نام پژوهشگر: بهاره طهماسبی

بررسی مکانیزم زوال در بذر آفتابگردان: مسیر گلوکونئوژنز
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان - دانشکده تولیدات گیاهی و دامی 1392
  بهاره طهماسبی   فرشید قادری فر

به منظوربررسی تأثیرزوال برتغییرات بیوشیمیایی رقم ایروفلور آفتابگردان آزمایشی درآزمایشگاه تحقیقات زراعی دانشگاه علوم کشاورزی ومنابع طبیعی گرگان، درقالب طرح کاملاً تصادفی در 3 تکرار و 5 تیمارانجام گرفت. برای اندازه گیری صفات بیوشیمیایی دخیل در زوال بذور آفتابگردان، رقم مورد بررسی به مدت 0، 2، 4، 6 و 8 روز در دمای 43 درجه سانتی گراد و رطوبت نسبی 100 درصد قرار گرفت و پارامترهای درصد جوانه زنی، سرعت جوانه زنی، هدایت الکتریکی، قند کل، قند احیایی، قند غیراحیایی، نشاسته، پروتئین، درصد روغن، اسید چرب، فعالیت آنزیم ایزوسیترات لیاز و لیپید هیدروپراکسیدها در بذرهای زوال یافته اندازه گیری شد.نتایج نشان داد که در بذور آفتابگردان تحت تاثیر زوال درصد جوانه زنی، سرعت جوانه زنی، و پروتئین کاهش یافت. درصد روغن و نشاسته تحت تاثیر زوال قرار نگرفتندو میزان هدایت الکتریکی، قند کل، قند احیایی، قند غیراحیایی، اسید چرب، فعالیت آنزیم ایزوسیترات لیاز و لیپید هیدروپراکسیدها افزایش یافت.تخریب غشاءهای سلولی با افزایش زوال بذر موجب افزایش نفوذپذیری غشاء و افزایش نشت الکترولیت ها از بذر می شود که افزایش میزان هدایت الکتریکی و اسیدهای چرب موید آن می-باشند. از جمله تغییراتی که در غشاء رخ می دهد و باعث افزایش نشت الکترولیت ها از بذر می شود می توان به پراکسیداسیون چربی های غشاء سلولی اشاره کرد. در این تحقیق نیز نتایج به دست آمده نشانه این است که با افزایش مدت زمان زوال، میزان لیپیدهیدروپرکسید که نشان دهنده پراکسیداسیون چربی هاست افزایش یافته و در تیمار 8 روز زوال به حداکثر مقدار خود رسید. تجزیه لیپیدها و افزایش اسیدهای چرب، طی مسیر گلوکونئوژنز منجر به تولید قند می شوند. با افزایش دوره زوالفعالیت آنزیم ایزوسیترات لیاز افزایش یافت، که دلیلی برای فعالیت بیشتر مسیر گلوکونئوژنز در بذور زوال یافته است.قندهای احیایی تولید شده در مسیر گلوکونئوژنز نیروی پیش برنده دسته ای از واکنش های غیرآنزیمی با عنوان واکنش های آمادوری- مایلاردهستند.بر اساس این واکنش ها قندهای احیا شده به صورت غیر آنزیمی به پروتئین ها اضافه می شوند. کاهش پروتئین ها طی زوال گویای این مطلب است که پروتئین هایی که تحت تاثیر واکنش های آمادوری- مایلارد قرار گرفته اند از لحاظ عملکرد دچار اختلال بوده و در نتیجه در کارایی سلول یا بذر تاثیر می-گذارند.افزایش اسیدهای چرب که حاصل شکسته شدن تری گلیسریدهاست گواه این مطلب می باشد که همراه با زوال بذر، ذخایر بذر از بین می روند که نتیجه آن کاهش درصد و سرعت جوانه زنی و کاهش رشد گیاهچه می باشد. همچنین قندهای تولید شده در مسیر گلوکونئوژنز بر اساس واکنش های غیرآنزیمی به پروتئین های بذر اضافه می شوند و منجر به اختلالاتی در پروتئین ها می شوند. در نتیجه افزایش گیاهچه های غیر طبیعی رخ می دهد که منجر به کاهش عملکرد می شود.

دوزسنجی پرتو گاما به منظور القای موتاسیون در باقلا (vicia faba)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده کشاورزی 1392
  بهاره طهماسبی   محمدرضا سیاهپوش

موفقیت یک برنامه های اصلاحی به وجود تنوع ژنتیکی کافی در گیاه مورد نظر بستگی دارد. تکنیک های هسته ای از راه های ایجاد ژرم پلاسمی غنی از تنوع ژنتیکی است. به این منظور تخمین دُز مناسب برای ایجاد موتانت های مناسب ضروری است. دُز مناسب به نوع موتاژن و همچنین گونه ی گیاهی مورد نظر بستگی دارد. باقلا از جمله گیاهانی است که تنوع ژنتیکی محدودی از آن به منظور انجام کارهای اصلاحی در اختیار است و متأسفانه تاکنون تحقیقات زیادی در مورد تاثیر موتاژن ها در ایجاد تنوع در گیاه باقلا انجام نگرفته است. به این منظور، تحقیق حاضر با هدف بررسی اثر اشعه ی گاما و تعیین دُز مناسب در دو رقم سرازیری و شامی باقلا انجام شد. بذور این ارقام، تحت تاثیر دُزهای مختلف اشعه ی گاما (25، 35، 45، 55، 80، 100 و 120 گری و صفر به عنوان شاهد) در سرازیری و ( 25، 45، 65، 85، 115 و 125گری و صفر به عنوان شاهد) در شامی قرار گرفتند و صفات مختلف مورفو-فنولوژیک و باروری و تولید دانه در آنها مورد بررسی قرار گرفت. بر اساس نتایج بدست آمده، هر دو رقم، واکنش نسبتاً یکسانی نسبت به اکثر صفات مورد بررسی نشان دادند. این موضوع در صفاتی مانند سرعت سبز شدن، ارتفاع گیاه، تعداد دانه و عقیمی که تأثیرپذیری بیشتری نسبت به پرتوتابی داشتند، در مقایسه با صفات فنولوژیک مشخص تر بود. برازنده ترین رابطه ی بین دُز و صفات مورد بررسی به صورت خطی برآورد گردید. ld50های تعیین شده در صفات مختلف در دو رقم شامی و سرازیری نیز در دامنه ی مشابهی به دست آمد. به طوری که ld50 رقم سرازیری در بازه ی 76-43 گری و در رقم شامی 88-40 گری برآورد گردید. ld50 محاسبه شده برای باروری و تولید دانه در دو رقم شامی و سرازیری یکسان بوده و به طور متوسط در حدود 65 گری به دست آمد. از آنجایی که این صفات در تولید نسل بعد و پیشبرد برنامه ی اصلاحی به نسل های بعدی نقش دارند می توانند صفات مناسب تری برای تعیین دُز مناسب در اهداف اصلاحی مختلف باشند. درنهایت می توان صفات مرتبط با باروری و تولید دانه و ld50 65 گری را به عنوان صفات و ld50 مناسب جهت انجام برنامه های موتاسیون بریدینگ در باقلا معرفی نمود.