نام پژوهشگر: سحر ملکی
سحر ملکی فردوس جمالی
هدف پژوهش کنونی بررسی میزان آگاهی معلمان ایرانی زبان انگلیسی ازژرف اندیشی در تدریس و همچنین بررسی تأثیر احتمالی این ژرف اندیشی بر تدریس و پیشرفت شغلی آنها به عنوان یک معلم بود. این پژوهش همچنین سعی بر این داشت تا دریابد که آیا ارتباطی میان میزان سابقه تدریس و مدرک تحصیلی این معلمان با میزان ژرف اندیشی آنها در تدریس وجود داشت یا نه. در این پژوهش، روش کمّی و کیفی به کار گرفته شد. برای قسمت کمّی پژوهش، پرسشنامه ابزار ژرف اندیشی در تدریس زبان انگلیسی اکبری، بهزادپور و دادوند (2010) به کار رفت و برای قسمت کیفی پژوهش، مصاحبه نیمه ساختاری به کار رفت. به منظور اجرای قسمت کمّی پژوهش، 50 معلم ایرانی زبان انگلیسی که در آموزشگاههای خصوصی زبان در سطح کرمانشاه، ایران تدریس می کردند در این پژوهش شرکت کردند و برای قسمت کیفی پژوهش، 6 معلم زبان انگلیسی ( 3 نفر در سطح کارشناسی و 3 نفر در سطح کارشناسی ارشد) در این بخش از پژوهش شرکت کردند که این افراد جزء 50 شرکت کننده ای بودند که پرسشنامه منتخب در این تحقیق را پر نمودند و در ضمن تنها شرکت کنندگانی بودند که با انجام مصاحبه و شرکت در آن موافقت کردند. یافته های این پژوهش نشان داد که تمام شرکت کنندگان در این پژوهش در مورد راهبردهای تدریس ژرف اندیشانه در سطح بالا یا متوسط آگاهی داشتند. بر طبق نتایج بدست آمده از تحلیل متن مصاحبه ها، گر چه این شرکت کنندگان هیچ آموزش نظری، عملی و یا برنامه آموزشی در مورذ تدریس ژرف اندیشانه در طی دوران تحصیل یا تدریس خود دریافت نکرده بودند، اما در عمل کم و بیش بر تدریس خود می اندیشیدند و از راهبرد های مختلف تدریس ژرف اندیشانه استفاده می کردند. تحلیل آماری تی- تست های به کار رفته در این پژوهش نشان داد که رابطه معناداری میان ژرف اندیشی شرکت کنندگان در این پژوهش و میزان سابقه تدریس آنها وجود نداشت. همچنین بر طبق نتایج بدست آمده میان مدرک تحصیلی شرکت کنندگان و میزان ژرف اندیشی آنها رابطه معناداری بدست نیامد. در نتیجه یافته های این پژوهش نشان داد که میزان مدرک تحصیلی و سابقه تدریس معلمان شرکت کننده در این پژوهش رابطه معناداری با ژرف اندیشی آنها در تدریسشان نداشت. از تحلیل داده های کیفی این پژوهش یافته های دیگری نیز بدست آمد از جمله: شناسایی 6 منبع اصلی که شرکت کنندگان در این تحقیق برای ایجاد، توسعه و اندیشیدن بر روش تدریس خود استفاده می کردند، شناسایی سه زمان خاص که شرکت کنندگان در این پژوهش برای اندیشیدن بر تدریس خود اختصاص می دادندو نیز درک این حقیقت که معلمان شرکت کننده در این پژوهش با یک سری عقاید و پیش فرض وارد حرفه تدریس شده بودند. پژوهش کنونی و نتایج حاصل از آن به محققان کمک خواهد کردتا تحقیقات بیشتری را در مورد تأثیر آموزش تدریس ژرف اندیشانه برمیزان آگاهی معلمان زبان انگلیسی از تدریس خود و تأثیر این آگاهی بر تدریس آنان انجام دهند. همچنین بر اساس پژوهش کنونی و یافته های آن می توان تحقیقات مشابهی بر روی معلمان دیگر رشته های تحصیلی غیر از زبان انگلیسی انجام داد. این پژوهش همچنین به مسولان و برنامه ریزان سیستم آموزشی کمک خواهد کرد تا برنامه های تربیت معلم و دوره های آموزش ضمن خدمت کنونی را مورد بازنگری و بررسی قرار دهند و با گنجاندن آموزش تدریس ژرف اندیشانه در آنها باعث ارتقاء سطح کیفی این برنامه ها و به نوبه خود باعث پیشرفت و توسعه کیفیت فرایند تدریس و یادگیری شوند. علاوه بر این، یافته های پژوهش کنونی به معلمان و خصوصآ معلمان زبان انگلیسی کمک خواهد کرد تا نسبت به توانایی های ذاتی خود به عنوان یک انسان و یک معلم درک عمیق تری پیدا کنند. کلید واژه ها: ژرف اندیشی، تدریس ژرف اندیشانه، راهبردهای تدریس ژرف اندیشانه، راهبردهای کاربردی ژرف اندیشانه، راهبردهای شناختی ژرف اندیشانه، راهبردهای عاطفی ژرف اندیشانه، راهبردهای فرا- شناختی ژرف اندیشانه، راهبردهای انتقادی ژرف اندیشانه.