نام پژوهشگر: حسین نجف زاده ورزی
ادیب احسانی سیاوش مکتبی
طی دو فصل سرد و گرم 100 لاشه مرغ در هر فصل 50 عدد از کشتارگاههای منطقه اهواز تهیه گردید.از 20 گله و از هر گله 5 لاشه بصورت اتفاقی انتخاب شدند.لاشه ها سریعآ ودر کنار یخ به آزمایشگاه مواد غذایی دانشکده دامپزشکی منتقل و در کمتر از 24 ساعت مراحل آماده سازی جهت جستجوی باقی مانده تتراسایکلین به روش hplc انجام گرفت.بین منظور 150 تا 200 گرم از عضله سینه برداشت گردید و پس از خرد کردن و هموژن کردن 1 گرم از آن جهت استخراج با استفاده از بافر مک ایوان و حلال استونیتریل برداشته شد. در مرحله بعد تخلیص با اضافه کردن متانول و سانتریفیوژ صورت گرفت سپس بعد از رقیق سازی در متانول ،مقدار 20 میکرولیتر از نمونه ها به دستگاهhplcتزریق شد و غلظت تتراسایکلین در عضلات سینه تعیین شد.60 درصد از نمونه ها از نظر وجود باقی مانده تتراسایکلین مثبت بودند و میانگین مقدار تتراسایکلین در عضلات سینه 54/5± 18/39 میکروگرم در کیلوگرم تعیین گردید و 10 نمونه حاوی باقی مانده تتراسایکلین بیشتر از حد مجاز (100 میکروگرم در کیلوگرم ) بودند.مقدار باقی مانده تتراسایکلین با حد استاندارد تعیین شده اختلاف معنی داری داشت (05/0>p)و همچنین بین دو فصل اختلاف معنی داری ملاحظه نشد(05/0<p).به عبارت دیگر مطالعه حاضر نشان می دهد که میزان مصرف تتراسایکلین و روند مدیریتی استفاده از این دارو در گله های پرورش طیور در فصول سرد و گرم سال از رویه ثابتی برخوردار می باشد.
زهرا گطعاوی زاده محمد نوری
تیروئید یکی از غدد مهم بدن می باشد که تحت تأثیر بسیاری از عومل تغذیه ای و دارویی قرار می گیرد. در مطالعه حاضر عملکرد غده تیروئید و تابلوی گلبول های قرمز خرگوش در مسمومیت تجربی با مولیبدنوم مورد بررسی قرار گرفت و اثر سولفات مس و عصاره برگ کاسنی بر تغییرات سرمی هورمون های تیروئیدی ارزیابی شد. 25 سر خرگوش به 5 گروه 5 تایی تقسیم شدند و در تمام گروه ها به مدت 30 روز مولیبدات سدیم به مقدار80 میلی گرم بر کیلوگرم به صورت خوراکی تجویز شد. هم زمان با تجویز مولیبدات سدیم، یک گروه عصاره هیدروالکی کاسنی به مقدار450میلی گرم بر کیلوگرم و گروه دیگر سولفات مس به میزان 4 میلی گرم روزانه به صورت خوراکی دریافت نمودند. دو گروه دیگر پس از گذشت 30 روز و ظهور علائم بالینی، یکی تحت درمان با سولفات مس و دیگری تحت درمان با عصاره کاسنی به مدت 15 روز قرار گرفتند. تمام خرگوش ها در دو نوبت یکی در شروع و دیگری در پایان تحقیق مورد خونگیری قرار گرفته و تعداد گلبول های قرمز و میزان هموگلوبین و هماتوکریت و همچنین مقادیر سرمی t3 و t4 اندازه گیری شد. نتایج این مطالعه نشان داد در گروهی که فقط مولیبدات سدیم دریافت کردند تعداد گلبول های قرمز، میزان هموگلوبین و هماتوکریت و مقادیر سرمی t3 و t4 کاهش معنی داری پیدا کرد، اما در سایر گروه ها که از سولفات مس یا عصاره کاسنی به عنوان پیشگیری یا درمان استفاده شده بود، تغییر معنی داری در غلظت سرمی t3 و t4 مشاهده نگردید. بنابراین عصاره کاسنی و سولفات مس می توانند بر فعالیت غده تیروئید در خرگوش های مسموم شده با مولیبدنوم اثر حفاظتی داشته باشند.
زهرا اسداللهی احمد علی معاضدی
مطالعات نشان می دهد که سیستم دوپامینرژیک و گلوکز از طریق مکانیسم های مختلف نقش مهمی در حافظه و یادگیری دارند. لذا در این تحقیق اثر آگونیست (بروموکریپتین) و آنتاگونیست گیرنده دوپامینی(متوکلوپرامید) در تداخل با گلوکز بر حافظه احترازی غیر فعال بررسی شد. تعداد 98 سر رت نر بالغ به 14 گروه 7 تایی تقسیم شدند. بروموکریپتین در مقادیر 50 و 100 میکروگرم به ازای هر نیم میکرولیتر برای یک رت و متوکلوپرامید در مقادیر5/12 25? و50 میکروگرم به ازای هر نیم میکرولیتر برای یک رت و سالین (حلال متوکلوپرامید) و دی متیل سولفوکساید(dmso) (حلال بروموکریپتین) با همان حجم و شرایط داروها به درون هیپوکامپ راست تزریق شد. گلوکز به مقدار 500 میلی گرم به ازای یک کیلوگرم رت و حلال آن (سالین) با همان حجم 10 دقیقه قبل از آموزش به صورت صفاقی تزریق و سپس رت ها در دستگاه شاتل باکس آموزش دیدند. به منظور بررسی تداخل بین گلوکز و سیستم دوپامینی دوز موثر هر دارو به صورت توام با گلوکز تزریق شد. نتایج نشان داد که گلوکز باعث بهبود حافظه و آگونیست و آنتاگونیست دوپامینی به ترتیب باعث بهبود و تخریب حافظه شدند. تزریق توام گلوکز با هریک از داروها باعث بهبود حافظه می شود. بنابراین احتمالا گلوکز و سیستم دوپامینرژیک در دو مسیر متفاوت اثرات خود را بر یادگیری و حافظه اعمال می کنند.
نگار کی شمس حسین نجف زاده ورزی
نام خانوادگی : کی شمس نام : نگار عنوان پایان نامه : مقایسه اثر وانادات آمونیوم با نانووانادات آمونیوم در موش های صحرایی دیابتی اساتید راهنما : دکتر سید رضا فاطمی طباطبایی و دکترحسین نجف زاده ورزی درجه تحصیلی : کارشناسی ارشد رشته : فیزیولوژی دانشگاه : شهید چمران اهواز تاریخ فارغ التحصیلی : 20/4/1390 دانشکده: دامپزشکی تعداد صفحه : 97 کلید واژه ها : نانو وانادات آمونیوم، موش صحرایی، دیابت ترکیبات وانادیوم دارای اثرات ضد دیابتی و برخی اثرات سمی هستند. در این مطالعه اثرات ضد دیابتی و سمیت مونو وانادات آمونیوم با نانو ذره آن مقایسه گردیدْ، دیابت به وسیله تزریق داخل صفاقی stz با دوز mg/kg 65 در 5 گروه از موش های صحرایی نژاد اسپراگ القا شد. گروه های دیابتی توسط گاواژ نمودن mg/kg 25 از نانو ذره وانادات آمونیوم (nv25)، mg/kg 25 از شکل معمول وانادات آمونیوم ((v25، mg/kg 15 از نانو ذره وانادات آمونیوم (nv15)، mg/kg 25 از وانادات در آب آشامیدنی (nw25) تحت درمان قرار گرفتند. پلاسمای خون هپارینه شده در روزهای 11 و 21 به وسیله سانتریفیوژ از خون جدا شد. fbs، هموگلوبین گلیکوزیله، انسولین، tg، tc، hdl-c، ldl-c ، alp، alt، ast و ldh، اوره و کراتینین در روزهای 11و 21 روز اندازه گیری شدند و بین گروه های کنترل سالم، کنترل دیابتی و 4 گروه دیابتی درمان شده، مقایسه انجام گرفت. در همه درمان ها به جز وانادات 25، هایپرگلیسمی کاهش یافت، اما فقط در گروه نانو وانادات 25، انسولین افزایش یافت (05/0>p ). در همه گروه های درمان شده tg،tc و ldl-c به صورت معنی دار(001/0>p) کاهش یافتند. آنزیم های alp و alt که با القا دیابت افزایش یافتند در گروه نانو وانادات 25 کاهش یافتند و مقدار alt در گروه نانو وانادات 15 نیز کاهش یافت.اوره در همه گروه های دیابتی شده افزایش یافت، اما بیشترین مقدار اوره در گروه های وانادات در آب و وانادات 25 و کمترین مقدار در گروه های نانو وانادات 25 و نانو وانادات 15 مشاهده شد. به نظر می رسد نانو ذره مونو وانادات آمونیوم دارای اثرات ضد دیابتی بیشتر و سمیت کمتری می باشد. این موضوع ممکن است ناشی از تغییرات رفتار فیزیکی و بیوشیمیایی نانو ذرات بوده باشد که احتمالا بر خواص زیست دستیابی، شبه انسولینی و انسولینوتروپیک وانادات آمونیوم اثر گذاشته است.
محمد بهرامی تپه بور حسین نجف زاده ورزی
دراین پژوهش ساختار هیستولوژیک و هیستومتریک بیضه موش صحرایی دیابتی شده و تحت درمان خوراکی با ژل آلوئه ورا با دوز 300 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم مورد مطالعه قرار گرفت. پس از 50 روز دوره آزمایش موش ها آسان کشی و بیضه های راست و چپ برداشته شدند و وزن آنها اندازه گیری شد. سپس حجم بیضه ها با استفاده از روش جابجایی آب محاسبه گردید. جهت انجام مطالعات هیستولوژیک از بیضه های هرموش نمونه برداری صورت گرفت و پس از انجام مراحل آماده سازی نمونه های بافتی، مقاطعی با ضخامت 5 میکرومتر تهیه گردید و با استفاده از روش رنگ آمیزی هماتوکسیلین- ائوزین رنگ آمیزی گردیدند. درمطالعات هیستولوژیک، ساختار بافتی لوله های اسپرم ساز و نیز ساختارسلول های سرتولی مورد مطالعه قرار گرفت. درمطالعات هیستومتریک، قطر لوله های اسپرم ساز، ارتفاع اپی تلیوم زایا در گروههای مختلف محاسبه شد. نتایج بدست آمده نشان داد که وزن و حجم بیضه درگروه دیابتی نسبت به سایر گروه ها به خصوص گروه دیابتی آلوئه ورا تغییرات معنی داری را نشان می دهد(05/0p< ). تغییرات ساختاری در اپی-تلیوم لوله های اسپرم ساز، سلول های سرتولی، سلول های لیدیگ گروههای مختلف مشاهده گردید. ارتفاع اپی تلیوم لوله های اسپرم ساز وتراکم سلول های اسپرماتوژنیک در گروه دیابتی دریافت کننده آلوئه ورا نسبت به کنترل دیابتی افزایش نشان داده است. همچنین قطرلوله های اسپرم ساز، ارتفاع اپی تلیوم لوله های اسپرم ساز به تدریج افزایش نشان داده به طوریکه بیشترین مقادیرآنها در گروه کنترل سالم و گروه دیابتی دریافت کننده آلوئه ورا مشاهده شد. تعداد سلول های سرتولی وسایر سلول های اسپرماتوژنز دربیضه های گروه دیابتی کاهش و دربیضه های گروه دیابتی دریافت کننده آلوئه ورا افزایش داشتند که با (05/0 p< ) به طورمعنی داری متفاوت بود.
ناهید موتمن حسین نجف زاده ورزی
دیابت ملیتوس اختلال در متابولیسم کربوهیدرات، لیپید و پروتئین است، که به اختلال در ساختار سیستم عصبی مرکزی و محیطی منجر می شود. . گیاه گزنه دارای خواص متفاوت بوده و تاثیر مثبت آن بر کا هش عوارض ناشی از دیابت گزارش شده است. لذا در این مطالعه اثرات عصاره هیدروالکلی ریشه گزنه بر ساختار هیستولوژیک و هیستومتریک عصب سیاتیک و نخاع موش صحرایی نر سالم و دیابتی نژاد ویستار مورد مطالعه قرار گرفت. به این منظور 25 سر موش صحرایی نر با وزن 220 تا 250 گرم به طور تصادفی به پنج گروه، گروه کنترل سالم و سالم دریافت کننده عصاره ریشه گزنه(mg/kg 50)، کنترل دیابتی، دیابتی دریافت کننده عصاره ریشه گزنه و دیابتی دریافت کننده انسولین تقسیم شدند. دیابت با تزریق داخل وریدیmg/kg 60 استرپتوزوتوسین ایجاد گردید. بعد از 6 هفته پرورش حیوانات، نمونه گیری و تهیه مقطع بافتی به قطر 5 الی 6 میکرومتر از عصب سیاتیک و نخاع صورت گرفت و با h&e و لوکسول فست بلو رنگ آمیزی شدند. ا لقای دیا بت با عث کاهش قطر عصب، کاهش قطر آکسون، کاهش میزان میلین آکسون ها، کاهش تعداد و اندازه جسم سلولی در عصب سیاتیک و نخاع گردید. استفاده از عصاره ریشه گزنه و انسولین در حیوانات دیابتی تقریبا تمامی پارامترهای مورد مطالعه را بهبود بخشید.
صدیقه چیت ساز رضا آویزه
زمانی که دسترسی به سیستم عروق محیطی غیر ممکن باشد تزریق داخل استخوانی یک تکنیک موثر در تزریق مایعات و داروها در شرایط اورژانسی است. هدف این مطالعه مقایسه تأثیر تزریق داخل استخوانی و داخل وریدی اکسی تتراسایکلین در رساندن این آنتی بیوتیک به سیستم عروق مرکزی سگ است. چهار سگ سالم از نژاد مخلوط با وزن 15 تا 20 کیلوگرم (1-3 سال) 20 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن سگ اکسی تتراسایکلین به صورت داخل وریدی دریافت کردند. به حیوانات استراحت داده شد و بعد از یک دوره استراحت دو هفته ای هر سگ همان آنتی بیوتیک را با همان دوز قبلی اما از طریق سوزن داخل استخوانی در داخل استخوان ران دریافت کرد. نمونه های خونی در زمان قبل از تزریق و 0/5، 1، 1/5، 2، 2/5، 3، 3/5 و 24 ساعت پس از هر دو روش تزریق اخذ شدند و مقدار اکسی تتراسایکلین سرم به وسیله hplc اندازه گیری شد. آزمون آماری آنالیز واریانس تفاوت معنی داری را در مقایسه بین سطوح سرمی اکسی تتراسایکلین داخل استخوانی و داخل وریدی در تمامی زمان های خونگیری در روش داخل وریدی و داخل استخوانی نشان داد(p<0/05). سطوح سرمی اکسی تتراسایکلین در تمامی زمان ها بعد از تزریق داخل وریدی به صورت مشخصی بالاتر از تزریق داخل استخوانی بود. اما 24 ساعت پس از تزریق به شدت کاهش یافته بود(p<0/05). حداکثر غلظت سرمی اکسی تتراسایکلین در روش داخل وریدی و در روش داخل استخوانی به ترتیب بعد از ساعت 0/5 و 2/5 به دست آمد. هیچ عارضه ای در تزریق داخل استخوانی دارو مشاهده نشد. بنابراین به نظر می رسد روش داخل استخوانی روش کاربردی و موثر برای تزریق سریع تتراسایکلین در سگ باشد و در صورت نیاز می تواند جایگزین تزریق وریدی باشد.
بابک دیده بان مرتضی ممویی
15 راس میش عرب بالغ به سه گروه 5 تایی تقسیم شدند. گروه اول به عنوان شاهد در نظر گرفته شد. گروه دوم زولپیدم را با دوز 5 mgkg و گروه سوم ملاتونین را با دوز 2 mgkg و هردو به شکل تزریق داخل شیردان در ساعت 9 صبح دریافت کردند. نمونه ی خون در زمان پیش از تزریق و سپس به فاصله ی هر یک ساعت به مدت 6 ساعت اخذ شد. سپس مقادیر سرمی ملاتونین بوسیله ی دستگاه hplc اندازه گیری شده و نتایج حاصل بین گروه ها مقایسه شد.بررسی آماری داده ها اختلاف معنادار آماری را نشان نداد، این موضوع که نشانه ی تکرار ناپذیر بودن نتایج از نظر آماریست می تواند بعلت کمبود نمونه های مورد مطالعه باشد. در مقام مقایسه ی نمودارها و مقادیر میانگین، مشاهده شد که مقدار میانگین ملاتونین سرمی در نمونه های دریافت کننده ی زولپیدم کمی بیشتر از 2 گروه دیگر است همچنین ماکزیمم مقدار ملاتونین در یکی از میش های دریافت کننده ی زولپیدم و پس از آن با اختلاف کمی در یکی از میش های دریافت کننده ی ملاتونین مشاهده شد. برخلاف انتظار اختلاف محسوسی در مقدار میانگین ملاتونین سرمی گروه شاهد و گروه دریافت کننده ی ملاتونین به شکل تزریق داخل شیردانی مشاهده نشد. در هر دو گروهی که دارو دریافت کردند در 3-2 ساعت ابتدایی بطور متوسط یک کاهش نسبی در مقدار ملاتونین سرم دیده شد که مقدار این کاهش در گروه دریافت کننده ی ملاتونین بیشتر بود. علت این کاهش بیشتر می تواند تاثیر ملاتونین اندک جذب شده بر پینه آل و فیدبک منفی ناشی از آن در ترشح ملاتونین باشد در نهایت با بررسی نمودارها و نتایج حاصل به نظر می رسد زولپیدم باعث افزایش نسبی در مقدار ملاتونین سرم میش در فصل غیرتولیدمثلی می شود
خدابخش رشیدی حسین نجف زاده ورزی
از عوامل ناباروری بیش فعالی تستوسترون است. در این پژوهش ساختار بافتی بیضه هامستر طلایی به دنبال تجویز تستوسترون و عصاره گزنه مورد مطالعه قرار گرفت. تعداد20سر هامستر نر بالغ به چهار گروه تقسیم شدند، گروه اول به عنوان گروه کنترل که هیچ گونه دارویی دریافت نکرد، گروه دوم که روزانهmg/kg3تستوسترونبه صورت زیر پوستی به مدت 30 روز دریافت نمود، گروه سوم که mg/kg30 عصاره گزنه در روزبه صورت خوراکی دریافت نمود و گروه چهارم که mg/kg30 تستوسترون را به همراه mg/kg30 عصاره گزنه دریافت کرد. در پایانهامسترها آسان کشی شده و بیضه ها جدا شدند و پس از تعیین پارامترهای ماکروسکوپی در محلول فرمالین تثبیت شدند. سپس از نمونه ها به روش استاندارد و معمول برش هایی تهیه ومورد رنگ آمیزی هماتوکسیلین و ائوزین قرار گرفتند. نتایج نشان می دهد که حجم، وزن، طول(قطر بزرگ)و عرض(قطر کوچک) بیضه در گروه دریافت کننده تستوسترون کمترین مقدار داشت که این تغییرات در مقایسه با گروه دریافت کننده گزنه -تستوسترون تفاوت معنی داری نداشت، اما نسبت به گروه های شاهد و دریافت-کننده گزنه اختلاف معنی داریبود.ارتفاع اپی تلیوم لوله های اسپرم ساز و تراکم سلول های اسپرماتوژنیک و تعداد سلول های سرتولی در گروه دریافت کننده تستوسترون در مقایسه با سه گروه دیگر کمترین مقدار و دارای اختلاف معنی دار بود.در نتیجهعصاره گزنه توانست تغییرات بافتی بیضه توسط تستوسترون کاهش داد و موجب بهبودی در ساختار بافتی بیضه گردد.
الناز لک حسین نجف زاده ورزی
گزارشات متعددی وجود دارد که اثرات تراتوژنیک آلبندازول روی جنین را نشان می دهد، همچنین مدارکی وجود دارد که نشان می دهد که علت اصلی عوارض ناشی از آلبندازول متابولیت فعال آن، سولفوکسید آلبندازول است که در کبد تولید می گردد. بنابراین چنانچه بتوان مانع از ایجاد این متابولیت شد یا میزان آن را کاهش داد می توان از عوارض تراتوژنیک آن کاست، به این منظور اریترومایسین به عنوان مهارکننده آنزیم های متابولیزه کننده انتخاب شد. از سوی دیگر رادیکال های آزاد از دلایل عمده اثرات و عوارض ناهنجاری زایی هستند، پس بکارگیری عوامل آنتی اکسیدانی می تواند باعث کاهش این عوارض شود که به این منظور از عصاره آقطی استفاده شد. در این مطالعه تعداد 42 راس موش صحرایی آبستن انتخاب و به صورت تصادفی در 6 گروه درمانی تقسیم شدند. تمامی داروها در روزهای 9 تا 11 آبستنی تجویز شدند و به گروه اول(گروه کنترل) هم حجم با آلبندازول نرمال سیلین به صورت خوراکی، به گروه دوم آلبندازول با دوز mg/kg 30 به صورت خوراکی، به گروه سوم همراه با آلبندازول با دوز فوق عصار? هیدروالکلی اندام های هوایی آقطی با دوز mg/kg 600 به صورت داخل صفاقی، به گروه چهارم آلبندازول به همراه اریترومایسین با دوز mg/kg 60 به صورت داخل صفاقی،به گروه پنجم عصار?ی آقطی همانند گروه سوم و به گروه ششم اریترومایسین همانند گروه چهارم تجویز شد. در روز بیستم آبستنی موش ها بیهوش شدند و جنین ها همراه جفت از رحم خارج شدند، وزن و طول جنین ها آنگاه رنگ آمیزی با آلیزارین قرمز-آلسین آبی انجام شد.سپس سیستم اسکلتی جنین های رنگ آمیزی شده با استفاده از دستگاه استریومیکروسکوپ از نظر ناهنجاری مورد مطالعه دقیق قرار گرفتند. جفت جنین ها جدا و بعد از مطالعه ماکروسکوپی در محلول بوئن قرار داده شد و سپس از نمونه ها به روش استاندارد و معمول تهیه مقاطع بافتی، برش های میکروسکوپیک تهیه شده و با هماتوکسیلین-ائوزین، پریودیک اسید شیف و ماسون تری کروم رنگ آمیزی شدند و مورد مطالعه هیستولوژی و هیستومتریک قرار گرفتند. نتایج نشان دادکه میانگین وزن و طول جنین ها و میانگین وزن و طول،عرض و ضخامت جفت در گروه دریافت کننده آلبندازول به طور معنی داری کاهش یافت. ناهنجاری حاصل از آلبندازول در این تحقیق به صورت شکاف کام 2/42%، وجود دومرکز استخوان ساز در بدنه مهره های سینه و کمر1/14% و تأخیر در پروسه استخوانی شدن 100% می باشد ناهنجاری های اسکلتی به وسیله آقطی و اریترومایسین کاهش یافت و در گروه آلبندازول به همراه آقطی و گروه آلبندازول به همراه اریترومایسین میزان شکاف کام به ترتیب 1/16% و3/27%، دومرکز استخوان ساز به ترتیب0%و4/11% و تأخیر در روند استخوان سازی به ترتیب4/21% و 8/22% تعیین شد. به علاوه میانگین وزن و طول جنین ها و میانگین وزن و طول،عرض وضخامت جفت در دو گروه اخیر نسبت به گروه آلبندازول به طور معنی دار بیشتر بود و در گروه دریافت کننده آقطی و گروه دریافت کننده اریترومایسین ناهنجاری های فوق دیده نشد و در مقایسه میانگین وزن و اندازه جنین و جفت در این دو گروه با گروه کنترل اختلاف معنی دار مشاهده نشد. مطالعات میکروسکوپی نشان داد که در گروه آلبندازول لایه اسپانژیوم دچار تخریب شده و ضخامت این لایه و میانگین تعداد سلول های غول پیکر در این لایه نسبت به گروه شاهد افزایش معنی دار و ضخامت لایه لابیرنت کاهش معنی داری نشان داد. در گروه دریافت کننده آلبندازول به همراه اریترومایسین ضخامت لایه اسپانژیوم و میانگین تعداد سلول های غول پیکر نسبت به گروه آلبندازول به تنهایی تغییر معنی دار نداشت ولی ضخامت لایه لابیرنت افزایش معنی دار را نشان داد. در گروه دریافت کننده آلبندازول به همراه آقطی ضخامت لایه اسپانژیوم و میانگین تعداد سلول های غول پیکر نسبت به گروه آلبندازول کاهش معنی دار و ضخامت لایه لابیرنت افزایش معنی دار داشت.پارامترهای میکروسکوپی مورد مطالعه درگروه اریترومایسین و گروه آقطی با گروه شاهد تفاوتی نداشت.به طور کلی در بررسی حاضر مشخص شد که عصاره آقطی نسبت به اریترومایسین در کاهش عوارض ناشی از آلبندازول روی جنین و جفت موثرتر می باشد.
مرضیه باوری محمدرضا تابنده
کافئین یکی از بهترین ترکیبات روان گردان خوراکی است و دارای طیف گوناگونی از اثرات فارماکولوژی می باشد. به علاوه آثار گوناگونی بر روی چرخه ی سلولی و توقف رشد دارد، غلظت بالای کافئین می تواند در سلول های مختلف مثل سلول های نوروبلاستومای انسان ایجاد آپوپتوز کند. یک استراتژی برای ممانعت از کافئین در تولید آپوپتوز بر پایه ی استفاده از ال-کارنیتین برای فعالیت ضد-آپوپتوزی می باشد.در این مطالعه، درمان سلول های نوروبلاست sh-sy5y با کافئین در دوز های مختلف (1 و 5 و 10 میلی مولار) با ایجاد افزایش فعالیت آنزیم کاسپاز 3، غلظت مالون دی آلدئید (mda) و شکست dna از طریق استفاده از روش tunel و کاهش زنده مانی سلول وابسته به زمان و غلظت توصیف شد.درمان همزمان سلول های نوروبلاست sh-sy5y با ال-کارنیتین (1 و 5 میلی-مولار) ممانعت وابسته به دوز در شکست dna، تولید mda و متعاقب آن مرگ سلولی ایجاد شده توسط کافئین را نشان داد.این یافته ها ممانعت از تولید فاکتور های آپوپتوز را نشان می دهد، ال-کارنیتین می تواند از آپوپتوز تولید شده توسط کافئین در سلول های نوروبلاست جلوگیری کند.
سروش سابیزا هادی نداف
الکترواکوپانکچر یکی از انتخاب های درمانی با اهداف ایجاد بی دردی در طب دامپزشکی می باشد. هدف مطالعه ی حاضر، مقایسه اثرات بی دردی حاصل ازتحریک الکتریکی طب سوزنی و بی-هوشی عمومی در برش جراحی لاپاروتومی سگ می باشد. تعداد 8 قلاده سگ که از نظر بالینی سالم بودند به دو گروه کنترل و گروه درمان(طب سوزنی) به نسبت مساوی تقسیم شدند. در ابتدا آرامبخشی تمامی سگ ها با داروی آسپرومازین 1% (2/0 میلی گرم/کیلوگرم، داخل رگی) انجام شد. در گروه کنترل، 30 دقیقه پس از القای آرام بخشی، کتامین10%، 7 میلی گرم/کیلوگرم و زایلازین2%، 2 میلی گرم/کیلوگرم جهت القای بیهوشی استفاده گردید. سپس برش جراحی لاپاروتومی اعمال گردید، این در حالی است که در گروه درمان، الکترواکوپانکچر استفاده گردید. در زمان های 30- ، 0، 30، 60، 90 و 120 دقیقه، علائم حیاتی اخذ گردید و نمونه گیری خون جهت اندازه گیری سطح کورتیزول پلاسمایی انجام شد. علاوه بر این، سیستم امتیاز دهی به درد جهت ارزیابی درد در گروه درماندر زمان های 30- ، 0، 30، 60 دقیقه استفاده گردید. کاهش معنی داری در درجه حرارت مقعدی در بین زمان های مورد مطالعه در هر دو گروه مشاهده گردید. هیچگونه تغییرات معنی داری در تعداد تنفس و ضربان قلب مشاهده نشد (p>0.05)باستثنای زمان 60 دقیقه درگروه کنترل، که تعداد تنفس در مقایسه با زمان های 90 دقیقه (p=0.026) و 120 دقیقه (p=0.041) کاهش معنی داری را نشان داد. افزایش معنی دار سطح کورتیزول پلاسمایی در گروه کنترلبین زمان 0 و 120 و در گروه درمانبین زمان های 0، 90 و120 مشاهده شد.همچنین تغییرات کاهشی معنی داری در امتیازات ارزیابی درد در بعضی از زمان های مورد مطالعه مشاهده شد. در نتیجه، با توجه به عدم اثربخشی تحریک الکتریکی طب سوزنی در این مطالعه، بنظر می رسد استفاده از طب سوزنی به تنهایی جهت ایجاد بی دردی جراحی مناسب نباشد.
نرگس کاوسی رضا آویزه
با توجه به اهمیت آیورمکتین به عنوان داروی ضد انگل کلینیکی، شناخت تداخل این دارو با سایر داروها، ضروری به نظر می رسد. در مطالعه حاضر، تداخل اثر ریفامپین به عنوان القاءکننده و وراپامیل به عنوان مهارکننده ی گلیکوپروتئین پی، بر غلظت سرمی و مایع مغزی نخاعی آیورمکتین در سگ ارزیابی گردید. در یک گروه از سگ ها آیورمکتین به تنهایی (با دوز2/0 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به صورت داخل عضلانی) تزریق شد. و در دو گروه دیگر از سگ ها، ابتدا وراپامیل یا ریفامپین به صورت خوراکی تجویز شد، سپس آیورمکتین با دوز فوق تزریق گردید. نمونه های خون در 1، 2 و 3 ساعت و نمونه ی مایع مغزی- نخاعی در یک ونیم ساعت بعد از تزریق آیورمکتین اخذ گردید. مقدار آیورمکتین در سرم و مایع مغزی نخاعی به روش hplc اندازه گیری شد. غلظت آیورمکتین در نمونه سرم ساعت دوم، نسبت به ساعت اول و سوم کمتر بوده است که در هر سه گروه این وضعیت مشاهده شد، اگرچه در گروه دریافت کننده ریفامپین میانگین غلظت آیورمکتین بالاتر بوده است. آیورمکتین در مایع مغزی نخاعی، فقط در گروه دریافت کننده وراپامیل شناسایی شد. با توجه به مطالعه حاضر به نظر می رسد که وراپامیل غلظت آیورمکتین را در مایع مغزی نخاعی در سگ های سالم افزایش می دهد که شاید در شرایط بیماری یا مسمومیت این تداخل اهمیت بالینی پیدا کند.
پگاه اردلانی حمید گله داری
از آنجایی که p-glycoprotein نقش مهمی در نقل و انتقال مواد اندوژن و اگزوژن از جمله داروها در بدن دارد، شناخت بیشتر این سیستم از دیدگاه فارماکولوژی اهمیت دارد. p-gp در بافت های مختلف از جمله کلیه ها حضور دارد. مطالعات انجام شده در سال¬های اخیر نشان داده¬اند مصرف آب گریپفروت موجب افزایش زیست¬دستیابی بسیاری داروهای سوبسترای p-gp از جمله وراپامیل می شود. در مطالعه حاضر میزان بیان ژن p-gp در سلول های کلیه رت با روش real- time pcr بررسی شد و تاثیر وراپامیل و آب گریپفروت بر میزان بیان این ژن در سلول های فوق ارزیابی گردید. در این مطالعه از 4 گروه رت های نژاد ویستار (در هر گروه 5 سر) به شرح زیر استفاده شد: 1-شاهد، 2- آب گریپفروت ، 3- آب گریپفروت + وراپامیل و 4- وراپامیل. وراپامیل و آب گریپفروت به مدت 5 روز تجویز شده و سپس رت ها آسان کشی شدند و کلیه آنها بلافاصله خارج گردید. سپس با طراحی پرایمر میزان بیان ژن p-gp با روش real time pcr تعیین شد. بیشترین مقدار بیان این ژن در گروه شاهد و کمترین آن در گروه دریافت کننده آب گریپفروت به تنهایی تعیین شد. بنابراین آب گریپفروت و وراپامیل بیان ژن p-gp را در کلیه کاهش دادند در حالی که تجویز هم¬زمان این دو ماده اثر قابل ملاحظه ای بر میزان بیان آن نداشت.
نفیسه مسلمی مهنی مریم کوچک
با توجه به اهمیت آهن و نقش استرس اکسیداتیو در سمیت آن، در مطالعه حاضر تاثیر نانواکسید آهن بر تغییرات شاخص های استرس اکسیداتیو و پروفایل لیپیدی سرم و کبد موش های صحرایی با اکسید آهن معمولی مقایسه شد. یک گروه ها از موش ها بعنوان شاهد نگهداری شدند و در دو گروه دیگر اکسید آهن معمولی و نانواکسید آهن با دوز mg/kg8 بصورت داخل صفاقی و روزانه و به مدت 15 روز تجویز شد. مقادیر مالون دی آلدئید، فعالیت آنتی اکسیدانی، تری گلیسرید و کلسترول در سرم و کبد، مقدار پروتئین کربونیل و لیپید تام در کبد و مقدار ldl، vldlو hdl در سرم موشها تعیین شد. فعالیت آنتی اکسیدانی کبد توسط اکسیدآهن بصورت نانو و معمولی بطور معنی داری افزایش یافت. مقدار مالون دی آلدئید در سرم در گروه دریافت کننده نانواکسیدآهن کاهش و در کبد افزایش معنی داری داشت. مقدار پروتئین کربونیل کبد توسط اکسید آهن نانو و معمولی افزایش معنی داری یافت. مقدار تری گلیسرید و vldl توسط اکسید آهن نانو و معمولی کاهش و مقدار ldl توسط نانو اکسید آهن افزایش معنی داری داشت. بنابراین نانواکسید آهن می تواند استرس اکسیداتیو در کبد را افزایش دهد و آترواسکلروز را القاء نماید اگرچه نیازمند بررسی در مدت بیشتری می باشد.
بهاره ایزدی حسین نجف زاده ورزی
تتراسایکلین ها از جمله آنتی بیوتیک هایی هستند که در درمان بیماری لوک آمریکایی و اروپایی در زنبوران عسل به فراوانی مورد استفاده قرار می گیرند. عدم توجه زنبورداران به توصیه های دامپزشکی در خصوص میزان و زمان مصرف دارو سبب افزایش بیش از حد مجاز باقی مانده ها در عسل می گردد. با توجه به عوارض حاصل از این باقی مانده ها نظیر مقاومت دارویی، ازدیاد حساسیت در مصرف کنندگان و .... در مطالعه حاضر باقی مانده دو داروی تتراسایکلین و اکسی تترا سایکلین دربرخی نمونه های عسل مصرفی در خوزستان به روش hplc بررسی گردید. تعداد 60 نمونه عسل از زنبورستان های استان خوزستان جمع آوری شد و به آزمایشگاه بهداشت موادغذایی دانشکده دامپزشکی منتقل گردید و مراحل آماده سازی جهت جستجوی باقی مانده داروهای تتراسایکلین و اکسی تتراسایکلین صورت گرفت. بدین منظور 5گرم عسل را جهت استخراج در 25 میلی لیتر بافر مک ایوان حل کرده و کاملا هموژن نموده و از صافی عبور داده و پس از کالیبره کردن دستگاه hplc ، مقدار 20 میکرولیتر از آن به دستگاه تزریق شد. سپس میزان باقیمانده داروهای مورد مطالعه در عسل تعیین شد. این بررسی نشان داد که 33/23% از کل نمونه ها فاقد هر دو باقی مانده تتراسایکلین و اکسی تتراسایکلین بودند و 66/51% از نمونه ها دارای هر دو نوع باقی مانده و 10% نمونه ها دارای یک نوع باقی مانده از نوع اکسی تتراسایکلین و 15% نمونه ها داری یک نوع باقی مانده از نوع تتراسایکلین بودند. میانگین باقی مانده دارویی تتراسایکلین و اکسی تتراسایکلین در نمونه عسل های حاوی باقیمانده آنتی بیوتیکی به ترتیب 38/31 ± 23/119 و 02/37 ± 636/167 میکروگرم بر کیلوگرم بود و در مجموع 46 (67/76%) نمونه از مجموع 60 نمونه عسل مورد بررسی در مطالعه حاضر از نظر باقی مانده آنتی بیوتیکی مثبت بوده و اختلاف معنی داری با مقدار صفر اعلام شده از سوی اتحادیه اروپا، کدکس الیمانتاریوس و نیز سازمان غذا و دارو داشتند.
هاجر عزیزیان حسن مروتی
آدرنال آثار متعددی از جمله در متابولیسم کربوهیدرات ها، ایمنی بدن و هماتولوژی داشته و بر بافت کبد نیز تأثیر مستقیم دارد. از طرفی کورکومین دارای خواص آنتی اکسیدانی بوده و اثر محافظتی بر کبد در برخی از شرایط توکسیک داشت. هدف از این تحقیق، بررسی تغییرات هیستولوژی و هیستومورفومتری کبد در رت های آدرنالکتومی می باشد و این که تجویز کورکومین چه تاثیری بر این تغییرات خواهد داشت. در این مطالعه 56 سر موش صحرایی ماده نژاد ویستار در 7 گروه شامل شاهد، تیمار شده با کورکومین، آدرنالکتومی، آدرنالکتومی تیمار شده با کورکومین، شم، تیمار شده با ویتامین e و آدرنالکتومی تیمار شده با ویتامین e تقسیم شدند. کورکومین با دوز 100 و ویتامین e با دوز 80 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به مدت 21 روز به صورت داخل صفاقی تزریق شد. در پایان با آسان کشی موش ها، کبد در فرمالین سالین 10 درصد قرار گرفت و بعد از تهیه مقاطع بافتی به روش معمول با رنگ آمیزی هماتوکسلین-ائوزین و با کمک میکروسکوپ نوری بررسی شدند. تعداد سلول های کوپفر و سلول های غیر طبیعی در کبد موش های آدرنالکتومی شده به طور معنی داری افزایش یافت. با تجویز کورکومین و ویتامین e در گروه آدرنالکتومی به طور معنی داری تعداد این سلول ها و تغییرات بافت کبد کاهش یافت. نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد که کورکومین و ویتامین e می-تواند تغییرات حاصل از آدرنالکتومی را در بافت کبد بهبود بخشد.
کبری منتیان حسن مروتی
در این پژوهش اثرات کوارستین به عنوان ماده گیاهی دارای خواص آنتی اکسیدانی روی بافت رحم در موش-های صحرایی اواریکتومی شده مطالعه شده است. برای این منظور تعداد 56 سر موش صحرایی ماده نژاد ویستار در7 گروه و به تعداد 8 سر در هر گروه انتخاب شدند. گروه اول به عنوان شاهد نگهداری شدند، گروه دوم اواریکتومی شده و نرمال سالین دریافت کردند، گروه سوم اواریکتومی شده و کوارستین را دریافت کردند، گروه چهارم اواریکتومی نشده و کوارستین دریافت کردند، گروه پنجم تحت عمل جراحی قرار گرفتند ولی تخمدان آن ها برداشته نشد (شم)، گروه ششم اواریکتومی نشده و ویتامین c را دریافت کردند و گروه هفتم اواریکتومی شده و ویتامین c را دریافت کردند. کوارستین با دوز 15 و ویتامین c با دوز 100 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به مدت 15 روز به صورت داخل صفاقی تزریق شد. سپس موش ها آسان کشی شده و بافت رحم آن ها جدا گردید و نمونه های بافتی تهیه شده جهت ثبوت در فرمالین سالین قرار داده شدند و پس از رنگ آمیزی h&e مورد مطالعه هیستومورفومتریک قرار گرفتند. نتایج به دست آمده نشان داد که کوارستین بر روی ساختار بافتی رحم اثرات قابل توجهی دارد به نحوی که ضخامت لایه آندومتر در طبقه کاربردی (متراکم و اسفنجی) در گروه سوم در مقایسه با گروه دوم به صورت معنی داری افزایش یافته بود. کوارستین در موش ها ی صحرایی اواریکتومی شده همانند اثرات ویتامین c در لایه آندومتر مخاط رحم علاوه بر افزایش ضخامت، موجب تغییر بافت پوششی از مکعبی به سلول های استوانه ای کوتاه تا مکعبی بلند شده و باعث افزایش تراکم سلول ها، افزایش غدد و رشته در لایه آندومتر نسبت به گروه نرمال سالین شده است. ضخامت لایه آندومتر در گروه ششم در مقایسه با گروه شاهد به صورت معنی داری افزایش یافته بود. در حالی که کوارستین در موش های صحرایی اواریکتومی نشده در مقایسه با گروه شاهد باعث افزایش ضخامت لایه آندومتر نشد اما علاوه بر افزایش تراکم غدد باعث افزایش ضخامت لایه میومتر هم گردید ولی بافت پوششی هر دو گروه اواریکتومی نشده و دریافت کننده ویتامین c و کوارستین همانند گروه شاهد به صورت استوانه ای ساده با سلول های مژه دار مشاهد گردید. بنابراین می توان گفت که کوارستین و ویتامین c به عنوان آنتی اکسیدان طبیعی اثر محافظتی بر بافت رحم در غیاب هورمون های تخمدان دارند.
مهدی رشنوادی محمد رحیم حاجی حاجیکلایی
اشکال در حرکات شیردان در گاوهای بالغی که دارای اختلالات شیردانی هستند یافته ای معمول است. امروزه اریترومایسین به عنوان موثرترین عامل پروکینتیک در گوساله های سالم و در گاوهای بالغی که دچار پیچ-خوردگی و یا جابه جایی شیردان به سمت چپ هستند، شناخته شده است. در مطالعه حاضر با توجه به ارتباط بین ساختار ماکرولیدها و اثرات پروکینتیکی آنها، اثر سه داروی اریترومایسین و اسپیرامایسین و تولاترومایسین بر تخلیه شیردان گوساله های شیرخوار سالم مورد ارزیابی قرار گرفت، که در آن 6 رأس گوساله نر هلشتاین– فریزین شیرخوار سالم انتخاب گردید و روی هر کدام از آنها چهار نوع درمان صورت گرفت: اسپیرامایسین،25 میلی گرم بر کیلوگرم؛عضلانی، تولاترومایسین، 2.5 میلی گرم بر کیلوگرم؛ زیرجلدی، نرمال سالین9 .0 درصد( کنترل منفی) ، 2 میلی لیتر؛عضلانی و اریترومایسین، 8.8 میلی گرم بر کیلوگرم( کنترل مثبت )؛ عضلانی. 30 دقیقه قبل از مصرف شیر، اولین خون گیری انجام شد( دقیقه30-) و بلافاصله داروی مورد نظر تزریق گردید. سپس دومین نمونه خون ( دقیقه صفر) اخذ شده و بلافاصله ، 2 لیتر شیر- حاوی 50 میلی گرم بر کیلوگرم استامینوفن- خورانده شد و در ادامه در فواصل زمانی مشخص خون گیری از ورید وداج انجام گرفت. جهت ارزیابی تخلیه شیردان از روش جذب استامینوفن استفاده شد. بر اساس نتایج این مطالعه مشخص شد که زمان واقعی ماکزیمم و زمان مدل ماکزیمم در مورد دو داروی اسپیرامایسین و تولاترومایسین نسبت به گروه کنترل منفی دارای اختلاف معنی دار میباشد)0.05..(p< به عبارت بهتر اسپیرامایسین و تولاترومایسین سبب افزایش تخلیه شیردان نسبت به گروه کنترل منفی شدند
حمید ملکشاهی نیا عبدالحمید حبیبی
هدف از تحقیق حاضر بررسی اثرات مکمل روی و نانو ذرات روی متعاقب شش هفته فعالیت ورزشی استقامتی بر پارامترهای هماتولوژیکی خون در موش های صحرایی نر بالغ می باشد. در این پژوهش موش های صحرایی نر بالغ (gr20±185) در گروه های: کنترل (دریافت کننده سالین، بدون فعالیت ورزشی)، فعالیت ورزشی، دریافت کننده روی و نانو اکسید روی (mg/kg i.p1) روزانه (5 روز در هفته) و به مدت 6 هفته به تنهایی و به همراه فعالیت ورزشی استفاده گردیدند. گروه های دارای فعالیت ورزشی در هر جلسه،30 دقیقه پس از تزریق بر اساس پروتکل تمرینی روزانه به فعالیت می پرداختند. در پایان پارامترهای هماتولوژی با استفاده از تست cbc ارزیابی شد. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات مورد نظر از آزمون anova و تست تعقیبی توکی جهت مقایسه گروه ها در سطح معناداری p?0.05 استفاده خواهد شد. نتایج تحقیق نشان داد فعالیت ورزشی باعث کاهش معنادار میانگین گلبول های قرمز، هموگلوبین و هماتوکریت می شود با این وجود مکمل روی و نانوذرات روی همراه با فعالیت ورزشی باعث افزایش معنادار میانگین گلبول های قرمز، هموگلوبین و هماتوکریت نسبت به گروه فعالیت ورزشی شد، اما نسبت به گروه کنترل و گروهی که فقط مکمل روی و نانوذرات روی دریافت کرده بودند اختلاف معناداری مشاهده نشد. در سایر پارامترهای هماتولوژیکی (wbc, plt, mcv) بین گروهها تفاوت قابل ملاحظه ای مشاهده نشد (p<0/05). نتایج تحقیق حاضر نشان داد که مکمل روی و نانو ذرات روی متعاقب شش هفته فعالیت استقامتی بر برخی پارامترهای هماتولوژیکی خون موش های صحرایی نر بالغ اثر گذار بود؛ در نتیجه، مصرف مکمل روی و نانو ذرات روی به همراه فعالیت ورزشی ممکن است در سطوح فیزیولوژیکی اثرات مثبتی بر عملکرد ورزشی اعمال کند. از طرف دیگر ما بین مکمل روی و نانوذرات روی اختلاف معناداری مشاهده نکردیم که این مساله به تحقیقات بیشتری نیازمند است.
کاوه خزاییل محمود هاشمی تبار
استفاده از فلوروکینولون ها به مدت بیش از دو هفته و خصوصاً با دوزهای بالا سبب ایجاد تغییراتی در غضروف مفصلی می گردد. با توجه به استفاده نسبتاً زیاد از انروفلوکساسین در گله های گوسفندی، مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر انروفلوکساسین برتغییرات سلولی و مولکولی غضروف مفصلی بره های در حال رشد انجام گردید تا برخی مکانیسم های احتمالی موثر در ایجاد این تغییرات ارزیابی شود. در این تحقیق 12 رأس بره نر نژاد عربی به سن حدود 2 ماه به سه گروه تقسیم شدند که شامل گـروه کـنـترل کـه فـقط تـزریق سـرم فـیزیـولـوژی داشت، گروه درمانی که انروفلوکساسین را روزانه kg/ mg5 به مدت15 روز به صورت تزریق زیر پوستی دریافت کرد و گروه توکسیک انروفلوکساسین را مشابه با گروه درمانی ولی با دوز kg/mg35 دریافت نمود. 24 ساعت پس از آخرین تزریق، دام ها آسان کشی شدند و مفصل استایفل تشریح گردید. غضروف های مفصلی انتهای پایینی ران و انتهای بالایی درشت نی ارزیابی ماکروسکوپی شده و از آن ها جهت مطالعات میکروسکوپی و مولکولی نمونه برداری شد. مقاطع بافتی غضروف مفصلی از نظر بافت شناسی و میکرومتری بررسی گردید و میزان کلاژن-? در گروه های مختلف با استفاده از روش ایمنوهیستوشیمی آویدین بیوتین مقایسه شد. تغییرات بیان ژن های sox9 وcaspase-3 در غضروف مفصلی نیز به کمک روشreal-time pcr ارزیابی گردید. تغییرات ماکروسکوپی از جمله ایجاد فلاپ های غضروفی روی غضروف های مفصلی انتهای پایینی ران و انتهای بالایی درشت نی در گروه توکسیک مشاهده شد. تغییرات بافت شناسی، میکرومتری و ایمنوهستیوشیمی شامل حضور سلول های دوکی شکل، شکاف و حفره در ماده زمینه ای غضروف مفصلی، کاهش ضخامت کلی غضروف، کم شدن تعداد کندروسیت ها و افزایش تعداد لاکوناهای خالی به ویژه در لایه میانی، کاهش پروتئوگلیکان ها و قندهای ماده زمینه ای و کم شدن کلاژن-? در گروه توکسیک قابل مشاهده بود. در گروه درمانی برخی از این تغییرات با شدت کمتری نسبت به گروه توکسیک مشاهده گردید. مصرف انروفلوکساسین همچنین به صورت معنی داری بیان ژن sox9 را در گروه های درمانی و توکسیک نسبت به گروه کنترل کاهش داده بود (05/0p?). تغییرات بیان ژنcaspase-3، در گروه توکسیک نسبت به دو گروه دیگر افزایش معنی دار داشت (0001/0 p<) ولی بین گروه های درمانی و کنترل اختلاف معنی داری مشاهده نشد. بنابراین انروفلوکساسین سبب افزایش آپوپتوز کندروسیت ها و کاهش تعداد آن ها گردید. همچنین مصرف انروفلوکساسین در بره های در حال رشد حتی با دوز درمانی توصیه شده، از نظر ایجاد تغییرات در غضروف مفصلی کاملاً هم بی خطر نیست و به هر حال دوزهای بالاتر دارو، تغییرات شدیدتری ایجاد می نماید.
میثم روزبه آناهیتا رضایی
داروی سیکلوفسفامید از دسته عوامل آلکیله کننده است که در درمان برخی از تومورها استفاده می شود. این دارو تاثیرات قابل توجهی بر روی تخمدان ها داشته و جمعیت فولیکول های موجود در اکثریت بیماران تحت شیمی درمانی شدیدا کاهش می یابد. خارخاسک گیاهی علفی و یک ساله می باشد. ترکیبات شیمیایی این گیاه شامل انواع رزین ، آلکالوئید و ساپونین های استروئیدی می باشد. از زمان های قدیم این گیاه به عنوان تحریک کننده جنسی استفاده می گردید. هدف از این تحقیق بررسی اثرات گیاه خارخاسک در رت های ماده بالغ که تحت درمان با سیکلوفسفامید قرار گرفته اند می باشد. جهت انجام این مطالعه از 48 سر موش صحرائی ماده نژاد ویستار استفاده شد و به شش گروه تقسیم شدند. گروه اول فقط سرم فیزیولوژی دریافت نمود. به گروه سیکلوفسفامید، سیکلوفسفامید + خارخاسک و سیکلوفسفامید + ویتامین c، داروی سیکلوفسفامید به میزان mg/kg 30 ، دو بار در هفته به مدت هفت هفته به صورت داخل صفاقی تجویز شد. گروه خارخاسک و سیکلوفسفامید + خارخاسک عصاره هیدروالکلی خارخاسک را به میزان mg/kg 10 دو بار در هفته به مدت ده هفته دریافت کردند. به گروه سیکلوفسفامید+ویتامین c و گروه ویتامین c این ویتامین به میزان mg/kg 80 ، دو بار درهفته به مدت هفت هفته تزریق شد. پس از پایان آزمایش در هر گروه خونگیری و پس از کالبدگشایی، از تخمدان نمونه جهت بررسی پاتولوژی گرفته شد. مقدار استروژن و پروژسترون سرم توسط کیت تجاری اندازه گیری شد. آنالیز آماری نتایج به دست آمده و مقایسه آماری وزن موش ها در گروه سیکلوفسفامید کاهش معنی داری را با سایر گروه ها نشان داد(001/0p?). همچنین افزایش وزن در گروه سیکلوفسفامید + خارخاسک در مقایسه با گروه سیکلوفسفامید معنی دار بود(001/0p?). بررسی هیستوپاتولوژیک بیانگر کاهش معنی دار انواع مختلف فولیکول های اولیه، ثانویه و ثالثیه و افزایش فولیکول های آترتیک در گروه سیکلوفسفامید بود(001/0p?). تعداد فولیکول ها در گروه سیکلوفسفامید + خارخاسک و سیکلوفسفامید + ویتامین c افزایش معنی داری در مقایسه با گروه سیکلوفسفامید نشان دادند(001/0p?). همچنین کاهش فولیکول های آترتیک نیز در هر دو گروه با گروه سیکلوفسفامید معنی دار بود. مقدار استروژن سرم در گروه سیکلوفسفامید کاهش معنی داری را در مقایسه با سایر گروه ها نشان داد و در گروه سیکلوفسفامید+خارخاسک و سیکلوفسفامید+ویتامین c افزایش معنی دار داشت(05/0p?). بر اساس نتایج به دست آمده عصاره خارخاسک نیز همانند ویتامین c اثرات تخریبی سیکلوفسفامید بر روی تخمدان را تا حدود زیادی برطرف نموده است.
هنا مولاهویزه حسین نجف زاده ورزی
مقدمه: نیتریک اکساید یک تعدیل کننده عصبی است که در تنظیم میزان نوروترانسمیتر ها از جمله مونوآمین ها نقش دارد. از طرفی مطالعات زیادی نشان دهنده نقش این مولکول در فرایند استرس می باشند. در مطالعه حاضر نقش احتمالی مهار تولید نیتریک اکساید بر روی میزان مونوآمین ها در شرایط استرس و بدون استرس بررسی شد. مواد و روش ها: بدین منظور50 سر موش صحرایی نر بالغ نژاد ویستار در محدوده وزنی 50±250 گرم در گروه های 1- استرس دیده شامل بدون دریافت دارو، دریافت کننده سالین و دریافت کننده مقادیر مختلف l-name ( mg/kg20،40،80) و 2-گروه های بدون استرس شامل بدون دریافت دارو، دریافت کننده سالین و دریافت کننده مقادیر مختلف l-name ( mg/kg20،40،80) تقسیم شدند. در گروه های استرس دیده موش ها به مدت یک ساعت در معرض استرس محدود کننده قرار گرفتند. سپس داروها به صورت درون صفاقی تزریق شدند و سی دقیقه پس از تزریق، موش ها آسان کشی شدند، مغز آن ها خارج و قسمت هیپوکامپ جدا گردید، سپس هموژنایز و سانتریفوژ شد و میزان سروتونین، دوپامین، متانفرین و نورمتانفرین در مایع رویی با استفاده از کیت های تجاری و به روش elisa اندازه گیری گردید. نتایج: نتایج نشان داد که l-name در شرایط بدون استرس، اثرمعنی داری بر روی میزان سروتونین نداشت، در حالیکه باعث کاهش میزان دوپامین و متانفرین شد و در عین حال میزان نورمتانفرین هیپو کامپ را افزایش داد. در مقابل l-name در شرایط استرس، میزان سروتونین و نورمتانفرین را به طور معنی داری کاهش داد اما باعث افزایش میزان دوپامین و متانفرین در هیپوکامپ گردید. نتیجه گیری: از آنجا که مهار تولید نیتریک اکساید در حضور و عدم حضور استرس، پاسخ های متفاوتی را ایجاد کرده است احتمالا این ماده می تواند به عنوان یک میانجی کننده اثرات استرس، در تغییر میزان مونوآمین ها نقش دو گانه داشته باشد.
لیلا جهانگیری حسین نجف زاده ورزی
در این مطالعه اثرات اکسید منیزیم معمولی و نانو ذرات اکسید منیزیم ( مقادیر 5 و 10 میلی گرم بر کیلو گرم ) بر درک درد شیمیایی حاصل از دو تست اسید استیک و فرمالین و ارتباط آن ها با گیرنده ان متیل دی آسپارتات با استفاده از کتامین (آنتاگونیست گیرنده) در موش سفید کوچک آزمایشگاهی نر (موش سوری نژاد nmri ) بررسی و مقایسه شد. حیوانات هر سری (در هر گروه 7 سر موش) بطور تصادفی به 20 گروه تقسیم شدند. گروه ها شامل گروه کنترل، دریافت کننده اکسید منیزیم معمولی و نانو اکسید منیزیم (mg/kg 10و5) ، کتامین (mg/kg 1/0)، دریافت توام اکسید منیزیم معمولی و نانو اکسید منیزیم (mg/kg 10و5) به همراه کتامین بودند. در مدل اسید استیک ابتدا دارو به صورت داخل صفاقی تزریق شد و سپس 20 دقیقه بعد 3/0 میلی لیتر اسید استیک یک درصد به همان روش تزریق و تعداد پیچش های شکمی در فاصله 30-10 دقیقه بعد شمارش شد. در مدل فرمالین ابتدا دارو به درون صفاق تزریق و پس از 20 دقیقه برای القا درد، 40 میکرولیتر فرمالین (5/2 درصد) به کف پا تزریق گردید. بلافاصله زمان واکنش دردناک یعنی مجموع زمان های لیسیدن پا در 5 دقیقه اول برای درد حاد و فاصله زمانی 35-15دقیقه پس از تزریق فرمالین (به مدت 20 دقیقه ) برای درد مزمن ثبت گردید.. نتایج نشان داد 1) اکسید منیزیم معمولی و نانو اکسید منیزیم به صورت وابسته به دوز باعث تسکین درد در تست اسید استیک شدند. 2) در فاز حاد تست فرمالین اکسید و نانو اکسید منیزیم اثر ضد دردی قابل ملاحظه ای را نشان دادند. 3) در فاز مزمن تست فرمالین اکسید و نانو اکسید منیزیم بصورت وابسته به دوز اثر ضد دردی معنی داری داشتند. 4) اثر ضد دردی نانو اکسید منیزیم نسبت به معمولی آن بویژه در فاز مزمن تست فرمالین بارزتر بود. 5) کتامین (mg/kg 1/0) در هر دو تست اسید استیک و تست فرمالین (فاز حاد و مزمن) ، اثر ضد دردی معنی داری نشان داد. 6) اکسید و نانو اکسید منیزیم به صورت وابسته به دوز باعث افزایش بی دردی حاصل از کتامین در تست اسید استیک شدند. 7) اکسید و نانو اکسید منیزیم در هر دو فاز حاد و مزمن تست فرمالین، باعث افزایش اثر ضد دردی کتامین شدند. نتایج نشان می دهد که منیزیم چه به صورت نانو و چه به شکل اکسید معمولی مکانیسم های دخیل در درد را تحت تاثیر قرار داده و احتمالا از طریق انسداد گیرنده های گلوتاماتی nmda، اثر ضد دردی خود را اعمال می کند. احتمال دارد که اثر ضد دردی بهتر نانو اکسید منیزیم به دلیل عبور راحت تر از غشای سلولی و تداوم اثر آن باشد. همچنین به نظر می رسد که هم افزایی اثر ضد دردی اکسید و نانو اکسید منیزیم به همراه کتامین، به دلیل انسداد توام گیرنده های nmda و یا سایر گیرنده های موجود در مسیر نزولی مهار درد باشد.
مژگان ترابی مهناز کسمتی
مطالعات نشان می دهند که یون روی می تواند در فتار های مرتبط با اضطراب دخیل باشند. از طرفی بین میزان یون روی و عملکرد سیستم اوپیوئیدی نیز ارتباط متقابل وجود دارد. با توجه به معرفی نانو داروها به عنوان داروهای جدید و موثر در پزشکی، هدف پژوهش حاضر مقایسه اثر اکسید روی معمولی و نانو اکسید روی به عنوان مکمل جدید حاوی یون روی در حضور و غیاب فعالیت گیرنده های اوپیوئیدی بر رفتار های اضطرابی در موش های نربالغ نژاد ویستار می باشد. در این پژوهش حیوانات به دوشکل محیطی (درون صفاقی) و مرکزی(درون هیپوکامپی ، ناحیه ca1) دارو دریافت کردند. جهت ارزیابی رفتار اضطرابی نیز از مدل ماز به علاوه مرتفع استفاده گردید. گروه های مجزا مقادیر مختلف اکسیدروی معمولی( mg/kg20و 5،10)، نانو اکسیدروی ( mg/kg20و5،10)، مورفینmg/kg 6 و نالوکسان mg/kg 1 (درون صفاقی) و نالوکسان µg/rat 1را (درون ca1) دریافت کردند. در ادامه مورفین و نالوکسان(محیطی و یا مرکزی) در کنار مقادیر موثر اکسید روی معمولی (mg/kg 10) و نانو اکسیدروی (mg/kg 5) بر اضطراب تزریق شدند. 30 دقیقه پس از تزریق دوم آزمون رفتاری از حیوانات به عمل آمد. جهت بررسی خواص فیزیکوشیمیایی اکسیدروی در بدن تصویر برداری میکروسکوپ الکترونی، جذب اتمی و ph سرم و حامل دارو ها نیز ارزیابی شد. نتایج نشان دادند که اکسید روی معمولی mg/kg 10 و 20 و نانو اکسید روی mg/kg 5 به یک میزان سبب کاهش اضطراب گردیدند که بین اثر ضد اضطرابی مشاهده شده از این ترکیبات و میزان یون روی آزاد شده از آن ها وابستگی قابل توجهی وجود داشت. افزایش مقدار نانو ذرات اکسیدروی نتوانست سبب تجمع پذیری آن ها در بدن بر خلاف نتایج مشاهده شده از سوسپانسیون نانو ذره گردد. اکسید و نانو اکسید روی هر دو به یک میزان سبب افزایش ph بدن و حفظ آن با گذشت زمان گردیدند که این افزایش، تداخلی با اثر ضد اضطرابی این ترکیبات نداشت. مهار گیرنده های اوپیوئیدی با تزریق محیطی نالوکسان نتوانست اثر ضد اضطرابی اکسید روی معمولی و نانو اکسید روی را کاهش دهد، در حالی که کاربرد مورفین در کنار اکسید و نانواکسیدروی به شکل قابل توجهی سبب تقویت اثر ضد اضطرابی این ترکیبات گردید. نالوکسان به شکل مرکزی نیز سبب کاهش اثر ضد اضطرابی اکسید و نانو اکسید روی گردید. بر اساس یافته های حاصل از این تحقیق، نانو اکسید روی به شکل قابل توجهی موثرتر از اکسید روی معمولی اثر ضد اضطرابی نشان داد و مدت دوام این ذرات در بدن نیز بیشتر از ترکیب معمولی آن بودو به نظر می رسد که گیرنده های اوپیوئیدی به طور مستقیم یا غیر مستقیم واسطه اثر ضد اضطرابی اکسید و نانو اکسید روی باشند.
مریم فرخچه محمدرضا تابنده
تاکنون تلاش های زیادی در جهت بهبود ویژگی های فارماکوکینتیک و ایمونولوژیک آنزیم ضد سرطان ال- آسپاراژیناز با ایجاد بیوکانژوگه های مختلف صورت گرفته است. اخیراً استفاده از نانو ذرات فلزات در بسیاری از رشته ها به علت کاربردهای نوین و متعدد آنها مورد توجه قرار گرفته است. کاربرد نانو ذرات طلا به عنوان ناقل در تحویل داروهای ضد سرطان و الحاق آنها با پروتئین های مختلف سبب توجه ویژه ای به آنها شده است. استفاده از کلوئیدهای طلا به منظور بهسازی به علت ساخت راحت، سمیت سلولی پایین، سازگاری بیولوژیکی، نفوذ پذیری بالای بافتی، شکل کروی با اندازه ی یکسان و بهسازی سطحی آسان بسیار رایج می باشد. در این مطالعه بیوکانژوگه ی آنزیم آسپاراژیناز- نانو ذرات طلا توسط رابط پلی اتیلن گلیکول تیول تولید و خواص فیزیکوشیمیایی و فاکتورهای کینتیکی آن تعیین گردید. آنزیم به پلی اتیلن گلیکول تیول با نسبت های 1:1 و 1:2 در دو دمای 37 و 50 درجه سانتی گراد الحاق شد. آنزیم های بهسازی شده در دمای 37 درجه سانتی گراد در هر دو نسبت در مقایسه با آنزیم طبیعی و آنزیم های بهسازی شده در دمای 50 درجه سانتی گراد خصوصیات فیزیکوشیمیایی بهتری نشان دادند. از این رو به منظور الحاق با نانو ذرات طلا از آنزیم های بهسازی شده در دمای 37 درجه سانتی گراد استفاده گردید. آنزیم الحاق شده با پلی اتیلن گلیکول تیول به نانو ذرات طلا با دو نسبت 3250 :1 و 6750 :1 نانو ذرات به گروه-های تیولی در دمای 37 درجه سانتی گراد الحاق شد. km آنزیم الحاق شده با نانو ذرات طلا (67/9) تقریباً نصف km آنزیم طبیعی (28) بود که بیانگر افزایش میل ترکیبی آنزیم به سوبسترا پس از الحاق با نانو ذرات طلا می باشد. آنزیم بهسازی شده ثبات حرارتی بالاتر و طیف ph بهینه ی وسیع تری نسبت به آنزیم طبیعی نشان داد. به طور کلی نتایج این مطالعه مشخص ساخت که بهسازی آنزیم با نانو ذرات طلا سبب تولید یک محصول جدید پایدار با خصوصیات کینتیکی و بیوشیمیایی بهتر می گردد که ممکن است در آینده به منظور اهداف درمانی به کار برده شود.
آذین صمیمی محسن رضایی
آرسنیک سر دسته ی سموم، شبه فلزی سرطان زا که به عنوان یک سم محیطی در نظر گرفته شده است. آسیب میتوکندری، افزایش گونه های فعال اکسیژن، القای مرگ برنامه ریزی شده سلول و کمک به برنامه ی مناسب در مقابله با برخی حالات تکثیری، در میان مکانیسم های پیشنهاد شده از عملکرد آرسنیک هستند. در این مطالعه وقوع آپوپتوز ناشی از نانو ذرات آرسنیک که به شیوه ی جدید طراحی شده مورد بررسی قرار گرفت و به شکل قرار دادی با حالت معمول آن مقایسه گردید. سلول های تازه کبد موش صحرایی توسط روش پرفیوژن کلاژناز جدا شده و پس از ثابت شدن در دوار در معرض غلظت های صفر، 10، 20، 40 و100 میکرو مول نانوآرسنیت سدیم و هم چنین شکل معمولی آن به مدت 1 ساعت قرار گرفتند. بقا و آپوپتوز تعیین شده توسط تکنیک ستاره ی دنباله دار بدست آمد. با تجویز آرسنیت سدیم معمولی و نانوآرسنیت سدیم در صد سلول های دچار آپوپتوز در مقایسه با گروه شاهد افزایش پیدا کرد. این افزایش در سلول های در معرض نانوآرسنیت سدیم به صورت وابسته به غلظت بیشتر از سول های در معرض آرسنیت سدیم معمولی بود. بنابراین با کاهش اندازه ی مولکولی آرسنیت سدیم و افزایش غلظت آن میزان آسیب سلولی و آپوپتوز به طور قابل توجهی افزایش یافت.
نازنین سرمدی هادی نداف
تخصصی بودن، ایمنیت بالا، هزینه ی پایین و عوارض جانبی کمتر نسبت به دیگر روش های درمانی و همچنین ایجاد بی دردی از امتیازات طب سوزنی به شمار می آید. هدف از این مطالعه اندازه گیری کورتیزول پلاسما به منظور مقایسه بی دردی حاصل از پنتازوسین با طب سوزنی الکتریکی متعاقب جراحی اواریوهیسترکتومی در سگ می باشد. در این مطالعه 8 قلاده سگ که از نظر بالینی سالم بودند به دو گروه طب سوزنی و پنتازوسین تقسیم شدند. پنتازوسین با دوز mg/kg3 بصورت داخل عضلانی تزریق گردید. در زمان های 10 و40 دقیقه پس از نصب آنژیوکت و در زمان های برش پوست، برداشت تخمدان دوم و آخرین بخیه ی پوست و 1، 3، 6، 12، 24 ساعت پس از جراحی خونگیری انجام شد. القا بی هوشی توسط تیوپنتال سدیم انجام شد و نگهداری بی هوشی با ایزوفلوران صورت گرفت. جراحی اواریوهیسترکتومی با روش استاندارد انجام شد. در گروه طب سوزنی از 30 دقیقه قبل از جراحی تا آخرین بخیه ی پوست تحت تحریکات طب سوزنی الکتریکی بودند. نمونه خون مشابه گروه پنتازوسین اخذ شد. مقادیر کورتیزول پلاسما با کیت الایزا اندازه گیری شد. الگوی تغییرات سطح پلاسمایی کورتیزول در زمان های مختلف بین دو گروه مشابه بوده و اختلاف معناداری نداشت (بجز 12 ساعت پس از عمل). بنابراین بنظر می رسد که بی دردی حاصل از الکترواکوپانکچر با پنتازوسین در جراحی اواریوهیسترکتومی مشابه باشد.
پردیس قنبری بیرگانی بهمن مصلی نژاد
با توجه به اهمیت منیزیوم و کاربردهای آن، در مطالعه حاضر اثر نانواکسید منیزیوم بر شاخص های الکتروکاردیوگرام سگ با اکسید منیزیم مقایسه شد. یک گروه از سگ ها به عنوان شاهد و گروه های دوم و سوم نانواکسید منیزیم را به مقدار 5 و10 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن و گروه چهارم اکسید منیزیم را به مقدار10 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن دریافت کردند. ارزیابی عملکرد قلب شامل تعداد ضربان قلب، ریتم قلب و ارزیابی امواج p-qrs-t با استفاده ازاشتقاق های استاندارد الکتروکاردیوگرام در قبل، یک، سه و بیست و چهار ساعت بعد از تزریق داروها انجام شد. مقدار منیزیم، پتاسیم، سدیم و کلسیم سرم در زمان های فوق اندازه گیری شد. شاخص های الکتروکاردیوگرام از قبیل محور الکتریکی قلب، دامنه و ارتفاع موج p، دامنه کمپلکس qrs، فاصله q-t، فاصله p-r، تغییرات چندانی نداشتند. ارتفاع موج t بوسیله نانواکسید منیزیم به مقدار 5 میلی گرم در سه ساعت بعد از تزریق کاهش معنی داری داشت. ارتفاع موج r بوسیله نانواکسید منیزیم به مقدار 10 میلی گرم در سه ساعت بعد از تزریق، افزایش معنی داری داشت. میانگین تعداد ضربان قلب بوسیله هر سه گروه دریافت کننده دارو در ساعت سوم بعد از تزریق کاهش معنی داری یافت. مقدار منیزیم سرم در یک ساعت بعد از تزریق بوسیله همه داروها افزایش معنی داری یافت. در مقادیر پتاسیم، سدیم و کلسیم سرم تفاوت معنی داری وجود نداشت. بنابراین مصرف نانواکسید منیزیم و اکسید منیزیم، می تواند بر روی سیستم قلب و عروق از جمله ضربان قلب و الکتروکاردیوگرام اثراتی داشته باشد. با این حال وقوع برخی آریتمی ها و اختلالات قلبی در مصرف اکسید منیزیم بیشتر از شکل نانو آن بوده است.
سلمان سلطانی حسن مروتی
از آنجایی که از گیاه بومادران در طب سنتی برای درمان اختلالاتی همچون خون بندی، اختلالات قاعدگی، رفع التهاب و غیره استفاده می شود و تاکنون مطالعه ای در مورد عوارض احتمالی این گیاه بر روی ساختار بافت شناسی جفت صورت نگرفته، مطالعه حاضر صورت گرفته است. در این مطالعه 40 سر موش صحرایی ماده آبستن نژاد ویستار به طور تصادفی به 4 گروه مساوی 10 سری (یک گروه شاهد و سه گروه تیمار) تقسیم بندی شدند. گروه شاهد تنها با آب مقطر از روز 6 تا 16 آبستنی گاواژ گردید. گروه های تیمار، عصاره هیدروالکلی گیاه بومادران را با دوزهای200 ، 400 و 600 میلی گرم/کیلوگرم در مدت زمان مشابه گروه شاهد دریافت کردند. در روز 17 آبستنی حیوانات آسان کشی شدند. نمونه های بافتی، به روش h&e رنگ آمیزی و زیر میکروسکوپ نوری مطالعه شد. نتایج این مطالعه نشان داد که تجویز غلظت های 400 و 600 میلی گرم/کیلوگرم عصاره موجب پرخونی شدید، افزایش ضخامت لایه اسپانژیوم، افزایش سلول های گلیکوژن دار، افزایش تعداد سلول های غول پیکر، افزایش ضخامت lim در لابیرنت و افزایش ضخامت دسیدوا گردید. نتایج تشریحی این مطالعه شامل افزایش معنی دار وزن، قطر، ضخامت جفت، شاخص جفتی، کاهش وزن و طول جنین در حیوانات تحت تجویزغلظت های400 و 600 میلی گرم/کیلوگرم عصاره هیدروالکلی گیاه بومادران نسبت به حیوانات گروه شاهد و گروه تحت تیمار با غلظت 200میلی گرم/کیلوگرم بود. بر اساس نتایج این مطالعه تجویز عصاره گیاه بومادران در غلظت های400 و 600 میلی گرم/کیلوگرم موجب ایجاد تغییرات هیستولوژی و هیستومورفومتری در بافت جفت می گردد.
عبداله حاجی محمود خاکساری مهابادی
آرسنیک یک تراتوژن شناخته شده است که منجر به ناهنجاری های مادرزادی در انسان و حیوانات آزمایشگاهی می شود. از طرفی کوچک تر شدن اندازه ی ذره، واکنش آن را با سایر مواد موجود در بدن تسهیل می کند که می تواند باعث تولید بیشتر رادیکال های آزادی مانند رادیکال آزاد اکسیژن شود. بنابراین هدف مطالعه ی حاضر مقایسه ی اثر آرسنیت سدیم و نانوآرسنیت سدیم بر روی ناهنجاری های ظاهری و اسکلتی جنین موش صحرایی بوده است. این مطالعه روی 23 سر موش صحرایی آبستن انجام شد که به 4 گروه تقسیم شدند. در روز دهم آبستنی به گروه اول(گروه کنترل) نرمال سالین و به گروه های دیگر به ترتیب آرسنیت سدیم با دوز 11 میلی گرم، نانو آرسنیت سدیم با دوز های 1 و 11 میلی گرم برای هر کیلوگرم وزن بدن، بصورت داخل صفاقی، تجویز گردید. در روز بیستم آبستنی موش ها آسان کشی شدند و پس از خارج کردن جنین ها، طول و وزن آن ها تعیین و با آلیزارین قرمز- آلسین آبی رنگ آمیزی شدند. ناهنجاری های سیستم اسکلتی جنین ها بوسیله ی استریومیکروسکوپ بررسی شدند. نتایج نشان داد که آرسنیت سدیم و نانوآرسنیت سدیم باعث ناهنجاری های اسکلتی و کاهش وزن و طول جنین شدند به علاوه که کاهش طول و وزن جنین ها در گروه دریافت کننده ی نانوآرسنیت(11 میلی گرم) در مقایسه با آرسنیت معمولی(11 میلی گرم) معنی-دار بوده است. همچنین وقوع شکاف کام در گروه های نانوآرسنیت افزایش معنی داری داشت. اگر چه میزان جذب جنین در گروه آرسنیت معمولی بیشتر از نانو آرسنیت بود. نتایج مطالعه ی حاضر نشان می دهد که نانوآرسنیت نسبت به آرسنیت معمولی اثرات تراتوژنیک بیشتری دارد. اما برای درک کامل اثرات تراتوژنیک نانوآرسنیت نیاز به مطالعه ی بیشتری می باشد.
لیلا جعفری هادی نداف
طب سوزنی الکتریکی به سبب تأثیرگذاری رضایت بخش، ایمنیت بالا، در پی داشتن کمترین عوارض جانبی و همچنین نیاز به صرف هزینه ی پایین، انتخابی مناسب جهت ایجاد بی دردی برای جراحی به شمار می آید. هدف از انجام این مطالعه ارزیابی رفتاری، به منظور مقایسه بی-دردی حاصل از اعمال تحریکات طب سوزنی الکتریکی با تجویز داروی پنتازوسین متعاقب جراحی اواریوهیسترکتومی در سگ می باشد. در این مطالعه تعداد 8 قلاده سگ ماده ی به ظاهر سالم در دو گروه طب سوزنی و پنتازوسین تقسیم شدند. تجویز پنتازوسین با دوز mg/kg3 به شکل عضلانی، 30 دقیقه پیش از آغاز جراحی صورت گرفت. در گروه طب سوزنی، از 30 دقیقه پیش از آغاز جراحی تا زمان قرار دادن آخرین بخیه ی پوست، تحریکات طب سوزنی الکتریکی ادامه داشت. انجام جراحی اوریوهیسترکتومی در هر دو گروه به شیوه ی مرسوم صورت گرفت. در هر حیوان بلافاصله پس از پایان جراحی، با استفاده از یک سیستم ارزیابی درد اختصاص یافته در زمان های 0، 15، 30، 45 و 60 دقیقه و 2، 3، 4، 5، 6، 8، 10، 12 و 24 ساعت پس از خارج کردن لوله ی نایی، ارزیابی درد صورت گرفت. در طی زمان های مختلف به جز در زمان 15 دقیقه، 6 و 12 ساعت، در سایر زمان ها اختلاف میان امتیازات دو گروه معنی دار نبود. با توجه به این نتایج شاید بتوان طب سوزنی را به عنوان جایگزینی برای داروی پنتازوسین در تسکین درد حاصل از جراحی در سگ معرفی نمود.
زینب اسدی سمیه بهرامی
لیشمانیوز از جمله بیماری های عفونی مهم و موثر بر سلامت عمومی در مناطق مختلف در نظر گرفته شده است. بسیاری از داروهای شیمیایی برای درمان لیشمانیوز موثر می باشند، اما بطور کلی درمان لیشمانیوز احشایی اغلب دشوار است. بنابراین شناسایی عوامل شیمیایی جدید برای درمان و کنترل بیماری مهم است. از آنجایی که مسیرهای سنتز ارگوسترول می توانند هدف درمانی در لیشمانیا باشند، هدف از مطالعه ی حاضر بررسی اثر آمیودارون برروی لیشمانیا اینفانتوم و اثر متقابل آن با کتوکونازول می باشد. برای به دست آوردن انگل در فاز لگاریتمی، آن را در محیط کشت bhi با 10 درصد سرم جنین گوساله و آنتی بیوتیک پنی سیلین و استرپتومایسین کشت داده ودر دمای 24 درجه سانتیگراد انکوبه شدند. فرم های مشابه اماستیگوت ها در محیط bhi با 20 درصد سرم جنین گوساله و ph 5/5 کشت داده و در دمای 37 درجه سانتیگراد انکوبه گردیدند. حساسیت لیشمانیا اینفانتوم به آمیودارون و کتوکونازول با بررسی تکثیر انگل در حضور یا عدم حضور داروها ارزیابی شد. برای ارزیابی اثرات سینرژیستی دو دارو بر ضد پروماستیگوت ها و اماستیگوت های اکسنیک fic محاسبه شد. همچنین نمودار ایزوبولوگرام رسم گردید. آمیودارون باعث کاهش زنده مانی پروماستیگوت ها و اکسنیک اماستیگوت های لیشمانیا اینفانتوم با mic به ترتیب 5/26 و 12 میکرومولار شد. از طرف دیگر کتوکونازول اثر وابسته به دوز داشته و با mic 1 و 86/0 میکرومولار به ترتیب بر روی پروماستیگوت ها و اماستیکوت های اکسنیک اثر داشت. با توجه به بدست آمدن منحنی مقعر در ایزوبولوگرام و میزان fic، نشان داده شد که هنگامی که دو دارو بصورت ترکیب با هم استفاده شوند اثر سینرژیستی واضحی خواهند داشت.
رویا اکبریان دهکردی حسین نجف زاده ورزی
جنس سودوآلتروموناس یک گروه باکتری دریایی متعلق به کلاس گاماپروتئوباکتریا می باشد. این باکتری به علت تولید محصولات طبیعی و اکولوژی میکروبی در دهه گذشته توجه را به خود جلب کرده است. سودوآلتروموناس پیسسیدیا pg01, pg02، دو باکتری هستند، که در سال 1388 توسط داراب پور و همکاران از خلیج فارس جدا شد. بر اساس مطالعات، ترکیب استخراجی از این دو باکتری در محیط in-vitro واجد خاصیت ضدباکتریایی علیه برخی گونه های پاتوژن از جمله استافیلوکوکوس آرئوس و استافیلوکوکوس آرئوس مقاوم به متی سیلین می باشند. هدف از این پژوهش بررسی سمیت حاد ترکیبات ضدباکتریایی استخراجی در محیط in-vivo و همچنین بررسی اثر ضد باکتریایی ترکیبات استخراجی در کاهش تعداد کل باکتری ها در مقایسه با ونکومایسین و گروه کنترل منفی در مدل عفونت عضله موش بود. در این مطالعه ترکیب ضدباکتریایی از باکتری سودوآلتروموناس پیسیسیدیا pg01 توسط اتیل استات و از سودوآلتروموناس پیسیسیدیا pg02 توسط n -بوتانول استخراج شد. ترکیبات حاصل در دوزهای مختلف به موش های مدل تزریق شد. بر اساس نتایج ترکیبات فاقد سمیت حاد بودند و هیچ واکنش خاصی در رفتار حیوانات مشاهده نشد. ترکیب استخراجی از سودوآلتروموناس پیسیسیدیا pg01 علیه استافیلوکوکوس آرئوس در مدل عفونت عضله در مقایسه با ونکومایسین و گروه کنترل منفی واجد اثر کاهشی بود، اما ترکیب استخراجی از سودوآلتروموناس پیسیسیدیا pg02 به نسبت فاقد اثر به نظر می رسید، البته ترکیب مذکور در یک بازه زمانی رشد میکروب ها را ثابت نگه داشته بود، که شاید با تغییر در روش استخراج، حلال و یا میزان دوز تزریقی ترکیب، بتوان ترکیب موثری از این باکتری بدست آورد.
شهاب قادری حسین نجف زاده ورزی
طیف گسترده خواص ضد میکروبی نقره و همچنین توسعه سریع فناوری نانو، باعث استفاده روزافزون از نانو ذرات نقره شده است و در حال حاضر نانو نقره به عنوان یکی از رایج ترین نانو مواد مورد استفاده در محصولات مصرفی به شمار می رود، بنابراین انسان و حیوانات در معرض روزافزون آن قرارگرفته اند. فقدان دانش کافی در زمینه اثرات مواجهه ی پیش از تولد با نانو ذرات نقره، ما را بر آن داشت که به بررسی اثرات تزریق زیر جلدی این نانو ذرات در دوران بارداری بر حافظه فضایی زاده ها بپردازیم. به این منظور 30 سر موش سوری ماده جفت گیری نکرده nmri به سه گروه ده تایی تقسیم شدند. گروه های کنترل، np5 و np50 به ترتیب صفر، 5 و 50 میکروگرم به ازای هر سر موش سوری نانو نقره دریافت کردند. بلافاصله پس از مجاورت موش های ماده با نر و در ادامه هر سه روز یک بار تا زمان زایمان نانو نقره به صورت زیر جلدی و در حجم برابر 2/0 میلی لیتر به حیوانات ماده تزریق شد. یادگیری فضایی زاده ها در سن 45 روزگی توسط ماز آبی موریس مورد سنجش قرار گرفت و با توجه به تیمارهای صورت گرفته در زاده های نر و ماده مورد مقایسه قرار گرفت. در مطالعه حاضر عدم اختلاف قابل توجه در سرعت شنا در مراحل آموزش و بازخوانی نشان دهنده فعالیت فیزیکی طبیعی گروه های تیمار با نانو ذرات نقره بود. اطلاعات این آزمون نشان داد که مدت زمان سپری شده و مسافت طی شده تا یافتن سکوی پنهان در گروه np50 در مراحل آموزش افزایش یافته است. عملکرد گروه های تیمار شده با نانو ذرات نقره در مرحله بازخوانی به صورت وابسته به دوز و جنس، کاهش یافت که نشان دهنده کاهش یادگیری و حافظه زاده ها به ویژه زاده های ماده در اثر مواجهه قبل از تولد با نانو ذرات نقره بود. اطلاعات فوق بدان معنی است که توانایی یادگیری و حفظ حافظه پس از مواجهه با نانو ذرات نقره آسیب دیده اند و شدت اختلال با جنس و دوز نانو ذرات نقره مرتبط است.
مجید عسکری پور رضا فاطمی طباطبایی
مطالعات نشان داده گیاه خرفه دارای اثرات آنتی اکسیداتیو است و عوامل متعددی از جمله استرس اکسیداتیو در آسیب کلیوی ناشی از ایسکمی- خون رسانی مجدد (i/r) نقش دارد. لذا اثرات تجویز خوراکی عصاره های آبی و الکلی خرفه بر آسیب ایسکمی- خون رسانی مجدد کلیه در موش صحرایی مورد مطالعه قرار گرفت . به این منظور موش های صحرایی نر بالغ نژاد ویستار ابتدا نفرکتومی کلیه راست و پس از 20 روز در 8 گروه (6=n) قرار گرفتند و بر حسب گروه به مدت 5 روز به صورت خوراکی با مقادیر 150 و mg/kg300 از هر دو عصاره آبی و الکلی خرفه یا سرم فیزیولوژی تیمار شدند. در روز 5 تیمار کلیه چپ تحت عمل شاهد یا i/r (45 دقیقه ایسکمی و 24 ساعت رپرفیوژن) قرار گرفت و مقادیر اوره، کراتینین و یون های سدیم و پتاسیم در سرم و مالون دی آلدیید (mda)، سوپراکسید دیسموتاز (sod)، گلوتاتیون و فعالیت تام آنتی اکسیدانی (taa) در بافت کلیه اندازه گیری شد. القای i/r باعث افزایش اوره (001/0>p) و کراتینین (01/0>p) سرم شد که نشان دهنده اختلال در کار کلیه می باشد. استفاده از عصاره های آبی و الکلی در حیوانات ایسکمی نشده بر سطح اوره، کراتینین و یون های سدیم و پتاسیم تاثیری نداشت ولی باعث افزایش بیشتر میزان اوره، کراتینین و پتاسیم در گروه های i/r شد (05/0p<). این نتایج نشان دهنده تشدید آسیب i/r کلیوی به دنبال استفاده از عصاره های خرفه است. سطح sod در تمامی گروه های i/r (با تیمار و بدون تیمار) به صورت معنی داری بیشتر از گروه شاهد بود (05/0>p) ولی آسیب i/r و همچنین تیمار با عصاره خرفه بر سطوح mda، گلوتاتیون و taa تاثیر معنی داری نداشت ( 05/0<p). با توجه به نتایج حاصل، به نظر می رسد گیاه خرفه در تمامی شرایط دارای آثار آنتی اکسیدانی نمی باشد و حتی ممکن است وجود برخی از مواد درآن باعث تشدید عوارض i/r در کلیه گردد
سعیده زارعیان جهرمی حسین نجف زاده ورزی
سیکلوفسفاماید یک عامل آلکیله کننده سایتوتوکسیک است که به طور وسیعی در درمان حاد بیماری های نئوپلاستیک مختلف و درمان مزمن اختلالات خود ایمن استفاده می شود. سیکلوفسفاماید همچنین به عنوان یک تراتوژن منجر به ناهنجاری های مادرزادی در انسان و حیوانات می شود. گزارشاتی وجود دارد که اثرات سیکلوفسفاماید به وسیله آنتی اکسیدان ها کاهش می یابد. به نظر می رسد که ال-کارنیتین اثر آنتی اکسیدانی داشته باشد. هدف مطالعه ی حاضر پیشگیری یا کاهش ناهنجاری های ناشی از سیکلوفسفاماید در جنین موش صحرایی به وسیله ال-کارنیتین می باشد. این مطالعه روی 31 سر موش صحرایی آبستن انجام شد که به 5 گروه تقسیم شدند و در روز نهم آبستنی به گروه اول (گروه کنترل) نرمال سالین هم حجم سیکلوفسفاماید، به گروه های دیگر به ترتیب سیکلوفسفاماید به تنهایی با دوز 15 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن، سیکلوفسفاماید همراه با ال-کارنیتین با دوز 250 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن، سیکلوفسفاماید همراه با ال-کارنیتین با دوز 500 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن و در گروه آخر ال-کارنیتین با دوز 500 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به روش داخل صفاقی تجویز شد. در روز بیستم آبستنی موش ها آسان کشی شدند و پس از استحصال جنین ها، قد و وزن آن ها تعیین شد و با روش رنگ آمیزی آلیزارین قرمز-آلیسین آبی رنگ آمیزی شدند. سپس سیستم اسکلتی جنین های رنگ آمیزی شده با استفاده از دستگاه استریومیکروسکوپ از نظر ناهنجاری ها مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان داد درصد ناهنجاری های شکاف کام، اگزنسفالی و مهره شکاف دار در گروه دریافت کننده سیکلوفسفاماید به تنهایی به ترتیب 55/55، 77/27 و 34/33 درصد بود در حالی که درصد این ناهنجاری ها در گروه دریافت کننده سیکلوفسفاماید به همراه ال-کارنیتین با دوز 250 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به ترتیب 42/21، 52/9 و 76/4 درصد بود و در گروه دریافت کننده سیکلوفسفاماید به همراه ال-کارنیتین با دوز 500 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به ترتیب به 84/3، 8 و 8 درصد کاهش یافت. بنابراین می توان نتیجه گرفت که ال-کارنیتین به طور معنی داری وقوع ناهنجاری های ناشی از سیکلوفسفاماید را کاهش می دهد.
آرزو نیک نژاد حسین نجف زاده ورزی
مطالعات نشان داده است گیاه اکیناسه پورپوره آ دارای اثرات آنتی اکسیداتیو و تعدیل کنندگی ایمنی است و عوامل متعددی از جمله استرس اکسیداتیو و تولید سایتوکاین های پیش التهابی در آسیب مغزی ناشی از ایسکمی- ریپرفیوژن (i/r) نقش دارند. لذا اثرات تجویز خوراکی عصاره هیدروالکلی اکیناسه پورپوره آ بر آسیب ایسکمی- ریپرفیوژن مغزی در هیپوکمپ موش صحرایی مورد مطالعه قرار گرفت. به این منظور موش-های صحرایی نر بالغ نژاد ویستار به گروه های شاهد (بدون ایسکمی)، ایسکمی-ریپرفیوژن (15دقیقه ایسکمی و 24 ساعت ریپرفیوژن)، اکیناسه (mg/kg100 به مدت 5روز، خوراکی) و اکیناسه+ایسکمی(تیمار پیش از القای ایسکمی) تقسیم شدند. سپس مقادیر مالون دی آلدیید (mda)، سوپراکسید دیسموتاز (sod)، گلوتاتیون، فعالیت تام آنتی اکسیدانی (taa) و tnf? در هیپوکمپ اندازه گیری شد. هم چنین حجم و درصد ناحیه ی ایسکمی مغز با استفاده از رنگ آمیزی حیاتی تری فنیل تترازولیوم کلراید (ttc) اندازه گیری شد. استفاده از عصاره هیدروالکلی اکیناسه در گروه اکیناسه بر سطح mda تاثیری نداشت ولی باعث افزایش میزان tnf?، sod، گلوتاتیون و فعالیت تام آنتی اکسیدانی نسبت به گروه شاهد و گروه ایسکمی ریپرفیوژن(05/0p<) شد که نشان دهنده اثر آنتی اکسیداتیو عصاره اکیناسه است. مقادیر گلوتاتیون و فعالیت تام آنتی اکسیدانی هم چنین در گروه اکیناسه+ایسکمی ریپرفیوژن نیز به میزان معنی داری نسبت به گروه شاهد و گروه ایسکمی ریپرفیوژن (05/0p<) افزایش یافت. حجم و درصد ایسکمی نیز در گروه اکیناسه+ایسکمی نسبت به گروه ایسکمی-ریپرفیوژن به میزان معنی داری کاهش یافت (05/0p<). با توجه به نتایج حاصل، به نظر می رسد گیاه اکیناسه به-دلیل اثرات آنتی اکسیداتیو باعث کاهش وسعت ایسکمی شد.
شیخ عباس پیرزاده حسن مروتی
از آن جایی که نقش اولئوروپئین به عنوان مهمترین ترکیب فنلی برگ زیتون در حفاظت لایه مخاطی معده و سایر بافت¬های ¬ بدن به اثبات رسیده است، هدف مطالعه حاضر بررسی تغییرات هیستومتریک و هیستولوژیک بافت دوازدهه موش صحرایی متعاقب تجویز اتانول و اولئوروپئین بود. شش گروه موش صحرایی نر به صورت گروه¬ های کنترل (نرمال سالین)، اولئوروپئین (mg/kg 5)، اتانول (یک میلی لیتر)، اتانول به ¬همراه اولئوروپئین با سه دوز mg/kg 5، 10 و 50 تحت مطالعه قرار گرفتند. اولئوروپئین به مدت سه روز و اتانول یک ساعت بعد از آخرین دوز اولئوروپئین به صورت خوراکی گاواژ شد. موش¬ها یک ساعت بعد از مصرف اتانول به وسیله اتر آسان کشی شدند و دوازدهه جدا گردید و بافت دوازدهه از نظر ماکروسکوپی و میکروسکوپی ارزیابی شد. مصرف اتانول به دلیل خاصیت اکسیداتیو آن، سبب تخریب طبقه مخاطی دوازدهه گردید به طوری¬که با تجویز آن ضخامت بافت پوششی، تعداد سلول¬های استوانه ای، تعداد سلول¬های جامی، طول پرز و ضخامت طبقه مخاطی نسبت به گروه کنترل به طور معناداری کاهش می¬یابد. استفاده از دوز 5 و 10 میلی گرم اولئوروپئین در کاهش اثرات الکل موثر بوده است در حالی که دوز 50 میلی¬گرم برای دوازدهه اثر محفاظتی نداشته بلکه همانند یک عامل اکسید کننده در دوازدهه عمل نموده است. بنابراین اولئوروپئین در مقادیر کم می¬تواند اثر محافظتی برای بافت دوازدهه در برابر اتانول داشته باشد.
بهناز مهری حسین نجف زاده ورزی
با توجه به سمیت آهن در شرایط تجویز بیش از حد مکمل¬های دارویی آهن یا تزریق خون و آلودگی¬های صنعتی و محیطی،شناخت مکانیسم¬های دخیل و محافظت از سمیت آهن ضروری به نظر می¬رسد. در مطالعه حاضر اثر محافظتی کوارستین بر سمیت کبدی و کلیوی اکسیدآهن به دو شکل معمولی و نانو ارزیابی شد. مطالعه در 6 گروه از موش¬های صحرایی نژاد ویستار (در هر گروه 5 سر) به ترتیب شاهد، نانواکسیدآهن، کوارستین، نانواکسیدآهن بعلاوه کوارستین، اکسیدآهن، اکسیدآهن بعلاوه کوارستین انجام شد. اکسیدآهن با دوز 20 mg/kg و کوارستین با دوز 100 mg/kg به صورت داخل صفاقی روزانه به مدت 15 روز تجویز شد. در پایان موش¬ها آسان¬کشی شدند، سرم و بافت کبد و کلیه جمع¬آوری شد و در سرم موش¬ها فاکتورهای alp ،ast ،alt، بیلی¬روبین توتال و کونژوگه، پروتئین تام، آلبومین، سدیم، پتاسیم، کراتینین و bun، اندازه¬گیری شد. بافت کبد و کلیه به روش معمول هیستوپاتولوژی با رنگ¬آمیزی h&e به کمک میکروسکوپ نوری مطالعه شد. اوره سرم در گروه دریافت¬کننده اکسیدآهن بطور معنی-داری (02/0p= )نسبت به گروه دریافت¬کننده نانواکسیدآهن افزایش یافت و میزان alt سرم در گروه دریافت¬کننده نانواکسیدآهن بعلاوه کوارستین بطور معنی¬داری (03/0p= ) نسبت به گروه دریافت¬کننده نانواکسیدآهن کاهش یافت. همچنین آلبومین سرم در گروه دریافت¬کننده کوارستین از همه گروه¬ها بیشتر بوده و تفاوت معنی¬داری با گروه شاهد (03/0p= ) داشت. اکسیدآهن موجب نکروز توبول¬های پروکسیمال و دیستال در قسمت کورتکس شد که مصرف کوارستین سبب کاهش اثرات پاتولوژیک شد. اما در گروه¬های دیگر تغییرات پاتولوژیک مهمی در کبد و کلیه موش¬ها مشاهده نشد.
مژگان ثابت محمود خاکساری مهابادی
فوروسماید به عنوان یک مدر دیورتیک و موثر بر قوس هنله بوده و در درمان فشارخون بالا،نارسایی کلیوی، نارسایی قلبی و سیروز که احتباس سدیم قابل توجه است، استفاده شده و موجب ناهنجاری¬های مادرزادی در انسان و حیوانات می¬شود. نیتروپروساید به عنوان دهنده نیتریک اکساید با اتساع عروق جفت و بهبود خون رسانی به جنین می¬تواند اختلالات خون رسانی و انقباضی جفت و رحم را کاهش دهد. هدف مطالعه حاضر پیشگیری یا کاهش ناهنجاری¬های ناشی از فوروسماید در جنین موش صحرایی به¬وسیله نیتروپروساید سدیم بود. این مطالعه بر روی 28 سر موش صحرایی آبستن در 4 گروه انجام شد که گروه¬ها شامل کنترل، فوروسماید، نیتروپروساید سدیم و فوروسماید به¬همراه نیتروپروساید بود. داروها در روزهای چهاردهم و شانزدهم آبستنی تجویز شدند. فوروسماید با دوز 200 میلی گرم به ازای هر کیلو گرم وزن بدن به-صورت خوراکی و نیتروپروساید با دوز 5/. میلی گرم به ازای هر کیلو گرم وزن بدن به¬صورت داخل صفاقی استفاده شد. در روز نوزدهم آبستنی موش¬ها آسان کشی شدند و پس از استحصال جنین¬ها، قد و وزن آن¬ها تعیین شد و با روش رنگ آمیزی آلیزین قرمز- آلیسین آبی رنگ آمیزی شدند. سپس اسکلت جنین¬های رنگ آمیزی شده با استفاده از دستگاه استریومیکروسکوپ از نظر ناهنجاری¬ها مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان داد درصد ناهنجاری¬های شکاف کام، دنده موج¬دار و کاهش استخوانی شدن اندام قدامی و خلفی در گروه دریافت کننده فوروسماید به ترتیب 11/11، 88/68و 20 درصد بود درحالی که درصد این ناهنجاری¬ها در گروه دریافت کننده فوروسماید به¬همراه نیتروپروساید سدیم به¬ترتیب 31/7، 95/21 و 19/12 درصد کاهش یافت. بنابراین می¬توان نتیجه گرفت که نیتروپروساید سدیم به طور معنی¬داری وقوع ناهنجاری¬¬های ناشی از فوروسماید را کاهش می¬دهد.
مینا بارانی زاده محود خاکساری مهابادی
فلورفنیکل یک آنتی بیوتیک وسیع الطیف است که برای درمان بیماری¬های مختلف به کار می¬رود. از آن جایی که مدرکی دال بر اثرات ناهنجاری¬زایی فلورفنیکل در دسترس نیست، هدف از مطالعه حاضر بررسی اثرات ناهنجاری¬زایی فلورفنیکل روی سیستم اسکلتی جنین موش صحرایی بود. این مطالعه روی 39 سر موش آبستن در 5 گروه انجام شد که به ترتیب گروه اول (گروه کنترل) و گروه 2 الی 5 (گروه¬های آزمایش) فلورفنیکل با دوز 100، 200، 400 و 800 میلی¬گرم به ازای هر کیلو¬گرم وزن بدن دریافت نمودند. دارو در روز هشتم و دهم آبستنی به صورت داخل صفاقی تجویز شد. در روز بیستم آبستنی موش¬ها آسان¬ کشی شدند و پس از استحصال جنین¬ها، قد و وزن آن¬ها تعیین شد و با روش رنگ¬آمیزی آلیزارین قرمز-آلیسین آبی رنگ-آمیزی شدند، سپس سیستم اسکلتی به وسیله دستگاه استریو¬ میکروسکوپ بررسی شد. درصد جذب جنین در گروه¬های 1 تا 5، 09/4، 64/22، 68/44، 57/53 و 32/59% بود. ناهنجاری¬های اسکلتی مشاهده شده شامل شکاف کام، ناهنجاری جناغ و کاهش استخوانی شدن اندام حرکتی قدامی و خلفی بودند که در گروه 4 (400 میلی¬گرم)، 53/11، 53/11 و 53/11% و در گروه 5 (800 میلی¬گرم) ، 83/20، 50/12 و 50/37% بود. بنابراین می¬توان نتیجه گرفت که فلورفنیکل به صورت وابسته به دوز سبب وقوع ناهنجاری¬های سیستم اسکلتی از جمله شکاف کام، ناهنجاری جناغ، جذب جنین و کاهش استخوانی شدن اندام حرکتی قدامی و خلفی در جنین موش صحرایی می¬شود.
شعله عالی وند حسین معتمدی
فسفر بعد از نیتروژن عنصر محدودکننده¬ی رشد گیاهان است و مقادیر قابل دسترس آن در خاک اندک می¬باشد. کودهای فسفاته بعد از استفاده به سرعت در نتیجه واکنش با کاتیون¬های ca یا mg در خاک¬های آهکی و al یا fe در خاک¬های اسیدی در محل مصرف تثبیت و از دسترس خارج می¬گردند. یکی از راه¬های تأمین فسفر موردنیاز گیاهان بهره¬گیری از توان زیستی خاک و استفاده از باکتری¬های حل کننده¬ فسفات می¬باشد. این باکتری¬ها با مکانیسم¬های مختلف مانند تولید و ترشح اسیدهای آلی و معدنی و ترشح آنزیم فسفاتاز باعث انحلال فسفات¬های معدنی و هیدرولیز فسفات¬های آلی می¬شوند. هدف از تحقیق حاضر، جداسازی باکتری¬های حل¬کننده فسفات از منابع محیطی است. برای این منظور نمونه¬هایی از مزارع گندم، جو، باقلا، کلم، لوبیا، آفتابگردان، شبدر، سیر و حوضچه نمک جمع¬آوری شد. بعد از انجام مرحله غنی¬سازی و کشت در محیط اختصاصی دارای تری¬کلسیم¬فسفات به عنوان تنها منبع فسفات نامحلول، 100 باکتری دارای هاله جداسازی شد. سپس با تعیین شاخص و راندمان حل¬کنندگی¬فسفات در جدایه¬ها، 27 جدایه¬ برتر انتخاب شدند. میزان فسفر آزاد شده در محیط اختصاصی مایع با استفاده از روش رنگ سنجی آسکوربیک¬اسید تعیین شد. از این27 جدایه، 4 جدایه که بیشترین توان حل¬کنندگی را داشتند، انتخاب شدند. قابلیت تثبیت نیتروژن، تولید هورمون اکسین و تولید آنزیم فیتاز توسط جدایه¬ها بررسی شد. منحنی رشد چهار جدایه در مقادیر مختلف دما و ph رسم شد. همچنین اثر فاکتورهای ph، دما، منابع مختلف کربن و نیتروژن و دوره انکوباسیون بر میزان فعالیت حل¬کنندگی فسفات توسط چهار جدایه بررسی شد. این جدایه¬ها با استفاده از تست¬های بیوشیمیایی و تعیین سکانس ژن 16s rrna تعیین هویت شدند. در نتیجه این تحقیق، چهار جدایه که بیشترین میزان حل¬کنندگی را داشتند متعلق به گونه¬های raoultella terrigenia، pseudomonas protegens،fluorescens pseudomonas و enterobacter cloacaeتشخیص داده شدند. شرایط بهینه برای حل¬کنندگی فسفات برای جدایه raoultella terrigenia عبارت بودند از: دمای 30 درجه سانتی¬گراد، 5/5ph ، عصاره¬مخمر-آمونیوم¬سولفات و گلوکز به عنوان منبع نیتروژن و کربن در روز پنجم انکوباسیون ، برای جدایه peudomonas fluorescens عبارت بودند از: دمای 30 درجه سانتی¬گراد، 5/5ph ، اوره و گلوکز به عنوان منبع نیتروژن و کربن در روز سوم انکوباسیون، برای جدایه peudomonas protegens عبارت بودند از: دمای 30 درجه سانتی¬گراد، 7ph ، اوره و گلوکز به عنوان منبع نیتروژن و کربن در روز پنجم انکوباسیون و برای جدایه enterobacter cloacae دمای 25 درجه سانتی¬گراد، 7ph ، عصاره¬مخمر-آمونیوم¬سولفات و گلوکز به عنوان منبع نیتروژن و کربن در روز پنجم انکوباسیون. براساس نتایج بدست آمده می¬توان بیان کرد که باکتری¬های جداسازی شده قابلیت مناسبی در حل¬کنندگی فسفات دارند و می¬توان از آنها در جهت تولید کودهای بیولوژیک و اهداف صنعتی مانند استخراج زیستی فسفر از سنگ فسفات استفاده کرد.
علی رونق صالح اسماعیل زاده
نانوهیدروکسی آپاتیت یک ماده استئوکنداکتیو بوده که اخیراً به عنوان پیوند استخوانی در برخی تحقیقات مورد استفاده قرارگرفته است. این ذرات به دلیل داشتن مزایایی نظیر خلوص بالاتر، داشتن ارتباط بیشتر با سلول های اطراف خود، بازجذب سریع تر و تعداد بیشتر مولکول ها در واحد سطح نسبت به هیدروکسی آپاتیت معمولی سرعت ترمیم استخوان را بیشتر افزایش می دهند. از طرف دیگر پلاسمای غنی از پلاکت نیز به عنوان منبع فاکتورهای استئواینداکتیو برای ترمیم استخوان مورد استفاده قرار می گیرد. بدین ترتیب مطالعه حاضر با هدف ارزیابی اثربخشی ترکیب نانوهیدروکسی آپاتیت و ژل غنی پلاکتی بر روند ترمیم نقایص استخوانی انجام گردید. برای این مطالعه 15 سگ نر در نظر گرفته شد. 6 نقیصه گرد به قطر 5 میلی متر در هر دوطرف فک پایین ایجاد گردید و سپس در هر نقیصه یکی از مواد زیر کار گذاشته شد: هیدروکسی آپاتیت معمولی، نانوهیدروکسی آپاتیت، ژل پلاکتی، ترکیب ژل پلاکتی و هیدروکسی آپاتیت و ترکیب نانوهیدروکسی آپاتیت و ژل پلاکتی. در نهایت یک نقیصه نیز به عنوان گروه کنترل خالی ماند. ارزیابی ترمیم نقیصه ها با اخذ رادیوگراف در روزهای 0، 7، 14، 21، 28، 35، 42، 49 و 56 و نیز با استفاده از روش هیستوپاتولوژیک در روزهای 14، 28 و 56 صورت گرفت. نتایج رادیولوژیک مشخص نمود که ترکیب نانوهیدروکسی آپاتیت و ژل پلاکتی بیشترین امتیاز ترمیم را در بین گروه های مختلف و در روزهای متفاوت کسب نموده است (به ترتیب 6/0، 1، 6/1، 2، 2/2 و 2/2 از 3)، اگر چه این تفاوت معنی دار نبوده است. همچنین ارزیابی هیستوپاتولوژی در روزهای متفاوت نشان داد تفاوت معنی داری میان گروه های مختلف در روزهای 14، 28 و 56 وجود ندارد، اما ترکیب نانوهیدروکسی آپاتیت و ژل پلاکتی بیشترین میانگین درصد ترمیم را در مقایسه با گروه های دیگر به-دست آورده است (به ترتیب 95/41، 04/45، 53/54). اگرچه نتایج حاصل از مطالعه حاضر نتوانست به صراحت از برتری اثر ترمیمی ترکیب نانوهیدروکسی آپاتیت در کنار ژل پلاکتی در نقیصه تجربی فک سگ دفاع نماید اما با توجه به وجود مشکلات احتمالی در فرآیند انجام این مطالعه از یک سو و نتایج مثبت به دست آمده از سایر مطالعات در رابطه با به کارگیری ژل پلاکتی در کنار هیدروکسی آپاتیت گرانوله از سوی دیگر، هم چنان احتمال نقش موثر ترکیب ژل پلاکتی و نانوهیدروکسی آپاتیت در روند ترمیم نقیصه های استخوانی مطرح است که برای بررسی این موضوع نیاز به انجام مطالعات بیشتر در سایر مدل های حیوانی می باشد.
فخرالدین احمدیان حسین نجف زاده ورزی
پانزده قلاده سگ بالغ سالم نژاد بومی و از جنس نر به 3 گروه مساوی ویتامین c، گلیسرول فرمال و کورکومین تقسیم شدند. پانزده روز پس از نفرکتومی راست، شریان های کلیه چپ به مدت 45 دقیقه برای ایجاد ایسکمی- رپرفیوژن مسدود شدند. ویتامین c (mg/kg100، vit c)، گلیسرول فرمال (gf) و کورکومین (mg/kg10، cur) ده دقیقه پیش از انسداد عروقی در گروه های مورد مطالعه به صورت داخل وریدی تزریق شد. در پایان 45 دقیقه عروق کلیه باز شده و پس از 48 ساعت حیوان آسان کشی شده و نفرکتومی بلافاصله انجام گردید. مقادیر کراتینین، bun، کاتالاز (cat)، مالون دی آلدهید (mda)، تیول پروتئین (thiol)، لیپوکالین متصل به ژلاتیناز نوتروفیلی (ngal) و ظرفیت آنتی اکسیدانی تام سرم قبل از عمل و در ساعت های 3، 6، 12، 24 و 48 پس از رپرفیوژن اندازه گیری شد. از نمونه های بافتی کلیه برای اندازه گیری شاخص های اکسیداتیو cat، thiol و mda استفاده شده و همچنین از بافت کلیه مقاطع میکروسکوپی تهیه و مورد بررسی هیستوپاتولوژی قرار گرفت. میزان کراتینین سرم در گروه gf افزایش معنی داری را نسبت به سایر گروه ها نشان داد (05/0p<) ولی تفاوت معنی داری در میزان bunو mda سرم بین گروه ها مشاهده نشد (05/0p>). میزان سرمی تیول در گروه gf در 48 ساعت و در گروه ویتامین c در 3، 6 و 12 ساعت پس از رپرفیوژن نسبت به سایر گروه ها کاهش یافت (05/0p<). میزان ngal سرم در گروه های مورد مطالعه تفاوت معنی داری را نسبت به زمان قبل از عمل نشان نداد (05/0p>). ظرفیت آنتی اکسیدانی تام سرم در گروه vit c 3 و 6 ساعت پس از رپرفیوژن افزایش معنی داری را نسبت به دو گروه دیگر نشان داد و سپس کاهش یافت (05/0p<). درصد نکروز لوله ای در گروه های vit c، gf و cur به ترتیب 86/1±12/7، 26/2±35/8 و 28/2±62/4 بوده و تفاوت معنی داری را نشان نداد (05/0p>). درصد قالب های ادراری در گروه های vit c، gf و cur به ترتیب 73/1±7/3، 02/4±13/13 و 52/1±86/4 و در گروه gf به طور معنی داری بیشتر از دو گروه دیگر بود (05/0p<). فعالیت آنزیم کاتالاز و میزان mda بافتی به ترتیب در گروه vit c و gf به طور معنی داری بیشتر از دو گروه دیگر بود (05/0p<). همچنین میزان تیول بافتی تفاوت معنی داری را بین گروه های مورد مطالعه نشان نداد (05/0p>). این مطالعه بیان گر آن است که کورکومین دارای اثرات محافظتی محدودی در مقابل آسیب ایسکمی- رپرفیوژن کلیوی است.
حدیث نوروزی زاده منصور میاحی
به منظور مطالعه ی اثر عصارهی (thymus vulgaris) بر پاسخ ایمنی در برابر ویروس واکسن بیماری نیوکاسل در جوجه های گوشتی، دویست و چهل و پنج قطعه جوجه ی یک روزه ی گوشتی خریداری و بیست قطعه جوجه برای تعیین میزان پادتن مادر ی خون گیری شده و بقیهی جوجهها به طور تصادفی به 5 گروه مساوی تقسیم شدند. جوجههای گروه 1،2 و3 عصارهی آبی آویشن را به ترتیب به میزان 0/1درصد، 0/15 درصد و 0/2درصد در آب آشامیدنی در طول دورهی پرورش دریافت نمودند. جوجههای گروه 4، عصارهی آویشن را دریافت نکردند اما علیه بیماری نیوکاسل واکسینه شدند. جوجههای گروه 5 به عنوان گروه کنترل، عصارهی آویشن و واکسن نیوکاسل دریافت نکردند. جوجههای گروههای 1، 2، 3 و 4، با واکسن زنده ی b1 به روش قطرهی چشمی و واکسن کشته ی دوگانه نیوکاسل-آنفلوانزای تحت تیپ (h9n2)، به روش زیر پوست پشت گردن واکسینه شدند. در روزهای صفر (قبل از واکسیناسیون)، 14، 28 و 35 بعد از واکسیناسیون، از 10 قطعه جوجه از هر گروه، به طور تصادفی، خون گیری به عمل آمد و عیار پادتن ویژهی نیوکاسل به وسیله آزمایش ممانعت از هماگلوتیناسیون تعیین گردید. نتایج این مطالعه نشان داد که عصارهی آویشن، تاثیری برپاسخ پادتن ویژهی ویروس واکسن نیوکاسل ندارد.
مهرسا نعمتی حسین نجف زاده ورزی
سیکلوفسفامید به عنوان یک تراتوژن منجر به ناهنجاری های مادرزادی در انسان و حیوانات می شود. گزارشاتی وجود دارد که اثرات سیکلوفسفامید به وسیله آنتی اکسیدان ها کاهش می یابد. به نظر می رسد که باریجه اثر آنتی اکسیدانی داشته باشد و در مطالعات متعدد اثرات انتی اکسیدانی باریجه به اثبات رسیده است. همچنین مسنا (سدیم 2 مرکاپتو اتان سولفانات) برای کاهش عوارض جانبی سیکلوفسفامید به ویژه التهاب خونریزی دهنده مثانه استفاده می شود. بنابراین هدف مطالعه ی حاضر بررسی اثرات باریجه و مسنا بر روی ناهنجاری های ناشی از سیکلوفسفامید در جنین موش صحرایی می باشد. این مطالعه روی 33 سر موش صحرایی آبستن انجام شد که به 5 گروه تقسیم شدند و در روز سیزدهم آبستنی به گروه اول (گروه کنترل) نرمال سالین هم حجم سیکلوفسفامید و به گروه های دیگر به ترتیب سیکلوفسفامید به تنهایی با دوز 15 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن، سیکلوفسفامید همراه با مسنا با دوز 100 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن، سیکلوفسفامید همراه با باریجه با دوز 200 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن و سیکلوفسفامید همراه با مسنا و باریجه به روش داخل صفاقی تجویز شد. در روز بیستم آبستنی موش ها آسان کشی شدند و پس از استحصال جنین ها، قد و وزن آن ها تعیین شد و با روش رنگ آمیزی آلیزارین قرمز-آلسین آبی رنگ آمیزی شدند. سپس سیستم اسکلتی جنین های رنگ آمیزی شده با استفاده از دستگاه استریومیکروسکوپ از نظر ناهنجاری ها مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان داد درصد ناهنجاری های شکاف کام، اگزنسفالی، میکروملیا و امفالوسل در گروه دریافت کننده سیکلوفسفامید به تنهایی به ترتیب 37/50، 62/50، 16/62و 9/37 درصد بود که درصد این ناهنجاری ها در گروه دریافت کننده سیکلوفسفامید به همراه مسنا با دوز 100 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به ترتیب 28/57، 28/57، 3/57 و 7/14 درصد و در گروه دریافت کننده سیکلوفسفامید به همراه باریجه با دوز 200 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به ترتیب به 18/51، 14/81، 3/70 صفر درصد کاهش یافت. در حالی که این درصدها در گروه دریافت کننده سیکلوفسفامید همراه مسنا و باریجه به 18/64، 11/86، 3/38 و صفر درصد کاهش یافت. بنابراین می توان نتیجه گرفت که باریجه به طور معنی-داری وقوع ناهنجاری های ناشی از سیکلوفسفامید را کاهش می دهد.
عبدالحسین جانگران نژاد کاهدی حسین نجف زاده ورزی
فلورفنیکل همانند کلرامفنیکل، یک آنتی بیوتیک وسیع الطیف و باکتریواستاتیک است که بر بسیاری از باکتری های گرم مثبت و گرم منفی موثر می باشد. ویژگی های فارماکوکینتیک، ابزاری مهم برای تعیین یا اصلاح دوز آنتی بیوتیک در درمان ماهی ها هستند. هدف از این مطالعه، ارزیابی ویژگی های فارماکوکینتیک فلورفنیکل بعد از یک دوز داخل وریدی (5 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) و خوراکی (40 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به روش لولهگذاری) در کپور معمولی (با میانگین وزنی 10±50 گرم) بود. همچنین ماندگاری بافتی فلورفنیکل بعد از تجویز خوراکی (10 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن در روز و به مدت 10 روز) و درمان حمام کوتاه مدت (5 میلی گرم در لیتر به مدت 10 روز) و نیز تأثیر آن بر فاکتورهای خونی و فعالیت آنزیم های سرمی (alp، alt، ast و ldh) بررسی گردید. فارماکوکینتیک فلورفنیکل در پلاسما بعد از یک دوز در زمان های 5/0، 1، 2، 4، 8، 12، 24، 72، 120 و 168 ساعت پس از مصرف دارو و غلظت فلورفنیکل در پلاسما، کبد و عضله در زمان های 1، 7 و 14 روز پس از پایان دوره درمان با روش کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا (hplc) ارزیابی شد. نتایج نشان داد، هر چند که فلورفنیکل تأثیر کمی بر برخی فاکتورهای خونی در کپور معمولی داشت، با این حال با توجه به اطلاعات فارماکوکینتیکی به دست آمده، فلورفنیکل به دلیل سرعت جذب بالا، انتشار نسبتاً خوب و دفع سریع در کپور معمولی، می تواند به عنوان یک آنتی بیوتیک نسبتاً مناسب برای درمان عفونت های باکتریایی معمول در این ماهی پرورشی و احتمالاً دیگر ماهیان هم خانواده از قبیل ماهی طلایی و کپور علف خوار باشد، هر چند که آزمایشهای تکمیلی دیگر به منظور بررسی هر چه بیشتر تأثیرات فلورفنیکل بر بافتها و اندامهای مختلف مورد نیاز است.
محمدامین بهمنش نعیم عرفانی مجد
دیابت یک بیماری شایع متابولیکی بوده و یکی از عوارض آن، اختلال تولید مثلی از جمله کاهش باروری است. به نظر می رسد بخشی از این اثرات مربوط به افزایش استرس اکسیداتیو و کاهش کارایی دفاع آنتی اکسیدانی باشد. همچنین آلوئه ورا دارای خاصیت کاهش دهندگی قند خون و آنتی اکسیدانی است.لذا هدف از این مطالعه، تغییرات بافتی بیضه و هیپوفیز متعاقب ایجاد دیابت و به دنبال مصرف ژل آلوئه ورا بررسی شده است.