نام پژوهشگر: محمدحسن حیدری

در-جهان-بودن از دیدگاه هایدگر
پایان نامه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده علوم انسانی 1391
  حسن غیبی پور   محمدحسن حیدری

در این جستار، در-جهان-بودن را در سه بخش مجزا مورد بررسی قرار می دهیم .در بخش اول دو تلقی از در-بودن مورد بررسی قرار می گیرد: 1- مقولی 2- وجودی. تلقی نخست دلالت بر رابطه ی مکانی دارد. مانند قلم در قلمدان. تلقی دوم در-بودن جزو اگزیستانسیال دازاین و مربوط به ساختار اساسی دازاین است. همچنین در این بخش مساله ی شناخت مورد بررسی قرار می گیرد که هدف از آن گذر از دوگانه انگاری سوژه و ابژه ی دکارت است و سرانجام هایدگر شناخت را بعنوان یکی از اطوار هستیِ دازاین، در مقام در-جهان-بودن می داند. در بخش دوم جهانیتِ جهان و جهان پیرامونی مورد بررسی قرار می گیرد و در آن جهان شناختی دکارتی مورد نقد واقع می شود. در مقابل، هایدگر، رابطه ی انسان با جهان را رابطه ی متقابلی می داند که هر یک از آن دو مقوم یکدیگرند. جهان، وجودی جدای از انسان ندارد. حتی طبیعت هم برای انسان بر بنیاد این جهان و طرح های انسان معنا می یابد. در بخش پایانی در باب ابعاد وجودی انسان بحث می شود. ابعادی که مقوم اگزیستانسیال دازاین است،که عبارتند از: موجودیت، فهمیدن، تفسیر، گفتار و زبان. ابعادی که مخصوص هستی هرروزه و درافتاده ی دازاین است، عبارتند از: هرزه درایی، کنجکاوی و آرامش ظاهری. هایدگر تمامی این ابعاد را به هستی باز می گرداند. در نهایت انسان را همان زمانمندی می نامد و سه لحظه ی گذشته، حال و آینده ی زندگی را با مرگ آگاهی همچون یک کل باز سازی می کند.