوم جدید که معادل دموکراسی و تا حدی لیبرالیسم سیاسی است، که برای اولین بار در عصرمشروطه مطرح شد. آزادی از دید بهار، آزادی با مفهوم جدید، نگاه بیرونی و سطح جامعه شناختی است. بهار آزادی را به عنوان ابزاری برای مقابله با استبداد و استعمار و برای استقلال وطن بهره برده است.