نام پژوهشگر: حسن فروغی
سکینه البوغبیش حسن فروغی
قرن بیست، قرن سرعت درپیشرفت علوم، تکنولوژی وتحولات فکری است. درسالهای پنجاه وشصت سده بیستم یک گرایش ادبی درفرانسه به ظهورمی رسد که رمان نو نام دارد. این جنبش تمام اصول رمان های پیشین را زیرسوال می-برد. دگرگونی اثر میشل بوتوربا ساختارروایی غیرخطی، استفاده ازضمیردوم شخص جمع وکادرفضایی متحرک (قطار) یکی ازبهترین نمونه های رمان نو بحساب می آید: لئون دلمون مردی چهل وپنج ساله است که درپاریس زندگی می کند. اواززندگی یکنواخت و فروپاشیده ای که در کنارهمسر(هانریت) وفرزندانش دارد، به ستوه آمده است. درسفرهای کاری اش به رم با زن جوان ایتالیایی به نام سسیل آشنا می شود. درکناراین زن جوان و بخصوص در این شهرتاریخی اواحساس خوشایندی پیدا می کند. بنابراین، دوسال بعد ازاین آشنایی، لئون برای فرار از زندگی ملال آورش با قطاری راهی رم می شود که به سسیل اطلاع دهد برای اوکاری درپاریس پیداکرده است، واینکه قراراست ازهمسرش جداشود وبا اودرپاریس زندگی کند؛لئون قصد داردتغییراتی درزندگی اش ایجاد کند. اما درطول سفر، این پروژه ی تغییر، کم کم درذهنشخصیت دچارفروپاشی می شود. کادرمکانی متحرک و برخورد با مسافران دیگردرقطار و همچنین رفت وبرگشت زمان، فکر شخصیت را آشفته می کند. در واقع ساختارمنحصربفرد کتاب که یکی از ویژگیهای رمان نومی باشد بستری می شود برای این رویداد. لئون دلمون به آینده همسروفرزندانش می-اندیشد؛ او باهراس به زندگی خود درکنارسسیل فکرمی کند؛ که چه خواهد شد؟ ایا درکنارسسیل خوشبخت خواهدشد؟ او نگران ومردد است. بعدازکلنجاربا خود، لئون در می یابد که این ماجرا راه حل درستی برای مشکلات زندگی اش نخواهد بود. تصمیم می گیرد به دیدارسسیل نرود وبه زندگی قبلی خود درکنارخانواده اش بازگردد.