نام پژوهشگر: محمد رضا طبیبی
محمد دادفر محمد رضا طبیبی
کوچک سازی از روش های اصلاح ساختار در بخش دولتی است. کوچک سازی موید این مطلب است که با کاهش هزینه های اجرایی، حرکت دولت به سمت اجرای وظیفه اصلی آن که عبارت است از: نظارت، هدایت و امور حاکمیتی در راستای حکمرانی مطلوب اسلامیِ سازمان های دولتی، به سمت مشارکت مردم در تصمیم گیری و اجرا و همچنین تحکیم زیرساخت های تحقّق عدالت اجتماعی حرکت خواهند کرد. چنین اهدافی هم خواسته قانون اساسی کشور است و هم آموزه های دین مبین، موید آن است. با توجه به نقش مورد توجه کوچک سازی به ویژه در سال های اخیر، بررسی آثار و تبعات آن به منظور تحقّق چشم انداز تعریف شده و مشخّص برای آن ضروری است. یکی از مهمترین مباحث مربوط به فرایند کوچک سازی جهت اجرای موفّق آن- که به عبارتی سنگ بنای موفقیت فرایند کوچک سازی است- «کنترل استراتژیک در فرایند کوچک سازی» است. کنترل استراتژیک را می توان رویکرد غالب برای هر موسسه، سازمان یا نهادی دانست که به دنبال برنامه ریزی استراتژیک از تدوین تا اجرا است. کنترل استراتژیک با اعمال نظارت همه جانبه و در تمام مراحل انجام فعالیت، به عنوان واسطه ای برای موفّقیت عمل می کند. با تأمل در این موضوع، این نکته روشن می شود که کوچک سازی مستلزم رویکردی فرایندی است، بنابراین مستلزم نگاهی تدریجی و اجرای مرحله ای است، کنترل استراتژیک می تواند این نقش را در فرایند کوچک سازی به خوبی ایفا نماید. در این تحقیق با قرار دادن کوچک سازی به عنوان متغیر مستقل و نیز کنترل استراتژیک به عنوان متغیر وابسته، به بررسی متغیرهای کنترل استراتژیک در فرایند کوچک سازی پرداختیم. در این میان از ابعاد متغیرها به این نحو استفاده شد که در متغیر مستقل (کوچک سازی) با دو سطح فردی و سازمانی و در متغیر وابسته (کنترل استراتژیک) با چهار بعد فرضیه های استراتژیک، کنترل اجرا، نظارت استراتژیک و کنترل آگاهی های ویژه، روبرو بودیم. بنابراین با تبیین الگوهای این دو متغیر، به طرّاحی الگوی تجمیعی پرداختیم. نوع تحقیق حاضر کاربردی بوده که با روش تحقیق توصیفی از نوع پیمایشی مورد بررسی قرار گرفت. فرایند روش تحقیق به این نحو بود که با استفاده از مطالعات کتابخانه ای؛ به بررسی متغیرهای کنترل استراتژیک در فرایندکوچک سازی پرداخته شد. سپس، برای گردآوری دیدگاه های مدیران نمونه موردی، روش میدانی به کار گرفته شد و بر اساس داده های جمع آوری شده تجزیه و تحلیل نهایی برای تائید یا رد فرضیه های اصلی تحقیق، با استفاده از نرم افزار spss و دیگر روش های آماری از جمله تحلیل واریانس، صورت گرفت. جامعه آماری در تحقیق حاضر، استانداری مازندران و سازمان های تابعه بود که با انتخاب نمونه های مورد مطالعه (معاونت انسانی، اداری و سطوح فرمانداری و بخشداری)، با استفاده از ابزار پرسشنامه، به جمع آوری دیدگاه های مدیران پرداخته شد. جامعه آماری تحقیق 334 نفر بود که با استفاده از روش نمونه گیری آماری، 75 نفر برآورد شد. در نهایت با استفاده از تحلیل داده های جمع آوری شده برای آزمون فرضیه های سه گانه تحقیق، نتایج تحقیق نشان داد مدیران استانداری مازندران و سازمان تابعه در هر دو سطح فردی، سازمانی و نیز فردی و سازمانی فرایند کوچک سازی، بر کنترل استراتژیک تأکید دارند. بنابراین هر سه فرضیه تحقیق حاضر تائید شد.
سامان علیاری مولان محمد رضا طبیبی
هدف اصلی این پژوهش توضیح و تعریف ابزارهای توسعه و حفظ زنجیره تأمین استراتژیک و نوع اقداماتی است که فرایندهای زنجیره تأمین در صنعت چرم را در قالب یک سلسله فرآیندهای ایمنتر و منعطف تر توصیف میکنند، بدین منظور ادبیات موضوعی مربوط به زنجیره تأمین استراتژیک به طور جامع مورد بررسی قرار گرفت و سپس مدلی به منظور 1- بررسی اثر مستقیم استراتژی انعطاف بر ایجاد زنجیره تأمین استراتژیک در صنعت چرم 2- بررسی اثر مستقیم استراتژی احتیاط بر ایجاد زنجیره تأمین استراتژیک در صنعت چرم انتخاب گردید، بر مبنای مدل انتخاب شده پرسشنامه ای تنظیم شد. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه شرکت های فعال در صنعت چرم هست که نام و اطلاعات آن ها در سایت رسمی انجمن صنایع چرم ایران واردشده است. پرسشنامه ها برای مدیران ارشد و میانی این شرکت ها از طریق دورنگار و ایمیل ارسال شد (276 پرسشنامه) که درنهایت 240 پرسشنامه از سوی مدیران ارشد و میانی این شرکت ها پاسخ داده شد، داده های مربوط به هر شرکت ترکیب و مبنای انجام تحلیل آماری قرار گرفت. در ادامه با استفاده از تکنیک تحلیل عاملی تأییدی و مدل یابی معادلات ساختاری و به کمک نرم افزار لیزرل فرضیه های تحقیق مورد آزمون قرار گرفتند، پس از بررسی های انجام شده فرضیه های پژوهش تایید شد 1- با اجرای استراتژی انعطاف در زنجیره تامین، قابلیت های زنجیره تامین استراتژیک افزایش می یابد. 2- با اجرای استراتژی احتیاط قابلیت های زنجیره تامین استراتژیک افزایش می یابد. استراتژی انعطاف و احتیاط ازجمله مفاهیمی هستند که باوجوداینکه نقش کلیدی در کاهش اثر اختلالات مدیریت زنجیره تأمین در سازمان ها دارند، تاکنون در مباحث مربوط به مدیریت زنجیره تأمین و لجستیک در کشورمان توجه چندانی به این مفاهیم نشده است .در این پژوهش تلاش شد تا با مقایسه تئوریکی نتایج تحقیقات انجام شده در این زمینه و جمع بندی و نتیجه گیری از آن ها و آزمون مدل ارائه شده توسط پارک در این زمینه در صنعت چرم به ذکر اهمیت ایجاد و حفظ یک زنجیره تأمین استراتژیک به عنوان عاملی برای بقا، تطبیق و رشد در مواجهه با پیچیدگی و آشفتگی تغییرات محیطی بپردازیم.