نام پژوهشگر: مهدی صفایی قلاتی

بررسی کشش جبرانی در زبان فارسی با رویکرد شناختی: پژوهشی کاربردبنیاد در حوزه واج شناسی تک سطحی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1392
  مهدی صفایی قلاتی   عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا

وجود دو سطح واجی و آوایی و اعمال قاعده ها بر زیرساخت واجی برای اشتقاق روساخت آوایی، از جمله «قوی ترین مفروضات» در واج شناسی اشتقاقی است. سطح واجی از اجزاء توانش زبانی و بخشی از دستور جهانی است، که از تجربه حاصل نشده است و از تجربه نیز متأثر نمی شود. در مقابل، در واج شناسی شناختی، فرض بر این است که تجربه بر بازنمایی زبانی تأثیر دارد؛ بازنمایی ذهنی زبان منحصر به بازنمای واجی نیست، بلکه صورت های مختلف اجزاء زبان با جزئیات کامل در ذهن بازنمایی می شوند؛ در رویکرد شناختی، تناوب های واجی تغییراتی درزمانی هستند که به تناسب بسامد رخداد عبارات زبانی در میان آنها انتشار می یابند. چنین دیدگاهی به رویکردی کابردبنیاد و تک سطحی در واج شناسی منجر می شود که بررسی آن مستلزم انجام تحلیل های تجربی است؛ در زبان شناسی صورت گرا به استناد تمایز میان توانش و کنش، نتایج تحلیل های تجربی از این دست به حوزه کنش نسبت داده می شود و تلویحات آن برای نقد رویکرد صورت گرا بی اعتبار توصیف می شود. در بخشی از رساله حاضر، با استناد به انگاره شناختی کانت و یافته های عصب شناسی شناختی معاصر، بحث می شود که «دستور جهانی» چنانچه بخواهد به عنوان دانشی محض، و مبری از تجربه مطرح شود، در درجه نخست باید امکان احکام تألیفی و پیشینی آن نشان داده شود. تاکنون این امر صورت نگرفته است و تا زمانی که چنین نشود، رد کردن یافته های تجربی با اتکا به تمایز میان توانش و کنش اعتبار نخواهد داشت. بر همین اساس، کشش جبرانی در زبان فارسی به عنوان محکی برای سنجیدن کفایت توصیفی و تبیینی رویکرد کاربردبنیاد در مقابل رویکرد اشتقاقی انتخاب شد و مورد بررسی های آزمایشگاهی، پیکره ای، و آزمون های آماری قرار گرفت؛ یافته ها نشان می دهد میان بسامد کاربرد کلمه های دارای توصیف ساختی کشش جبرانی در زبان فارسی و میزان پیشرفت این تناوب رابطه معنادار و مستقیم وجود دارد. در مواردی صورت بدون تناوب داده های پربسامد، اصلاً در نمونه ها یافت نشد؛ این امر نشان می دهد که بازنمایی این صورت ها در اثر بسامد کاربرد بالا تغییر کرده است؛ بدین ترتیب، تناوب کشش جبرانی در زبان فارسی تغییری درزمانی به سمت حذف همخوان های چاکنایی در پایانه هجا در زبان فارسی است که با توزیع نامتوازن و بر اساس بسامد کاربرد در میان کلمه های فارسی انتشار می یابد. یافته های رساله حاضر نشان می دهد رویکرد اشتقاقی نمی تواند توزیع نامتوازن انتشار این تغییر و روند آینده آن را توصیف، تببین، و پیش بینی کند؛ در حالی که رویکرد شناختی و کاربردبنیاد که قائل به درج تمامی صورت های آوایی در یک سطح بازنمایی است، از این کفایت برخوردار است.

کاربرد مواجه سازی چندگانه و تکرار در رشد دانش واژگانی فعال و غیر فعال؛ نمونه موردی آموزش لغت و عبارت، برای دانشجویان زبان تخصصی ایران
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه دریانوردی و علوم دریایی چابهار - دانشکده علوم انسانی و مدیریت 1393
  محمد اکبر رئیسی   هوشنگ خوش سیما

دانش واژگان علیرغم نقش کلیدی اش در مهارت زبان دوم به باور زیمرمن (1997) "کم اهمیت" تلقی شده است. اگرچه استراتژی های یادگیری لغات متفاوتی ممکن است به ذهن فراگیران برسد اما میزان اهمیت و تاثیرگذاری شان می تواند جای سوال داشته باشد. یادگیری حفظی، پروسه یادگیری از طریق تکرار است (کویی، 1989). اما با وجود رواج تاریخی این شیوه یادگیری، میزان اثرگذاری اش جای بحث دارد. سامیان و توکلی(2012) در تحقیقات خود دریافتند که نگرش مثبتی در بین فراگیران ایرانی نسبت به یادگیری حفظی وجود دارد. این همان چیزی بود که کودو (2009) در باره دانش آموزان ژاپنی و لی(2004) در باره فراگیران چینی زبان انگلیسی بیان داشتند. با این حال فراگیران زبان انگلیسی اهل ترکیه (ساباشی، 2014) و سیستم آموزشی هنگ کنک (چیونگ، 2000) نظر مساعدی نسبت به آن نداشتند. تکنیک مواجه سازی چندگانه روش دیگری است برای یادگیری واژگان، اما شواهد در این خصوص نیز متناقض به نظر می رسند. این تحقیق به منظور مقایسه میزان موثر بودن این دو تکنیک برای یادگیری دو شکل مختلف واژگان، تک لغت و عبارت انجام شد. علاوه بر آن این تحقیق نتایج را در دو سطح مختلف یادگیری دانش غیرفعال ( حفظ معنی واژه در زبان اول) و دانش فعال (توان بکار گیری واژه) تفکیک نمود. یک گروه 19 نفره از دانشجویان لیسانس مدیریت با ترکیب 13 مرد و 6 زن در قالب یک دوره انگلیسی تخصصی در این تحقیق شرکت نمودند. سطح مهارت زبان عمومی فراگیران پائین برآورد شد. 26 تک لغت و14 عبارت به آن ها آموزش داده شد، نصف شان به روش یادگیری حفظی و نصف دیگرشان از طریق مواجه سازی چند گانه. طبق نتایج تحقیق، یادگیری حفظی در خصوص دانش غیرفعال در هر دو حالت تک لغت و عبارت موثرتر از تکنیک دیگر ظاهر شد. در خصوص یادگیری تک لغت برای دانش فعال تفاوت معناداری بین دو تکنیک مشاهده نشد. اما در حالت یادگیری عبارت برای دانش فعال روش مواجه سازی چند گانه دوبرابر موثرتر از یادگیری حفظی ظاهر شد. ممکن است سطح مهارت زبانی پائین و همچنین تمایلات فرهنگی فراگیران دلیل برتری یادگیری حفظی در حالت دانش غیر فعال بوده باشند.