نام پژوهشگر: فاطمه یزدان شناس
فاطمه یزدان شناس عبداله پارسا
توجه به دانش آموزان نخبه و ممتاز یکی از ایده های کانونی نظام تعلیم و تربیت هر جامعه بوده است. بدین ترتیب هدف پژوهش حاضر، آسیب شناسی جداسازی دانش آموزان تیزهوش و سرآمد از دانش آموزان عادی می باشد. در این پژوهش روش آمیخته از نوع تشریحی به کار گرفته شد. داده ها با استفاده از دو روش کیفی (مصاحبه) و کمی (پرسشنامه محقق ساخته) جمع-آوری گردید. پرسشنامه های استفاده شده در این پژوهش شامل، مبانی فکری جداسازی با 30 گویه و سه خرده مقیاس با پایایی کل 73/0، پرسشنامه عوامل تسهیل کننده با 21 گویه و پایایی 83/0، عوامل بازدارنده با 12 گویه با پایایی 85% و پرسشنامه سرمایه اجتماعی با 4 خرده مقیاس و 29 گویه و با پایایی کل 84/0 می باشد. جامعه آماری در بخش کمی، کلیه ی مدارس استعداد درخشان و نمونه دولتی و تعداد 4 مدرسه عادی در استان بوشهر در نظر گرفته شد. نمونه ی آماری260 نفر از دانش آموزان، 70 نفر از والدین و 70 نفر از دبیران تعیین گردید. در بخش کیفی با 15 نفر از اعضای هیأت علمی و تعداد 30 نفر از گروه های ذینفع (والدین، دبیران، دانش آموزان، دانش آموختگان) مصاحبه انجام شد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد رویکرد جداسازی در ایران عملکرد قابل قبولی را نداشته است، اما حذف این شیوه به دلیل فراهم نبودن بستر مناسب، امکان پذیر نمی باشد. گروه های ذینفع جداسازی از ابتدای سال های ابتدایی، منزلت اجتماعی بالاتر در سطح جامعه و دستیابی به مشاغل بالاتر را از مهم ترین عوامل تسهیل کننده در مسیر مدارس استعداد درخشان و نمونه دولتی و تعریف موجود از مفهوم سرآمدی، نگرش منفی و بی اعتمادی خانواده ها نسبت به عملکرد این مدارس و شدت امتحانات داخلی را مهم ترین عوامل بازدارنده بر می شمارند. علاوه بر این، نتایج حاصل نشان داد جداسازی دانش آموزان تیزهوش و سرآمد از دانش آموزان عادی نتوانسته است موجب افزایش سرمایه اجتماعی دانش آموزان شود. همچنین تفاوت معناداری بین گروه های ذینفع نسبت به پرورش مولفه های سرمایه اجتماعی وجود دارد.