نام پژوهشگر: ثریا بیربیگ درویشوند
ثریا بیربیگ درویشوند مجید بزرگمهری
اتحادیه اروپا یک اتحادیه سیاسی اقتصادی است که با هدف ارتقا و ایجاد انسجام در اقتصاد کشورهای عضو ایجاد شد. اروپاییان پس از جنگ جهانی دوم در پی فروپاشی زیر بناهای اقتصادی و صنعتی خود که قدرت و جایگاه خود را در نظام بین الملل از دست رفته می دیدند، دست به دست یکدیگر داده تا ضمن جلوگیری از بروز اختلاف و جنگ در میان خود، با همکاری مشکلات اقتصادی خود را حل و منافع جمعی خود را تأمین نمایند. بنابراین با تصمیم رهبران اروپایی مبنی بر عملی کردن ایده وحدت اروپا، توافقات آنان در حوزه مسائل اقتصادی سنگ بنای این همگرایی را تشکیل داد. به دنبال توافقات انجام گرفته و به ویژه توافق ماستریخت سال ???2، این اتحادیه برای تبدیل شدن به یک نماد بین المللی اقتصادی و سیاسی قدرتمند گام های مهم و موثر دیگری را در قالب معاهدات آمستردام، نیس و بالاخره لیسبون برداشت. اتحادیه اروپا هم اکنون به عنوان یک قطب اقتصادی و تکنولوژیک قدرتمند در جهان، سازمانی منطقهای اما با حضور و نقشی جهانی است، که به موازات توانمندتر شدن تدریجی نفوذ و قدرت اقتصادی خود در نظام بینالملل و با هدف دستیابی به یک سیاست خارجی و امنیتی مشترک، به یک بازیگر سیاسی موثر در سیاست بینالملل تبدیل شده و افزایش نقش و مشارکت موثر اتحادیه در بسیاری از بحرانهای بینالمللی نظیر صلح خاورمیانه، فعالیتهای هستهای ایران، کره شمالی، مناقشه روسیه و گرجستان و ... به خوبی بیانگر نفوذ بینالمللی اتحادیه میباشد. از سویی اتحادیه اروپا نه یک دولت است و نه یک سازمان بین الدولی صرف نظیر سازمان پیمان آتلانتیک شمالی. در حقیقت، اتحادیه ترکیبی از عناصر سازمانهای بینالمللی، نهادهای فراملی و نظامهای ملی را در خود جای داده است. با توجه به اهمیت اتحادیه اروپا و بنا به قدرت نقش آفرینی و جایگاه آن، بررسی روند تکامل روابط همگرایانه در اتحادیه و این که اتحادیه اروپا در جهت حرکت به یک نظام سیاسی فدرال حرکت می کند یا نه مسأله عمده این پژوهش می باشد. این اتحادیه می تواند به عنوان یک نمونه موفق همگرایی، الگویی برای تقویت همگرایی میان کشورها و سازمان های منطقه ای به ویژه منطقه خاورمیانه باشد. در پژوهش حاضر روند همگرایی سیاسی، امنیتی و پولی اقتصادی اتحادیه با روش توصیفی تحلیلی مورد تبیین و بررسی قرار گرفته و نهایتاً به این نتیجه می رسیم که روند همگرایی اتحادیه اروپا به حذف کامل مرزهای ملی و ایجاد یک حکومت فدرال به معنی متعارف آن منتهی نشده و نمی شود، بلکه شکل جدیدی از مفهوم فدرالیسم را ایجاد می کند که نه آن را می توان کنفدرال و نه یک فدرال تمام عیار نامید.