نام پژوهشگر: سپیده سیاوشی
سپیده سیاوشی مرتضی لطیفیان
هدف از پژوهش حاضر تبیین نقش واسطه گری بخشش در رابطه ی هوش معنوی و بهزیستی روان شناختی است. در این راستا مدلی سلسله مراتبی ارائه شد که در آن هوش معنوی به عنوان متغیر مستقل، بخشش به عنوان متغیر واسطه ای و بهزیستی روان شناختی به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شدند. مفروضه ی اصلی مدل موجود نقش واسطه گری بخشش در رابطه ی بین متغیر مستقل و وابسته بود. نمونه پژوهش حاضر 477 دانشجوی مقطع کارشناسی دانشگاه شیراز (245 نفر دختر، 232 نفر پسر) در سال تحصیلی 91-1390 بودند که به شیوه ی نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تصادفی انتخاب شدند. به منظور بررسی متغیر بخشش از پرسش نامه بخشش تامپسون (2005)، برای تعیین هوش معنوی از پرسش نامه ی هوش معنوی کینگ (2008) و برای ارزشیابی بهزیستی روان شناختی از پرسش نامه ریف (1989) استفاده شد. روایی و پایایی ابزارهای مورد نظر احراز گردید. یافته های حاصل از تجزیه و تحلیل رگرسیون چندگانه به شیوه ی همزمان از نقش واسطه گری بخشش خود، در رابطه ی ابعاد گسترش خودآگاهی و معناسازی شخصی از هوش معنوی و ابعاد رشد شخصی، رابطه ی مثبت با دیگران، پذیرش خود از بهزیستی روان شناختی و نمره کل آن حمایت کردند. همچنین نتایج نشان داد که ابعاد گسترش خودآگاهی و معناسازی شخصی از هوش معنوی با واسطه گری بخشش دیگران رشد شخصی از بهزیستی روان شناختی را پیش بینی می کنند. بعد معناسازی شخصی از هوش معنوی نیز با واسطه گری بخشش در موقعیت تنها پیش بینی کننده رشد شخصی از بهزیستی روان شناختی است. بنابراین یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که هوش معنوی با واسطه گری بخشش قادر به پیش بینی بهزیستی روان شناختی افراد است.
سپیده سیاوشی محمد دبیرمقدم
بسیاری از مفاهیم در فارسی توسط فعل مرکب بیان می شوند. افعال مرکب فارسی از تعداد نسبتاً محدودی فعل سبک یا همکرد به همراه تعداد بی شماری جزءغیرفعلی ساخته می شود. به این صورت که یک فعل سبک مانند «کردن» یا «زدن» می تواند با همراه شدن با تعداد بسیاری اسم یا صفت مفاهیم بسیاری را در قالب فعل مرکب پوشش دهد. فارسی زبانان بدون آنکه تمام افعال مرکب را در دایره واژگان خود حفظ کنند قادر به درک و تولید آنها هستند. این موضوع با توجه به زایایی و معناشناسی غیرترکیبی –که معنای یک ترکیب را جدا از معنای اجزای آن می داند- قابل توجیه است. فعل مرکب متشکل از یک جزءغیرفعلی و یک همکرد است. بر اساس پژوهش های پیشین ادعا شده است که فارسی زبانان معنی اصلی هر همکرد را معمولاً معنای سنگین آن تلقی می کنند. با در نظر گرفتن افعال مرکب ساخته شده با هر همکرد و بر اساس شباهت های میان هر دسته از این افعال جزایر معنایی هر همکرد قابل بررسی است. در این پژوهش نشان داده می شود که فارسی زبانان چگونه با تکیه بر جزایر معنایی هر همکرد که در ذهن دارند قادر به تولید و درک افعال مرکب جدید هستند. به عبارتی دیگر شناخت ذهنی گویشوران پدیده های جدید را بر اساس پدیده های موجود در زبان دسته بندی می نماید و نظام تفکر آنان در زبان نمود پیدا می کند. در بیان پدیده های نسبتاً جدیدی همچون استفاده از رایانه و اینترنت افعال مرکب بسیاری میان فارسی زبانان رایج و پذیرفته شده است، افعالی همچون «ایمیل کردن[email] »، «مسیج زدن[message]»، «ارور دادن[error]» و امثال آن. در این پژوهش می بینیم که انتخاب همکردهای فارسی برای بیان این مفاهیم طبق چه الگوی ذهنی ای صورت گرفته است. مقوله بندی موضوع دیگری در علوم شناختی است که بخشی از پژوهش حاضر به آن اختصاص دارد. انتخاب همکرد بر اساس تشابه مفهومی و یا ظاهری نیز می تواند در نتیجه مقوله بندی ذهنی گویشوران باشد، به این صورت که انتخاب همکرد برای بیان یک مفهوم تحت الشعاع مفاهیم مشابه قرار می گیرد.