نام پژوهشگر: سید قاسم محمدی هریکندیی
سید قاسم محمدی هریکندیی سیاوش حق جو
در عرفان والاترین صفت خدا عشق است. عشق عظیم ترین و ماورائی ترین نیرو در همه ی کائنات است و صفات الهی از مجرای عشق ظهور می یابند. درنظر عاشق، هر چیز نشانی از معشوق دارد که درگفتار عاشق با آن چیز، تجلّی می کند و نمودار می شود. عشق از منظر ارباب معرفت، مهم ترین رکن وپایه ی طریقت و مبنای وصول به بارگاه حقیقت باری تعالی است. برای وصول به مقام قرب و شهود جمال حضرت دوست، عقل پای بند است؛ ولی عشق؛ حلقه ی اتّصال عاشق و معشوق بوده و تنها توشه ی عاشق در سفرِ شهود و دیدار با معشوق به شمار می آید. عاشقِ حق، سنگلاخ طلب را با پای خسته می پیماید و سرانجام در بیابان حیرت، در حسرت یافتن قطره ای از چشمه ازلی حق، به تمام، محو و فنا می گردد: که وصال یار هم اینست. عین القضات همدانی، عارف قرن ششم، در میان ارباب معرفت، ویژگی های خاص دارد. از نگاه او این عشق است که انسان را به خدا می رساند و برای رسیدن به چنین مقامی، باید مجنون بود تا به جانب لیلی نظری افکند. طبق دیدگاه وی، عشق که جز به راز، نمی توان از آن سخن گفت، بر سه نوع است: عشق کبیر، صغیر ومیانه. عشق مجازی نیز در نظام فکری او –همچون بسیاری دیگر از عرفا – اهمیّت خاصّی دارد. عین القضات همدانی چون دیگر عُرفا، علاوه بر بیان عشق خدا به انسان و انسان به خدا، از عشق دیگری نیز پرده بر می دارد. امّا آن را به رمز گفته و نتیجه ی آن را به خواننده و اهل دل، واگذار کرده است. بعضی آن را «عشق حق به خود» تفسیر کرده اند. چرا که خود نیز فرموده، محبّت خدا با مصطفی از برای مصطفی نبود، بلکه این محبّت از بهرِ خود است. بدین ترتیب، نتیجه ی کلی به دست آمده، از این تحقیق نشان می دهد که عشق مورد نظر عین القضات، عشقی است که منجر به کمال اتّحاد و یگانگی می شود. روح انسان بعد از سپری شدن دوره هایی، به اصل خود برگشت می کند و به خدا وصل می شود و خود خدا می شود؛ زیرا روح انسان، از روح خداست.