نام پژوهشگر: شهربانو محمدی لیجارکی

تاثیر سبک های یادگیری نابسته به زمینه و وابسته به زمینه بر توانایی خواندن و درک متن زبان آموزان سطح متوسط
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  شهربانو محمدی لیجارکی   مسعود خلیلی ثابت

تفاوت های میان زبان آموزان یکی از دغدغه های اساسی جهت طرح , پیشبرد و کاربرد محتوای آموزشی و برنامه های تحصیلی است (اسکینر,1954). هر زبان آموزسبکی منحصر به فرد برای یادگیری , دسته بندی و پردازش کردن مطالب دارد. نکته ی قابل توجه در آموزش، به خصوص آموزش کامپیوتر محور مربوط به تاثیرات تفاوت های فردی در نتیجه بخش بودن آموزش و یادگیری و همچنین ایجاد و گسترش محیط های یادگیری به منظور افزایش نقاط قوت و کاهش نقاط ضعف دانش آموزان می باشد (گراف, 2003;ماگولاس, پاپنیکولو, گریگوریادو, 2003 ; اسنوو, 1997). این مطالعه بر آن است که تاثیرسبک های یادگیری نابسته به زمینه (if) و وابسته به زمینه (fd) را بر توانایی خواندن و درک مطلب زبان آموزان سطح متوسط بررسی کند. آگاهی یافتن از نقطه نظرات زبان آموزان یکی دیگر از اهداف این مطالعه است. به منظور دستیابی به این اهداف 90 دانشجو در امتحان تعیین سطح (opt) شرکت داده شدند که از این تعداد60 نفر به عنوان زبان آموز سطح متوسط انتخاب شدند. سپس از این افراد آزمون گروهی شکل های نهفته (geft) به عمل آمد تا میزان وابستگی آنها به زمینه تعیین شود. این تست زبان آموزان را به دو گروه وابسته به زمینه (fd) و نابسته به زمینه (fi) تقسیم کرد. سپس این دو گروه در امتحان خواندن و درک مطلب شرکت کردند. در پایان هر دو گروه به سوالات پرسشنامه ی بازخورد دانش اموزان به منظور ارزیابی نظرات و عقاید زبان آموزان در رابطه با درک مطلب پاسخ دادند. میانگین نمرات افراد نابسته به زمینه و افراد وابسته به زمینه به ترتیب 08/27 و72/24 بود. مقایسه ی میانگین نمرات این دو گروه توسط آزمون نمونه های ناهمگون نشان داد که تفاوت آشکاری بین این دو گروه در خصوص توانایی انها در خواندن و درک مطلب وجود دارد. تحلیل پرسشنامه ی بازخورد دانش اموزان (گروههای نابسته به زمینه و وابسته به زمینه) نیز مشخص کرد که زبان آموزان ایرانی وابسته به زمینه در سطح متوسط در فهم موضوع اصلی متن خواندنی و هم چنین مفاهیم و مطالبی که بطور واضح در متن به آنها اشاره میشود موفق تر عمل میکنند. این گروه همچنین یک الگوی کلی را در خواندن و درک متن دنبال میکنند. در حالی که زبان آموزان ایرانی نابسته به زمینه در سطح متوسط در فهمیدن مطالب خاص, موضوعات و مفاهیمی که به شکل غیر مستقیم در متن به آنها اشاره شده است وهمچنین استنتاج کردن بهترعمل میکنند. این افراد در خواندن و درک متن از الگوی جزء به جزء پیروی میکنند. این یافته ها مسیر آموزش را برای معلمان جهت اهمیت دادن به شیوه های یادگیری و تفاوت های فردی در سطح متوسط هموار میسازد.بر همین منوال علایق فردی زبان آموزان و پیش آگاهی در مورد آنها باید از قبل زمینه سازشود.این امرنقش دست اندرکاران مسایل آموزشی را در بازبینی محتوای آموزشی غیر پویا که در پست متد برای معلمان مهیا شده بود ضروری میسازد.