نام پژوهشگر: محسن ابراهیمپور
صفیه عبادی محسن ابراهیمپور
این پژوهش مطالعه ای توصیفی و تحلیلی است،که به بررسی عوامل موثر بر تفاوت نگرش مادران و دختران نسبت به فرزندآوری در پرداخته است ، در این تحقیق برای کسب نتایج مطلوب ،360 نفر از دختران دوره پیش دانشگاهی و مادران آنها در شهر ساری مورد بررسی قرار گرفته اند، باید اذعان داشت یکی از نتایج اساسی این تحقیق تفاوت فاحشی ست که به لحاظ توصیفی، میان مادران و دختران در زمینه های فرزندآوری مشاهده شده است به طوریکه: - 100% از مادران در هنگام ازدواج تمایل داشتند که فرزند داشته باشند در حالیکه 7/11% از دختران دوست ندرند در آینده هیچ فرزندی داشته باشند و 3/88% تمایل دارند که در آینده شان بچه دار شوند. - همچنین بین مادران و دختران در زمینه تعداد فرزند ایده ال تفاوت فاحشی مشاهده شده است. همانطور که مشاهده شد از 3/88%دخترانی که تمایل به مادر شدن داشتند 04/27% تمایل داشتند که در اینده تنها یک فرزند داشته باشند وبیش از نیمی از دختران یعنی 60/56% دختران تمایل داشتند، در اینده ، دو فرزند داشته باشند و تنها 25/1% دوست داشتند که در اینده چهار فرزند داشته باشند، در حالیکه هیچ یک از مادران در هنگام ازدواج دوست نداشتند تک فرزند باشند و تعداد مادرانی که دوست داشتند دو فرزند داشته باشند (3/8%)بسیار کم بوده است در حالیکه بیشترین فراوانی( 3/43%) در میان مادران مربوط به مادرانیست که ترجیح میدادند چهار فرزند داشته باشند . - تفاوت دیگر بین مادران و دختران سن ایده آل برای تولد اولین فرزند میباشد در بطوریکه و از 3/88%دخترانی که تمایل به مادر شدن داشتند 94/50% از دختران تمایل داشتند در سن 29-25 سالگی اولین فرزند خود را بدنیا آورند در حالیکه یعنی 1/81% از مادران تمایل داشتند اولین فرزند خود را در سن 19-15 سالگی بدنیا آورند. - تفاوت دیگری که بین مادران و دختران در زمینه فرزندآوری مشاهده شده است مربوط به فاصله بین فرزندان بوده است که از 3/88%دخترانی که تمایل به مادر شدن داشتند بیشترین فراوانی (99/52%)مربوط به دخترانیست که دوست داشتند فرزندانشان 4-3 سال از هم فاصله داشته باشند در حالیکه بیشتر مادران (4/69 %) تمایل داشتند که فرزندانشان2-1 سال از هم فاصله داشته باشند. - اما در زمینه ترجیح جنسی باید گفت که اگرچه (2 /72 % ) مادران و ( 63/61%) از دختران ترجیح میدادند اولین فرزندشان پسر باشد و اما مادران بسیار بیشتر از دختران تمایل داشتند که فرزند اولشان پسر باشد. پس از شاخص سازی نتایج ذیل حاصل شده است: - 8/32% از مادران و دختران مخالف فرزند آوری بوده اند و 7/26% از مادران و دختران تاحدی با فرزندآوری مخالف بوده اند و 6/40% از مادران و دختران موافق فرزندآوری بوده اند. - 4/34% از مادران و دختران فرزند را منفی تلقی کرده اند و 3/33% از مادران و دختران نیز تلقی بینابینی از فرزند داشته اند و 2/32% از مادران و دختران نیز فرزند را مثبت تلقی کرده اند. - 35% از مادران و دختران تمایل کم به پیشرفت داشته اند و 8/32% از مادران و دختران تمایل متوسطی به پیشرفت داشتند و 2/32% از مادران و دختران تمایل زیادی به پیشرفت داشته اند. - 7/41% از مادران و دختران از تقید بالا به الزام اخلاقی برخوردار بوده اند و 2/32% از مادران و دختران ازتقید متوسط به الزام اخلاقی برخوردار بوده اند.و 1/26% از مادران و دختران از تقید پایین برخوردار بوده اند. - 30% از مادران و دختران مخالف برابری جنسی بوده اند و 6/35% از مادران و دختران تاحدی محالف با برابری جنسی بوده اند و 4/34% از مادران و دختران نیز موافق برابری جنسی بوده اند. با آزمون فرضیه ها نتایج ذیل حاصل شده است: - با آزمون فرضیه اول مشخص شد که: بین تلقی از فرزند در مادران و دختران و نگرش آنها نسبت به فرزندآوری رابطه معنادار و مستقیمی وجود دارد، یعنی مادران و دختران هرچه فرزند را مثبت تلقی کنندیا بعبارتی فرزند را سرمایه تلقی کنند، موافق با فرزندآورری هستند بدین ترتیب که، از مادران و دخترانی که فرزند را منفی تلقی کرده اند یعنی فرزند را هزینه تلقی کردند ،مخالف فرزندآوری هستندو همانطور که نظریه لیبنشتاین و بکر و ایتسرلین بیان میدارند ،اینکه افراد فرزند را منافع و سرمایه تلقی کنند یا آنکه فرزند را هزینه تلقی کنندنگرش آنها شکل میگیرد ونیز نظریه رژیمهای جمعیتی که بین تلقی از فرزند و باروری رابطه برقرار کرده این فرضیه نظریه های مذکور را تایید میکند و نتایج حاصله نشان میدهدکه : 1/58%مخالف فرزندآوری هستند و 4/24% تا حدی مخالف با فرزندآوری هستند و5/14% نیز با فرزندآوری موافق اند.همچنین مادران و دخترانی که تلقی بینابینی از فرزند داشتند:7/31%مخالف فرزندآوری هستند و 35% تاحدی مخالف با فرزندآوری هستند و 3/33%نیز با فرزندآوری موافق اند.در نهایت مادران و دخترانی که فرزند را مثبت تلقی نموده اند یعنی فرزند را سرمایه تلقی کرده اند: 9/75%موافق با فرزندآوری بوده اند 2/17 % ،تا حدی مخالف بافرزندآوری بوده اند و 9/6% نیز مخالف با فرزندآوری هستند. -با آزمون فرضیه دوم مشخص شد که: بین میل به پیشرفت در مادران و دختران و نگرش آنها نسبت به فرزندآوری رابطه معکوس وجود دارد،یعنی هرچه میل به پیشرفت در مادران و دختران بالا باشد ،مخالف با فرزندآوری هستندو هرچه تمایل کمتر به پیشرفت داشته باشند،بیشتر موافق فرزندآوری هستند. این فرضیه که از نظریه ارتقا اجتماعی،که معتقد است هر چه افراد بیشتر تمایل به پیشرفت داشته باشند تعداد فرزندانشان را محدود میکنند،اخذ شده است.با تایید این فرضیه نظریه مذکور تایید میشود، بدین ترتیب که: از مادران و دخترانی که تمایل کم به پیشرفت دارند: 9/7% مخالف فرزندآوری هستند 19%نیز تاحدی مخالف با فرزندآوری هستند و 73% هم موافق با فرزندآوری میباشند.واز مادران و دخترانی که تمایل متوسطی به پیشرفت دارند: 2/32% مخالف فرزندآوری هستند و2/32%نیز تاحدی مخالف با فرزندآوری هستند و 6/35% نیز با فرزندآوری موافق اند.از مادران و دخترانی که تمایل بالا به به پیشرفت دارند: 3/63%مخالف با فرزندآوری هستند و 3/29% تاحدی مخالف با فرزندآوری هستند و 3/10% نیز با فرزندآوری موافق اند. -با آزمون فرضیه سوم مشخص شد که:بین الزام اخلاقی در مادران و دختران و نگرش آنها به فرزندآوری رابطه مستقیمی وجود دارد ،بدین معنا که هر چه مادران و دختران از درجه تقید پایین در الزام اخلاقی برخوردار باشند ، مخالف فرزندآوری هستند و هر چه مادران و دختران از درجه تقید بالا در الزام اخلاقی برخوردار باشند ، موافق با فرزندآوری هستند، این فرضیه ،نظریه جان سایمن را که بین باروری و الزام اخلاقی رابطه برقرار کرده، را تایید کرده است، نتایج حاصله نشان میدهد که: از مادران و دخترانی از درجه تقید بالا در الزام اخلاقی برخوردار بودند : 3/69%موافق با فرزندآوری بوده اند و 24% نیز تا حدی مخالف با فرزندآوری بوده اند و 6/7% نیز با فرزندآوری مخالف اند. از مادران و دخترانی که از درجه تقید متوسطی در الزام اخلاقی برخوردار بودند: 1/43% مخالف فرزندآوری بوده اند 9/25% تاحدی مخالف با فرزندآوری بوده اند و 31% نیز با فرزندآوری موافق اند. از مادران و دخترانی که از درجه تقید پایینی در الزام اخلاقی برخوردار بودند: 7/61% مخالف فرزندآوری هستند و9/31%تاحدی مخاالف با فرزندآوری هستند و 4/6% نیز با فرزندآوری موافق اند. -با آزمون فرضیه چهارم مشخص شد:بین اعتقاد به برابری جنسی در مادران و دختران و نگرش آنها نسبت به فرزندآوری رابطه معکوس وجود دارد بدین معنا که هر چه مادران و دختران بیشتر به برابری جنسی اعتقاد داشته باشند مخالف فرزندآوری هستند و هرچه کمتر اعتقاد به برابری جنسی داشته باشند، موافق فرزندآوری هستند،در نتیجه این فرضیه نظریه فمینیستیِ برابری جنسیتی را که بین اعتقاد به برابری جنسی و باروری رابطه برقرار میکند، تایید میکندو نتایج حاصله نشان میدهد که :از مادران و دخترانی که مخالف برابری جنسی هستند: 3/9% مخالف با فرزندآوری بوده اند و 9/25% تا حدی مخالف با فرزندآوری بوده اند و 8/64% نیز با فرزندآوری موافق اند.از مادران و دخترانی که تا حدی مخالفِ رابری جنسی هستند: 8/32% مخالف با فرزندآوری هستند25% تاحدی مخالف با فرزندآوری بوده اند و 2/42% نیز با فرزندآوری موافق اند.از مادران و دخترانی که موافق با برابری جنسی هستند 2/53% مخالف با فرزندآوری بوده اند و 29% تاحدی مخالف با فرزندآوری بوده اند و 7/11% نیز با فرزندآوری موافق اند. همچنین نتایج تحقیق، تفاوت بین مادران و دختران را ،در زمینه متغییر وابسته: نگرش به فرزندآوری و متغییر های مستقل :تلقی از فرزند ،میل به پیشرفت،تقید به نظام اخلاقی-دینی و اعتقاد به برابری جنسی،تایید میکند بدین ترتیب که: - نگرش به فرزندآوری در مادران و نگرش به فرزندآوری در دختران به لحاظ آماری متفاوت میباشد بدین صورت که:6/65% از دختران تا حدی مخالف با فرزند آوری هستند و 9/33%نیز با فرزندآوری مخالف اند و تنها 6/0% موافق فرزندآوری هستند این در حالیست که 70%از مادران با فرزندآوری موافق اند و تنها30%تاحدی مخالف با فررزندآوری هستند و هیچ یک از مادران مخالفِ فرزندآوری نیستند. - تلقی از فرزند در مادران و تلقی از فرزند در دختران به لحاظ آماری متفاوت میباشد.بدین گونه که:4/94% از دختران فرزند را منفی تلقی نموده اند و 1/21%نیز تلقی بینابینی از فرزند داشته اند و تنها 4/9%فرزند رامثبت تلقی نموده اند ، این در حالیست که 8/68%از مادران فرزند را مثبت تلقی نموده اند و 9/28%نیز تلقی بینابینی از فرزند داشته اند و تنها 3/3% فرزند را به مثابه مثبت تلقی نموده اند. - میل به پیشرفت در مادران و میل به پییشرفت در دختران به لحاظ آماری متفاوت میباشد.بدین ترتیب که:1/21% از دختران تمایل کم به پیشرفت داشته اند و 1/21% نیز تمایل متوسط به پیشرفت داشتند و8/57% هم تمایل بالایی به پیشرفت داشته انداین در حالیست که 65%از مادران تمایل کم به پیشرفت داشته اند و 7/21% نیز تمایل متوسطی به پیشرفت داشته اند و 3/13% نیز تمایل بالایی به پیشرفت داشته اند. - الزام اخلاقی در مادران و الزام اخلاقی در دختران به لحاظ آماری متفاوت میباشد بدین صورت که:3/68% از دختران از درجه تقید پایین به الزام اخلاقی برخوردارند و2/12% نیز از درجه تقید متوسطی به الزام اخلاقی برخوردارند و4/19% نیز از درجه تقید بالا به الزام اخلاقی برخوردارند این در حالیست که 4/74% از مادران از درجه تقید بالا به الزام اخلاقی برخوردارند و 4/19% از درجه تقید متوسطی به الزام اخلاقی برخوردارند و 1/6% نیزاز درجه تقید پایینی به الزام اخلاقی برخوردارند. - اعتقاد به برابری جنسی در مادران و اعتقاد به برابری جنسی در دختران به لحاظ آماری متفاوت میباشد بدین صورت که :1/16% از دختران مخالف با برابری جنسی هستند 8/7% نیز تا حدی مخالف با برابری جنسی هستند و 1/76% نیز موافق با برابری جنسی میباشند ،در حالیست که 8/67% از مادران مخالف با برابری جنسی هستند و 4/19، تاحدی مخالف هستند و 8/12% نیز موافق با برابری جنسی هستند. نتایج حاصل از رگرسیون خطی چند متغیره نیز نشان میدهد که: بین تلقی از فرزند در مادران و دختران و نگرش به فرزندآوری در مادران و دختران رابطه مستقیم وجود دارد، بدین ترتیب که به ازا هر واحد تغییر در تلقی از فرزند، نگرش به فرزندآوری 11/0 واحد،تغییر میابد.و نیز بین نگرش به فرزندآوری در مادران و دختران و میل به پیشرفت در مادران و دختران رابطه معکوس وجود دارد بدین ترتیب که به ازا هر واحد افزایش در میل به پیشرفت در مادران و دختران ،نگرش به فرزندآوری 19/0-تغییر میکند، همچنین بین به الزام اخلاقی در مادران و دختران و نگرش به فرزندآوری رابطه مستقیمی وجود دارد،بدین ترتیب که،به ازاءهر واحد تغییر در الزام اخلاقی در مادران و دختران ،نگرش به فرزندآوری 24/0 تغییر میکند، و در آخر باید گفت که:بین اعتقاد به برابری جنسی در مادران و دختران و نگرش به فرزندآوری در مادران و دختران رابطه معکوسی وجود دارد، بدین ترتیب که : به ازاءهر واحد تغییر در اعتقاد به برابری جنسی در مادران و دختران 14/0- واحد، نگرش به فرزندآوری در آنها تغییر میکند.