نام پژوهشگر: احسان ترکاشوند
حسین زهدی صحت جمال سروش
چکیده عشق، از دیرباز تا اکنون و از شرق تا غرب عالم مورد توجه اندیشمندان بزرگ بوده است. موضوع عشق، از جنبه های گوناگون توسط بزرگان عرصه ی علم و اندیشه مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته است؛ در این میان، مولانا به عنوان عارفی بزرگ و ملاصدرا هم به عنوان فیلسوفی بزرگ، درباره عشق اظهار نظر کرده اند که حاوی نکاتی بکر، بدیع و بسیار عمیق و دقیق است؛ هرچند در لابه لای سخنانشان، اشکالات چالش برانگیزی هم دیده می شود که می توان آنها را مورد نقد قرار داد. مولانا که خود عاشقی سرمست است، عشق را به دونوع مجازی و حقیقی تقسیم کرده و آن را ملازم با وجود (به معنای مراتب تجلی حق) و شعور و آگاهی دانسته و تعداد مراتب آن را هم متناسب با تعداد مراتب وجود می داند. او عشق الهی را عشق حقیقی معرفی کرده و آن را علت حیات و بقاء عالم و بزرگ ترین قمار هستی می داند؛ این عشق، مایه ی شفا، سرمستی، جنون، دلیری، بی قراری، فنا و جاودانگی عاشق بوده و جایگاهی بالاتر از زهد و عقل دارد. او عشق مجازی را به دلیل وجود صفاتی مانند زودگذر بودن، نقص، ناخالصی، دروغین و رنج آور بودن، مورد سرزنش قرار می دهد. ملاصدرا عشق را توجه به کمالات بالفعل دانسته و آن را به دو نوع مجازی و حقیقی، و عشق مجازی را هم به دو نوع نفسانی و حیوانی تقسیم می کند؛ او عشق حقیقی را ملازم با وجود (به معنای امر واقعی)، آگاهی، شعور، حیات، قدرت و اراده دانسته و مراتب عشق را متناسب با تعداد مراتب وجود می داند؛ او مراتب عشق انسانی را به عشق اکبر، اوسط و اصغر تقسیم می کند که عشق اکبر همان عشق حقیقی یا عشق به خداست؛ عشق اوسط، عشق به عالم هستی و عشق اصغر، عشق انسان به انسان است؛ عشق اصغر اگر به سیرت معشوق باشد، عشق عفیف بوده و اگر به صورت معشوق باشد، عشق پست خواهد بود؛ بنابراین عشق اوسط و اصغر، عشق های مجازی هستند. از نظر او عشق حقیقی موجب بروز ویژگی هایی مانند: مرگ دوستی، آرامش، دوری از گناه، علم دوستی و رازداری می گردد. مولانا و ملاصدرا هردو، عشق مجازی را پلی برای رسیدن به عشق حقیقی می دانند. در دیدگاه برگزیده، عشق به به مستی و حیر ت زدگی عقل تعریف شده است؛ به این معنا که عقل در مواجهه با امر بی نهایت، دچار بی خویشی می شود که این مستی و حیرانی عقل، عشق نامیده می شود.
سیدعلی موسوی جمال سروش
انسان کامل از مباحث کلیدی و اساسی و در عین حال جذاب و شیرین در فلسفه و عرفان به ویژه فلسفه و عرفان اسلامی است . فلسفه و عرفان اسلامی نگاه و توجه ویژه ای به انسان و چگونگی زیستن و به تکامل رسیدن وی دارد . عرفا با توجه به اهمیت سیر و سلوک و تکامل بیشتر به این موضوع پرداخته اند. این رساله با روش نقلی با فیش برداری از آثار ابن سینا و ابن عربی و شیخ اشراق و کتب و مقالات مرتبط با آنها تهیه شده است . ابن سینا که نماینده فلسفه مشاء است در بخش عرفان و تصوف از کتاب اشارات و تنبیهات خود به مباحث عرفانی پرداخته است ؛ او از انسان کامل نام نبرده است اما از ویژگی هایی که برای عارف نام برده است می توان چنین برداشت کرد که عارف از نظر او همان انسان کامل است . عارف از نظر او باید مراحل اراده ،ریاضت ، اوقات ، و سکینه را طی کند و در هر مرحله حالات خاصی برای او بوجود خواهد آمد . از ویژگیهای ظاهری نیز می توان گشاده رویی ، کینه نداشتن و با گذشت بودن ، تواضع و فروتنی ، تجسس نکردن ، وانجام عبادات و فرایض را ذکر کرد . ابن سینا به ضرورت پرورش قوه تفکر و تعقل برای رسیدن به کمال بسیار تأکید می کند و انسان کامل راکسی می داند که به منتها درجه عقلی رسیده باشد. سهروردی که پایه گذار حکمت اشراق خوانده می شود نیز بدون اینکه از انسان کامل نام ببرد در کتابهای حکمه الاشراق و پرتو نامه و صفیر سیمرغ ویژگی هایی برای حکیم متأله مانندانجام عبادات ، خلوت ،ریاضت ،توانایی خلع اختیاری بدن از روح و غیره ذکر کرده است . سهروردی بیشتر به جنبه های عرفانی و صوفیانه انسان کامل پرداخته است . اما ابن عربی که پدر عرفان نظری نام گرفته است نخستین کسی است که واضح و مشخص از انسان کامل نام برده است و به بیان ویژگیها و خصوصیات و راه رسم کامل شدن می پردازد . انسان کامل ، جهان اکبر است که هرچه در هستی است در او وجود دارد بلکه چیزی بیشتر دارکه همان امانت الهی است .انسان میوه درخت آفرینش . انسان کامل زبده و حاصل این میوه است ، او مقصود آفرینش و آیینه تمام نمای الهی است که تمامی اسماء و صفات الهی را در خود منعکس می کند . ویژگی مشابه این سه عارف و فیلسوف بزرگ مسلمان توجه جدی و بارز آنها به اهمیت تکامل انسانی است که با دیگر موجودات تفاوتی اساسی دارد و آن روح و نفس آنهاست که توانایی عروج به بالاترین حد هستی را دارد .
علی پورعابدی جمال سروش
ازنظرحکمت متعالیه وپیروان آن تشکیل جسم دراین دنیاازنفس وروحی پاک ومبراازآلودگیهااست،ولی بدن اخروی از نفسی است که آمیخته باثواب یاگناهان است واین صوراخروی اعمال هستندکه بهشت وجهنم راتشکیل می دهند.پس ازنظرآنان چنین نیست که خداوند در قیامت شکنجه گاهی به نام جهنم با ماموران عذاب برای گناهکاران در نظرگرفته باشد ، بلکه پدیدآورنده این آتشها وعذاب ها درحقیقت خوداعمال انسانها هستند.
یونس زاهدیان احسان ترکاشوند
در تاریخ اندیشه بشر،مباحث هستی شناسانه از مهمترین مسائل عقلی بوده که مورد توجه بسیاری از بزرگان قرارگرفته است در این میان بحث عالم مثال از بدیع ترین مباحث مورد توجه اندیشمندان به ویژه متفکران مسلمان بوده است . دربین آنها علامه طباطبایی (ره)و شاگردانش از طلایه داران این امراند.علامه طباطبایی برهان خود را برای اثبات عالم مثال براساس صورت های حسی وخیالی که در نفس پدید می آیند، شکل می دهد.و ویژگی هایی مانند حیات، علم وقدرت و آثاری مانند شکل وبعد و وضع را برآن مترتب می داند اما آثاری مانند قوه واستعداد و حرکت را از آنها سلب می کند.از ویژگی های دیگر عالم مثال این است که معلول عالم عقل و علت عالم ماده است یعنی بر اساس نظام علی و معلولی ترتیب یافته است وبرهمین اساس هم هماهنگی بین آنها وجود دارد. شهید مطهری با اشاره به دیدگاه حکمای اشراق وعرفا، برای عالم مثال ویژگی هایی جسمانی (نه صرفا مادی) قائل بوده وآثاری مانندحرکت ، قوه، زمان ومکان را از آن سلب می کند. علامه حسن زاده آملی عالم مثال وبرزخ را یکی دانسته و رابطه تنگاتنگ و هماهنگ بین عوامل سه گانه را مطرح می سازد.علامه جوادی آملی معتقد است که عالم مثال مهمترین توضیح برای مشکل مباشرت مستقیم فاعلیت عقل نسبت به عالم طبیعت است واثبات عالم مثال را یکی از معارف عرفان می داند.علامه مصباح یزدی لزوما رابطه بین موجود های ضعیف وقوی را از نوع تشکیک خاصی نمی دانند بلکه ممکن است تشکیک از نوع عام باشد. ایشان نیز بین عوالم سه گانه رابطه ی علی ومعلولی قائل اند واز نظر ایشان عالم مثال ابتدا براساس نظریه عرفا مطرح شده است.
سمیرا رازیانی احسان ترکاشوند
چکیده پژوهش حاضر، به منظور بررسی رابطه دنیا با برزخ و قیامت، انجام گرفته است. براساس دیدگاه دو تن از اندیشمندان بزرگ علامهطباطبایی و شهیدمطهری، پذیرش این رابطه، منوط به باقی ماندن روح انسان بعد از مرگ است. چون انسانی که در دنیا زندگی میکند و میمیرد روحش باقی میماند و وارد برزخ و بعد وارد قیامت میشود تا به نتیجه هر آنچه که در دنیا انجام داده است برسد. با توجه به اهمیت این مساله و بیاطلاعی مردم نسبت به آن، پژوهش حاضر در نظر دارد به بررسی رابطه جداییناپذیر دنیا با برزخ و قیامت بپردازد. روشی که در این رساله به کار گرفته شده کتابخانهای است و اطلاعات از طریق فیش برداری گردآوری شده و سپس به تبیین و تحلیل مطالب آنها پرداخته شده است. با تطبیق و بررسی نظرات این دو اندیشمند بزرگ درباره رابطه دنیا با برزخ و قیامت میتوان به این نتیجه رسید که بین دنیا با برزخ و قیامت رابطهای حقیقی وجود دارد به این صورت که رابطه بین آنها از قبیل رابطه بین پدیدهها نیست که اگر پدیدهای در دنیا زیبا باشد در برزخ و قیامت هم زیبا باشد، بلکه آنچه موجب نعمت یا عذاب انسان در برزخ و قیامت میشود اعمالی است که انسان با اختیار خودش در دنیا انجام داده است چون هر عملی که انسان در دنیا انجام میدهد چیزی را برای خودش به عالم دیگر میفرستد البته به هر صورتی که در دنیا بوده است، یعنی اگر انسان در دنیا به طرف زینتهای دنیوی رفته باشد و به امور مادی دلبسته باشد به دلیل رابطه حقیقی که دنیا با برزخ و قیامت دارد، در برزخ و قیامت هم در عذاب زندگی میکند چون اعمالی ندارد که به آن تکیه کند، اما اگر در دنیا به خداوند ایمان داشته باشد در برزخ و قیامت هم از سعادت برخوردار است و در شادمانی زندگی میکند. پس انسان در دنیا به هر صورتی که باشد در برزخ و قیامت هم به همان صورت است.
زهرا دوستوندی احسان ترکاشوند
رساله حاضر به منظور بررسی انسان کامل از دیدگاه شهید مطهری و قرآن و روایات صورت گرفته است. که طبق دیدگاه آنها انسان برای این که به کمال برسد و راه کمال را بپیماید باید سختی ها و محرومیت هایی را تحمل کند و نیز بر اعمال خود مراقبت داشته باشد تا به یک انسان کامل و نمونه که دارای بینشی بالا است تبدیل شود، و نیز با توجه به این که افراد نسبت به این موضوع آگاهی چندانی نداشتند رساله حاضر در نظر دارد به بررسی انسان کامل بپردازد. این رساله بر اساس روش کتابخانه ای و از راه مطالعه صورت گرفته است ، به این ترتیب که بعد از مراجعه به منابع و مآخذ مرتبط و گردآوری اطلاعات و فیش برداری به تجزیه و تحلیل اطلاعات گردآوری شده و مقایسه آن ها اقدام شده، آنگاه با روش توصیفی به نگارش و تدوین پایان نامه مبادرت گردید. با تطبیق و برسی دیدگاه شهید مطهری و قرآن و روایات درباره انسان کامل می توان به این نتیجه رسید انسان نسبت به سایر موجودات تنها موجودی است که می تواند به کمال برسد زیرا که دارای قوه ای به نام عقل می باشد که با استفاده از آن می تواند به کمال نهایی که همان قرب به خدا و شناخت و ادراک آن است برسد.
معصومه شجاعی احسان ترکاشوند
چکیده تحقیق: هدف از این تحقیق بررسی و تحلیل تطبیقی دیدگاه علامه طباطبایی و فردریک شلایرماخر در باب مسئله وحی و تجربه دینی است. شلایرماخر با طرح نظریه تجربه دینی قصد داشت به دین اصالت بخشد و آن را از فروکاستن به حوزه اخلاق نجات دهد. از نظر او دین از سنخ شهود و احساس است، احساسی که نه معرفت بخش و نه قابل تعلیم و تعلم است، او معتقد است همه انسان¬ها می¬توانند شهودهای اصیل و جدید داشته باشند و دین را بسط دهند. شلایرماخر با طرح این نظریه دین را به احساس شخصی فروکاست و دست بشر را از حقایق وحیانی کوتاه کرد. به عقیده علامه طباطبایی الفاظ و عبارات قرآن عیناً از جانب خداوند متعال نازل شده و پیامبر و فرشته وحی هیچ دخل و تصرفی در آن ندارند. از نظر علامه، دلایل الهی بودن قرآن، وجوه اعجاز قرآن، از جهت فصاحت و بلاغت آن و اُمی بودن آورنده آن و دلیل دیگر بیانات ضمنی قرآن کریم است. اما این¬که وحی حاصل ارتباط وحیانی پیامبران است یا تجلی نفس آنهاست، در صورتی که وحی تجلی نفس پیامبران باشد باز هم می¬تواند مصون از خطا باشد و تفاوت¬های وحی و تجربه دینی کدام¬اند، پرسش¬هایی است که در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفته است.
صدیقه شهدادی جمال سروش
یکی از راه های شناخت و کشف مجهولات راه عقل و اندیشه است. در این تحقیق به بیان نظرات دو فیلسوف نامدار شرق و غرب (ابن سینا و دکارت) در رابطه با عقل به عنوان مهمترین منبع شناخت پرداخته شده است. ابن سینا هر انسانی را واجد عقل هیولانی می داند که این عقل، برای شناختن حقایق عالم، حرکت خود را در یک جریان و بستر زمانی آغاز می- کند. سرمایه اولی این عقل،اولیات و بدیهیات عقلی است که از جانب حق تعالی به او الهام می شود، سپس قوای ادراکی به حرکت می افتد و عقل از طریق استنباط برهانی سیر خود را آغاز می کند و غایت مطلوبش، رسیدن به درجه عقل مستفاد و برقراری ارتباط و اتصال با عقل فعال است وقتی عقل به این مرتبه که برترین مرتبه شناخت عقلی و منتهای کمال انسان است، رسید با افاضه و اشراق عقل فعال به صور همه حقایق دست می یابد. دکارت یگانه مرجع معتبر شناخت و معرفت عقلی را عقل و روش عقلی یعنی ریاضی محض معرفی نمود و اظهار داشت هر آن چه را عقل به طور واضح و متمایز ادراک کند، صحیح است وی برای دستیابی به معرفت یقینی براساس عقل مستقل بشری حرکت می کند و هیچ گونه مرجعیتی برای هیچ چیز بیرون از قلمرو عقل قائل نشد. با همین عقل سعی کرد از شک فرضی به یقین رسد و وجود کائنات را با آن اثبات کند نه تنها نفس و عالم خارج، بلکه خدا را نیز با ادله همین عقل اثبات کرد. هدف پژوهش آشنایی با دیدگاه ابن سینا و دکارت در رابطه با عقل به عنوان مهمترین منبع شناخت و مقایسه دیدگاه دو فیلسوف یاد شده در این موضوع است. روش تدوین پژوهش حاضر به صورت توصیفی – تحلیلی صورت گرفته است .