نام پژوهشگر: بهنام محمدی خالط آباد
بهنام محمدی خالط آباد رجب ایزدی
در طی قرن های متمادی مدرنیته یک قدرت، هژمونی و یک ابزار قدرتمند برای سرکوب انسان ها بوده است، بویژه وجود این بحران برای شرقیان و به خصوص مسلمانان ملموس تر است. با ظهور اندیشه های پست مدرن و متفکران و فیلسوفان برجسته ی این حوزه مانند ویلهلم فریدرش نیچه، میشل فوکو، ژان فرانسوا لیوتار و ژان بودریار و متعاقب آن، ظهور افرادی چون ادوارد سعید، مدرنیته در سراشیبیِ سقوط قرار گرفته است. آنها این جریان را پروژه ای هدف دار و ساخته ی دست غربی ها قلمداد می کنند و در تلاش هستند تا از دستاوردهای این گفتمان، فاصله بگیرند. در این میان، بیشترِ تأکید ما بر جنبش های اسلامی و ظهور تروریسم بعنوان اعتراض سیاسی و هویتی نسبت به اشاعه ی گفتمان مدرن است که به عنوان یکی از جریان های عظیم، در مقابل مدرنیته و غرب قد عَلَم کرده است. در این نوشته، بنیادگراییِ اسلامی و شکل افراط گونه ی آن یعنی تروریسمِ اسلامی در فضایی بین مدرنیته و پست مدرنیسم قرار می گیرد، به طوری که بنیادگراییِ اسلامی را صرفاً نمی توان به هر یک از این گفتمان ها(مدرنیته و پست مدرنیسم) نسبت داد، چراکه به نظر می رسد بنیادگراییِ اسلامی در پی ناکامیِ جریان های حاکمِ سکولار در جوامع اسلامی، در صدد پاسخ گویی به سکولاریسم باشد و از طرف دیگر، امروزه مصرف گرایی و فرهنگ لجام گسیخته ی پست مدرن، عرصه را بر دیدگاه ها و جریان های مذهبی و به ویژه اسلامی تنگ تر کرده است. هر چند که ظهور گفتمان پست مدرنیسم به ظهور و شعله ور شدن جریان های حاشیه ای و به ویژه اسلامی کمکی شایان کرده است، اما باید گفت که بنیادگراییِ اسلامی که در مواردی به صورت رادیکال شده، خود را در لباس اَعمال تروریستی نشان می دهد، پاسخی است به دو گفتمان مدرنیته و پست مدرنیسم. چراکه این دو از اساس با مذهب و به ویژه اسلام خواهی در تعارض قرار دارند.