نام پژوهشگر: بهنام رستمی جونقانی
بهانم رستمی جونقانی غلامحسین شریفی ولدانی
چکیده «آشنایی زدایی» از مهم ترین اصطلاحات مکتب فرمالیسـم است که مقصود از آن در حوزه ی ادبیّات، به کار بردن شگردهای مختلف هنری است که زبان ادبی را برای مخاطبان بیگانه می سازد، عادت های زبانی آنان را به هم می ریزد، و از این طریق مدّت زمان ارتباط با متن و فرایند ادراک آن را طولانی تر، و لذّت بخش تر می نماید. فرمالیست ها در گام بعدی اصطلاح « هنجارگریزی» را مطرح ساختند و مدّعی شدند که «آشنایی زدایی» در زبان شعر از طریق « هنجارگریزی»؛ یعنی عدول آگاهانه از زبان معیار و متعارف صورت می گیرد. این گذار از قواعد زبان هنجار، در حوزه های مختلفی از زبان قابل بررسی است که «جفری لیچ»، زبانشناس انگلیسی، آنها را در هشت مقوله ی زبانی و ادبی تقسیم بندی کرده است. این طبقه بندی امروزه در بسیاری از مطالعات مربوط به تحلیل های سبکی و زبانی مورد توجّه قرار می گیرد. در این پژوهش نیز مبنای اصلی تحلیل ها، بر این اساس صورت گرفته است. در این نوشتار، در فصل های اول، دوم، وسوم، با نگاه مختصری به تاریخچه و جنبه های مختلف کاربرد یافته های زبانشناسی در تحلیل های ادبی؛ به آرا و نظریّه های «فرمالیسم روسی» که از نخستین و برجسته ترین نمونه های ارتباط زبانشناسی و ادبیّات است، اشاره شده است. و در این میان مباحث مربوط «آشنایی زدایی» و « هنجارگریزی» با تفصیل بیشتری بررسی شده است. فصل چهارم این پژوهش به بررسی تحلیلی شگردهای آشنایی زدایی در آثار پنج تن از شاعران معاصر(سید حسن حسینی، طاهره صفّارزاده، حسین منزوی، منوچهر نیستانی، و سلمان هراتی) اختصاص دارد که در مورد هر شاعر تحلیل های مجزّایی صورت گرفته است و تاحدّ امکان تمامی آثار آنان ـ بدون استفاده از گزینش اشعار یا نمونه برداری تصادفی ـ موردمطالعه و تحلیل قرار گرفته است. ازمهم ترین نتایج این پژوهش آن است که در آثار شاعران مورد بحث « هنجارگریزی معنایی» که مسائل بیانی و بدیع معنوی را در بر می گیرد، مورد توجّه بیشتری قرارگرفته است. ضمن آنکه نوآوری های حسینی و صفارزاده در این زمینه از برجستگی و بسامد بیشتری برخوردار است. «هنجارگریزی نحوی» نیزـ با تنوّع و فراونی کمتر ـ در آثار همه ی این شاعران مشهود است. هنجار گریزی های زمانی، واژگانی، سبکی، گویشی، نوشتاری و آوایی نیز در سطوح مختلفی از تنوع، تکرار، و ارزش های هنری در آثار شاعران مورد نظر بررسی شده است که در میان آنها می توان به انواع « هنجارگریزی های نوشتاری» اشاره کرد که برخی از شاعران یادشده مبتکر و آغاز گر این شیوه ها بود ه اند یا در گسترش و اعتلای نمونه های سابق آنها نقش موثّری داشته اند؛ مانند تجربه های ارزنده ی طاهره صفّارزاده در شعرکانکریت، یا به هم ریختن نظام نوشتاری شعر سنّتی به وسیله ی منوچهر نیستانی که در کنار سایر عادت شکنی های او ، بویژه در قالب غزل، نقش بسزایی در نزدیک کردن شعر سنّتی و شعر نو، و آنچه که « غزل امروز» نامیده می شود، داشته است. به هم ریختن عادت های ذهنی مخاطبان شعر، از طریق شیوه هایی بجز شگردهای زبانی که در انواع هنجارگریز های لیچ گنجانده شده است، و نیز توجّه به «زبان معیار ادبی» در کنار زبان معیار و متعارف یک جامعه ی زبانی، از دیگر محورهای مورد تأکید این پژوهش است. واژگان کلیدی: آشنایی زدایی، هنجار گریزی، سید حسن حسینی، طاهره صفّارزاده، حسین منزوی، منوچهر نیستانی، و سلمان هراتی