نام پژوهشگر: آزاده یاسایی
آزاده یاسایی حسین دهشیار
بسمه تعالی دانشکده علوم سیاسی این چکیده به منظور چاپ در پژوهش نامه دانشکده تهیه شده است کد شناسایی پایان نامه : 10120814911002 نام واحد دانشگاهی : تهران مرکزی کد واحد : 101 عنوان پایان نامه : بررسی تطبیقی سیاست خارجی جرج دبلیو بوش و باراک اوباما در قبال چین تاریخ شروع پایان نامه: دوم 91-90 تاریخ اتمام پایان نامه : 25/11/91 نام ونام خانوادگی دانشجو : آزاده یاسائی شماره دانشجویی : 89067072800 رشته تحصیلی : مطالعات منطقه ای استاد راهنما : جناب أقای دکتر حسین دهشیار استاد مشاور : جناب آقای دکتر محمدجواد حق شناس آدرس و شماره تلفن : کرج – پل آزادگان – بلوار امام رضا – اردلان 3 – پلاک 29 – واحد 1 2600774-0912 چکیده پایان نامه(شامل خلاصه، اهداف، روش های اجرا و نتایج به دست آمده): این پژوهش با عنوان بررسی تطبیقی سیاست خارجی جرج دبلیو بوش و باراک اوباما در قبال چین انجام گرفته است و در نظر دارد با توجه به توسعه صلح آمیز کشور چین، با واکاوی سیاست خارجی ایالات متحده در دهه اول هزاره سوم و نظریه غالب بر آن یعنی نئورئالیسم که از نظر بسیاری از اندیشمندان، نظریه حاکم بر قرن بیست و یکم می باشد، به شباهتها و تفاوتهای سیاست خارجی دو رییس جمهور دمکرات و جمهوریخواه ایالات متحده در این دوران در مواجهه با چین دست یابد. این پژوهش از نوع توصیفی - تحلیلی می باشد که پس از رسیدن به مفهوم نئورئالیسم و رئالیسم ساختاری به عنوان نظریه غالب بر سیاست خارجی ایالات متحده، نگاهی مختصر به پیشینه روابط امریکا و چین از زمان ریچارد نیکسون به عنوان معمار روابط امریکا و چین تا زمان به قدرت رسیدن جرج بوش دارد. سپس به سیاستها و تعاملات جرج بوش و باراک اوباما در مواجهه با چین به صورت جداگانه پرداخته است و در نهایت با بررسی تطبیقی این مناسبات ، این نتیجه حاصل شده است که هر دو رییس جمهور ایالات متحده در قبال چین سه رکن اساسی تعامل سیاسی، همگرایی اقتصادی و مهار استراتژیک را درسیاست خارجی خود دنبال کرده اند و تفاوت آنها در اولویت قرار دادن یکی از سه رکن مذکور می باشد. بطوریکه جرج دبلیو بوش، نماینده حزب جمهوریخواه در استراتژی امنیت ملی خود، اولویت را در مهار استراتژیک چین قرارداد و باراک اوباما، نماینده گروه پیشرو از حزب دمکرات در دوره اول حضور خود در کاخ سفید، اولویت خود را بر پایه همگرایی اقتصادی بنا نهاد، هرچند که در استراتژی امنیت ملی خود تمرکز و توان نظامی و دیپلماتیک امریکا را به سمت آسیا معطوف کرد. با توجه به مناسبات این دو کشور و پیوند رو به رشد آنها به دلیل منافع مشترک ، به نظر می رسد بهتر باشد امریکا مانع ارتقای قدرت چین نشود و با توانمندیهای انکار ناپذیری که در ابعاد سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی دارد تلاش نماید در جهت رسیدن به بیشترین منافع در سطح بین المللی انتقال قدرت صلح آمیز را تعدیل و مدیریت نماید. واژه های کلیدی: سیاست خارجی، سیاست اقتصادی، استراتژی کلان، منافع ملی ، هژمونی و نئورئالیسم. نظر استاد راهنما برای چاپ در پژوهشنامه دانشکده مناسب است _ مناسب نیست تاریخ و امضاء