نام پژوهشگر: عبدالعلی موحدی
حسین ادیب زاده عبدالعلی موحدی
با نگرشی جامع بر مباحث مطرح شده پیرامون امامت، خلافت و ولایت در متون کلامی شیعه و اهل تسنن در قرن سه و چهار به این نتیجه می رسیم که این مفاهیم در میان این دو فرقه بسیار متفاوت می باشد. اگر چه هر دو فرقه قائل به یکسانی مفهوم امامت، خلافت و ولایت هستند، با این حال شیعیان امامت را یک مقام و منصب کاملاً الهی می دانند که پس از نبیبه جانشینی او رهبری دینی و دنیوی مردم را بر عهده دارد لذا اطاعتش همچون نبی واجب است. امام غیر از دریافت وحی کلیه? وظایف و شئون نبی را داراست. متکلمان شیعی معتقدند امامت بر خدا واجب بوده و از اصول دین است. امام بنا بر حکم عقل و نقل از گناه و خطا معصوم است و طبعاً از بالاترین و کامل ترین درج? عدالت برخوردار است. او بر همه? علوم دین و شریعت عالم است و دیگر علوم را به فضل الهی می تواند در اختیار داشته باشد. امام در همه? امور بر تمامی مردم افضلیت دارد و امامت مختص در گروه خاصی از قریش یعنی بنی هاشم می باشد.نصب و عزل امام بر عهده? خداست و مردم نقشی در آن ندارند. دیدگاه اهل تسنن که در میان فرقه های مختلف کلامیشان به ویژه معتزلیان و اشعریان اختلاف فاحشی پیرامون مفهوم امامت نمی بینیم را می توان این گونه برداشت کرد که امامت نزد یک منصب دنیوی است که در عمل نقش یک حاکم سیاسی ـ اجتماعی را ایفا می کند و شرایط و اوصاف او متناسب با اینشان است. وظیفه? او حکومت داری و پاسداری از مرزها و اجرای برخی احکام و اقامه? حدود ، تقسیم اموال عمومی و جهاد و غیره می باشد که برای توانایی چنین وظایفی به سطحی از علم و عدالت نیاز دارد. انتصاب و عزل امام مردمی می باشد و معمولاً از طریق چند تن از علمای شهر تعیین می شود. بنابراین علی رغم اینکه در بعضی از تعاریف اهل تسنن تعابیری از قبیل جانشینی نبوت یا رهبری دینی و دنیوی و ولایت بر مکلفین دیده شده است ولی آن ها در مجموع مفاهیم امامتی خود پایبند به این تعریف نبوده اند و امامت را در عمل به عنوان یک جایگاه صرفاً دنیوی از جنس سیاسی و حکومتی معرفی کرده اند که یکی از علل اصلی این موضوع این بود که متکلمین اهل تسنن در بحث امامت غالباً بر اساس اتفاقات تاریخی زمان خلفا مسایل امامت را گزارش کرده اند.
زینب اقارب پرست عبدالعلی موحدی
ادعاهای مختلفی در مورد تفسیر قرآن وجود دارد. بنابر اعتقاد شیعه، روش صحیح تفسیر قرآن بدون مراجعه به روایت ممکن نمی باشد. اما گروهی از وهابیون این اعتقاد را ندارند. از جمل? این نووهابیون که ادعای «قرآن بسندگی» دارند، آقای ابوالفضل برقعی است. در این رساله روش تفسیری نووهابیان با تکیه بر کتاب «تضاد مفاتیح الجنان با آیات قرآن» مورد بررسی قرار گرفته است. روش تفسیری برقعی با توجه به دلایل و ادعاهای وی در مقدم? کتاب «تضاد مفاتیح الجنان با آیات قرآن»، روش پایداری به نظر نمی رسد اما وی بر پای? همین روش به نقد کتاب مفاتیح الجنان پرداخته است. با بررسی استنادات او به آیات قرآنی در این کتاب، روشن می گردد که او دچار لغزش هایی در تفسیر شده است. این لغزش ها عبارتند از: لغزش های تفسیری مبنایی ـ که شامل در نظر نگرفتن سنّت نبوی، در نظر نگرفتن بطون آیات و ادّعای باطل و بدون دلیل می باشد ـ و لغزش های تفسیری علی المبنا (بر مبنای اصول مورد قبول خود برقعی) ـ که شامل در نظر نگرفتن سایر آیات، تعمیم نابجا، اثبات شی ء و تلقی نفی ما عداه، تضاد انگاری، دلیل پنداری، اشکالات لغوی و ادبی و خارج شدن از روش علمی نقد است ـ. بررسی این لغزش های تفسیری نشان می دهد که نه تنها مفاتیح الجنان با قرآن تضادی ندارد، بلکه دلایل برقعی دارای ناسازگاری های درونی نیز می باشند. در این میان به طور ضمنی تعدادی از شبهات وارد شده بر مذهب تشیع نیز پاسخ داده می شود. منابع این تحقیق، مشتمل بر منابع لغوی، تفاسیر قرآن و منابع روایی می باشند. کلمات کلیدی: لغزش های تفسیری، نو وهابیان، روش تفسیر قرآن، سنّت، برقعی.