نام پژوهشگر: بهروز شیروانی
بهروز شیروانی عیسی نجفی
چکیده نمادپردازی به عنوان یک مکتب ادبی هم چون مکاتب دیگر به سرعت جای خود را در ادبیات دنیا و از جمله ادبیات فارسی باز کرد. حرکت نخستین این مکتب از فرانسه و با نمایندگی پر رنگ شارل بودلر آغاز شد. گرایش های نمادین و سمبلیک در ادبیات معاصر فارسی علاوه بر اوضاع استبدادی و وجود حکومت های دیکتاتوری و احتیاط و ترس از سانسور رسانه ای، نتیجه تلاش شاعر برای غنی کردن جوهر ادبی شعر – با ایجاد ابهام- و شرکت دادن خواننده در خواندن و آفرینش ادبی، و درک لذت بیشتر است. نمادها این قابلیت را دارند که در اثر گذشت زمان دچار تغییر و تحول شوند، امّا نمادپردازی اجتماعی در دوران معاصر باعث تسریع این موضوع شده است. نمادپردازی اجتماعی در ادب فارسی پدیده ای است نو که از نیما آغاز می شود و ادامه این راه در ادوار بعدی توسط پیروان وی پیموده می شود. ادبیات عرفانی کلاسیک و ادبیات اجتماعی معاصر از نظر نمادپردازی، با یکدیگر تفاوت های اساسی دارند؛ از همین رهگذر، پس از تعریف نماد نگارنده برآن شده است تا دگرگونی و تحول برخی از این نمادها را در زبان شعری چهار تن از شعرای معاصر(شاملو، اخوان، فروغ و شفیعی کدکنی)، مورد بررسی قرار دهد.