نام پژوهشگر: محمد صادق بدخش
محمد صادق بدخش علی اله بداشتی
سلفیه عنوانی است که گروهی از پیروان احمد بن حنبل و إبن تیمیه برای خود برگزیده اند تا نشانگر عقیده آنها در لزوم رجوع به شیوه سلف از أمّت پیامبر باشد. این گروه در برخورد با متون دینی و معنا شناسی آن ها مقید به ظواهر بوده و نقش عقل را در فهم مراد جدی شرع دخالت نمی دهند و همین موضوع موجب به وجود آمدن اعتقاداتی متفاوت از سایر مذاهب اهل سنت در این فرقه شده است. در این پژوهش پس از مروری کوتاه بر تاریخچه سلفیه و مباحثی در مورد معناشناسی، به بررسی مبانی معناشناسی پرداخته شده است ابتدا از حقیقت و مجاز و کنایه و استعاره سخن گفته شده است به نظر ادبای عرب این سه آرایه ادبی نقش ویژه ای در زبان عربی دارند و بدون در نظر گرفتن آن ها نمی توان مفاهیم را به زیبایی و رسایی هرچه تمام تر به مخاطبین منتقل ساخت هرچند برخی وجود مجاز را انکار کرده اند و می کویند کلام، مجموعه ای یکدست از کلمات و قرائن موجود در آن است که روی هم رفته در معنای خود استعمال شده اند و دیگر مجازی وجود ندارد. در بحث مجاز در قرآن هم هرچند بسیاری از مفسرین قرآن را تابع قوانین رایج در زبان عرب از جمله مجاز دانسته اند اما علمای سلفیه آن را رد کرده اند ولی خود ایشان در بعض آیات ناگزیر از قبول مجاز شده اند. از دیگر مبانی معناشناسی متون دینی بحث محکم و متشابه است به عقیده سلفیه منظور از متشابه آیه ای است که معنای واضحی ندارد و ممکن است با معانی غیر صحیح، خلط شود و باید آن را با إرجاع به محکمات تفسیر کرد. در بحث تأویلی که خداوند در سوره آل عمران، علم آن را تنها به خودش یا همراه با راسخان در علم اختصاص داده سلفیه می گویند تأویل به معنای آن حقیقت خارجیست که کلام در نهایت به آن حقیقت منجر می شود و تأویل در این آیه از سنخ معانی نیست. از دیگر مباحث مطرح در این تحقیق جایگاه عقل در تفسیر و ترجمه متون دینی است که سلفیه قائل هستند که نمی توان با دلایل عقلی، دست از ظاهر متون برداشت. روش سلفیه در معناشناسی منجر به قول به تجسیم خداوند در برخی موارد و خالی شدن کلام خداوند از بسیاری زیبایی های ادبی زبان عرب می شود هر چند خود سلفیه هم نتوانسته اند بر این شیوه خود پایبند باشند و در مواردی آیات قرآن را از معنای ظاهری آن خارج ساخته اند. به عقیده شیعه روش صحیح در برخورد با ظواهر متون این است که ظرفیت محدود کلام بشری در بیان معانی بلند معنوی را در نظر بگیریم و به این درک برسیم که نمی توان با اکتفای به ظواهر به آن معانی دست پیدا کرد بلکه باید در تفسیر یک سخن تمام قرائن متصل و منفصل را در نظر گرفت تا مراد جدی گوینده را به دست آورد.