نام پژوهشگر: احسان معزی پور
احسان معزی پور جواد علیمحمدی اردکانی
چیستی ضمیر ناخودآگاه و جایگاه و چگونگی عملکرد آن در زندگی انسان، بحثی پیچیده و مبهم است؛ اما با اعتقاد به اینکه هر چیز ناشناس و غیرطبیعی در رفتار مختص این قسمت از ذهن است، ناآگاهانه بر این باوریم که ناخودآگاه را میدانیم. به بیان دیگر ناخودآگاه را همهی آنچیزی میدانیم که نمیدانیم و به فکر انکار اصل بحث ناخودآگاه و رد نظریات یونگ و فروید نیستیم، چراکه اعتقاد داریم ناشناختهها همیشه وجود دارند و این ما نیستیم که دربارهی آنها تصمیم میگیریم. این موضوع وقتی بغرنج میشود که بحث ناخودآگاه در فرآیند خلق اثر هنری دخالت کند، آنهم در هنری چون نقاشی که همه قادرند پیرامون آن حکم صادر کنند و ضعف و قدرت یک اثر را بیمعیار علمی بسنجند. یکی از روشنترین جلوههای این موضوع آن هنگام است که هر اتفاقی در نقاشی که نه بر اساس تفکر و نقشهی قبلی بلکه آنی و بیواسطه میافتد اثری از ناخودآگاه لقب میگیرد؛ اما اینکه اتفاقی را به ناخودآگاه نسبت دهیم یا از آنِ آن ندانیم، نیاز به تخصص، فکری باز و اندیشهای حاصل از تجربهی عملی دارد. یکی از راههای بررسی ناخودآگاه، بررسی پدیدهای بصری است همچون نقاشی که بتواند بر رویا تطبیق یابد و بدینترتیب بتوان موارد مشترک و مشابه را استخراج و تحلیل نمود و میان دو گونه رفتار یعنی آگاهانه و انسانی و ناآگاهانه و طبیعی پلی در نظر گرفت و بدینجهت روش کار پژوهش، تطبیق رویا و ویژگیهای دیگر ضمیر ناخودآگاه بر جامعهی آماری که در این پژوهش آثار نقاشی اکسپرسیونیسم در دو گونهی پیکرنما و آبستره است انتخاب شد. ساختار پژوهش به این ترتیب است که پس از فصل نخست و توضیح پیرامون کلیات تحقیق، فصل دوم مبانی نظری کار بر اساس آرای سه متفکر بزرگ و اصلی بحث ناخودآگاه یعنی فروید، یونگ و لکان را تشکیل میدهد؛ در فصل سوم به مرور هنرمندان اکسپرسیونیست و آثارشان خواهیم پرداخت و پس از این دو فصل که هر دو پایهی کار اصلی را تشکیل میدهند، در فصل چهارم آنچه از فصل مبانی ناخودآگاه و رویا نتیجه شد را بر آثار هنرمندان اکسپرسیونیستی که در فصل سوم شناختیم و آثارشان را به جهت یادآوری مرور کردیم تطبیق خواهیم داد و سعی میکنیم این کار با قوهی تحلیل و منطق قابل قبولی انجام شود.