نام پژوهشگر: لیلا پناهی بلشتی
لیلا پناهی بلشتی فاطمه کلاهچیان
بر این اساس و با توجّه به همین اهمیّت، این پایان نامه به تحلیل روانشناسانه هفت شخصیّت برجسته بخش پهلوانی شاهنامه می پردازد که مهم ترین بخش آن نیز هست. این شخصیّت ها عبارتند از: رستم، افراسیاب، کاووس، سهراب، سیاوش، کیخسرو و اسفندیار. بررسی های انجام شده نشان می دهند، فردوسی با استفاده از هر دو شیوه مستقیم و غیر مستقیم، یعنی با بهره گرفتن از توصیف، گفت وگو، اظهار نظر شخصی، معرّفی توسّط خود شخصیّت و یا از طریق دیگر قهرمانان مرتبط با داستان، شخصیّت ها را به خواننده می شناساند. کردار و رفتار هر شخصیّت نیز از دیگر راه های رسیدن به ویژگی-های اوست. از نظر روانشناسی و بر مبنای نظریه آیزنک، سیاوش درون گرای پایدارِ بلغمی مزاج است با غلبه فراخود، رستم و اسفندیار برون گرا هستند با رفت وآمد در میان پایداری و ناپایداری. آنها صفراوی و دموی مزاجند با غلبه فراخود در شخصیّت رستم و نهاد در ساختار شخصیّتی اسفندیار. افراسیاب، کاووس و سهراب، برون گرای ناپایدارِ صفراوی مزاجند با غلبه نهاد و کیخسرو نیز به عنوان یک شخصیّت متعادل معرّفی می شود. تأثیر وراثت و محیط در شخصیّت های رستم، افراسیاب، سهراب، سیاوش و اسفندیار به نحوی بارز و تعیین کننده نمود دارد. گوهر وسرشت ناخوب اثر محیط و وراثت را برای مدّت ها در شخصیّت کاووس خنثی یا کم اثر نگاه می دارد. کیخسرو نیز تنها شخصیّتی است که نه از وراثت و نه از محیط تأثیری نمی پذیرد.